اول رئیسی بعد بایدن
هادی خرسندی - ایندیپندنت فارسی
دیدید؟ ندیدید؟ حواس پرتی بایدن باعث شده که هرجا میرود یک بادیگارد با میکروفن یقهای از فاصلهای او را راهنمایی میکند و بایدن با گیرنده کوچکی که در گوشش دارد، به فرمان راهنما، به چپ و راست میپیچد.
در ویدئوی کوتاهی که درآمده صدای لو رفته میکروفن بادیگارد، بایدن را راهنمایی میکند که اینجا بپیچ و از چپ برو و این شخصی که میبینی فلانی است و اینجا که رسیدی فلان جاست.
من این ویدئو را که در همین ایندیپندنت فارسی و گویانیوز دیدم یادم افتاد که چندی پیش میکروفن راهنمای ابراهیم رئیسی هم لو رفته بود و چه بسا بایدن از رئیسی تقلید کرده باشد.
«آیت الله قتل عام» هرچه حواسش در صدور حکم اعدامهای هزارگانه ۶۱ و ۶۷ جمع بوده، این روزها زیاد هوش و حواس ندارد. نمونهاش همین میکروفن لو رفته بادیگاردش:
... تشریف ببرید جلوقربان. اتومبیل مخصوص منتظر شماست... نه نه. دستگیره را ول کنید. آنجا طرف راننده است. دری که شما باید سوار شوید آن طرف است...عالی... به روی خودتان نیاورید. بروید به طرف آنسوی اتومبیل... آفرین... نه نه نه. دری که باز کردید صندوق عقب است... لطفاً داخل نشوید. بیخودی باز کردید. به روی خودتان نیاورید. یک نگاهی توی صندوق عقب بیاندازیدِ انگار دنبال چیزی میگردید... خوب شد... یکی از بادیگاردها آمد صندوق عقب را بست...
مطالب بیشتر در سایت ایندیپندنت فارسی
شما برای اینکه راه را گم نکنید همینطور که دستتان به بدنه اتومبیل هست، ادامه بدهید تا در ِ مخصوص خودتان... زنده باد. رسیدید..... نه، با آن شخص دست ندهید. او استاندار فارس نیست، مأمور باز کردن در اتومبیل برای شماست... یکی از بادیگاردهاست... سوار شوید... چی شد؟ حرفی با او زدید؟ آهان پرسیدید ناهار خورده یا نه؟... عیبی ندارد ولی الان ده صبح است. بنشینید عقب اتومبیل.
الو... آقای رئیس جمهور بیدار شوید... رسیدهاید به محل سمینار... یکنفر درِ اتومبیل را باز میکند. بفرمائید پائین... نه. پای چپ و راست فرقی نمیکند... یک دختر بچه دارد میآید جلو یک دسته گل به شما بدهد. نترسید. قبلاً حسابی چک اش کردهایم. دسته گل را بگیرید و بو کنید.
دخترک میگوید من زینب حسینی هستم. گل را از او بگیرید. زنده باد... آه... چرا از دخترک پرسیدید اسمت چیه؟ او که گفت زینب حسینی. اگر میپرسیدید ناهار خوردی، بهتر بود... حالا گل را بو کنید... نه نه. دم گوشتان نبرید. جلوی دماغ بگیرید... نه نه نه فرو نکنید توی دماغ قربان... همان جلو بگیرید...
حالا شما را به سوی سالن سخنرانی راهنمائی میکنند ... صبر کنید صبر کنید آقای رئیس جمهور... یک پای شما نعلین ندارد ... احتمالاً توی اتومبیل مانده ... نه. نگاه نکنید. به روی خودتان نیاورید. یکی از بادیگاردها که صدای مرا میشنود الان میرود لنگه نعلین را میآورد... شما قدری به بهانهای معطل کنید ... بله ... با همان دختری که گل آورده حرف بزنید... بله باهاش صحبت کنید... چی؟ ای بابا ... بیخودی دوباره اسمش را پرسیدید.
لنگه نعلین آمد. بله بپوشید. چرا آن یکی را از پایتان درمی آورید؟.... آهان .... آن را هم چپه پوشیده بودید... عیبی ندارد ....
دسته گل مزاحم است. آن را بدهید به نزدیکترین بادیگارد... ای بابا ... بیخود پس دادید به دخترک... درست نبود.
... دخترک بغض کرد... فکر کرد خوشتان نیامده... لطفاً با مهربانی از او پس بگیرید... ولی اسمش را نپرسید... آخ ... چرا گل را قاپ زدید از دخترک؟... بد شد ...
حالا دسته گل را بدهید به بادیگاردی که آمد جلو... لطفاً دسته گل را بدهید به او... به همین بادیگارد ... قربان بگذارید بادیگارد دسته گل را بگیرد... مقاومت نکنید لطفاً... بدهید بهش.
وارد سالن شدید. یک عده برای شما کف میزنند... شما کف نزنید ... هیجان زده هم نشوید... آنها را اجاره کردهایم که کف بزنند...
قربان چرا این پا و اون پا میشوید؟ ... ادرار دارید قربان؟... با سر علامت بدهید ... ادرار دارید؟ ... سر را چپ و راست میفرمائید ... متوجه سوالم نیستید. پرسیدم ادرار؟... باز..... آبریزگاه میخواهید بروید؟... متوجه نیستید ... آقای رئیس جمهور شاش دارید؟ شاش؟ ... آخی ... گل از گلتان باز شد ... متوجه شدید ... تشریف ببرید ته سالن ... یکی از بادیگاردها با آفتابه منتظر شماست. چند تن از سرداران سپاه و مدیران کل و نمایندگان مجلس هم جلوی خلأ منتظر شما هستند. اگر بخواهید از یک یکشان راجع به ناهار بپرسید، خودتان را خراب میکنید... بله بله ... الان بچپید تو.
خسته نباشید آقای رئیس جمهور... خیلی در خلأ معطل کردید ... با کسی کشتی میگرفتید؟... بهرحال حالا پشت میکروفن تشریف ببرید ... بله همانجا... شروع بفرمائید به سخنرانی... ضمناً مقام معظم رهبری فرمودند از گفتن «حلقوم و آنگوزمان و شیخ طوطی و لوکوموتیر و کریستف کلفت» حتی الامکان خودداری بفرمائید. آمار هم ندهید...
چی شد قربان؟ ..... حال سخنرانی ندارید؟ ..... لالمانی گرفتید؟ ...... بدون آن کلمات نمیتوانید صحبت کنید؟ ... بسیار خوب اجازه بدهید برگردیم ... آخ آخ آقای رئیسی دوباره نعلین... یک لنگه نعلین ... توی توالت جا گذاشتید انگار... بله؟ دبلیو -سی ... بله؟... عرض میکنم توی خلأ جا گذاشتید... بله تشریف ببرید به طرف خلا ... حالا وارد خلا شوید....
میکروفن اینجا خاموش میشود و ٰرئیس جمهور در خلا میماند. ببخشید.
قصه ی مرد ماستی و پیغمبر خاکستر به سر!؛ ف. م. سخن