در پی کاهش آمار زاد و ولد و رشد منفی جمعیت، طی سه دهه گذشته در کشور و دستورات خامنهای برای افزایش جمعیت و تصویب قانون جوانی جمعیت، در یک و سال و نیم پیش، گزارشات مربوطه حاکی از این بود. که رشد جمعیت در ایران، در بین کشورهای دنیا، کماکان در پایین ترین سطح خود بوده و باید برای افزایش روند تولد، اقداماتی انجام گیرد. این فعل و انفعالات، در آستانه خیزش مهسا (زن زندگی آزادی) و شرکت زنان، دختران جوان و دانش آموزان دختر در تظاهرات، اعم از دانشگاه مدرسه و خیابان، موجب گردید. با توجه به اقدامات طالبان در افغانستان، در حذف جامعه زنان از کار و فعالیتهای اجتماعی و در نتیجه اجبار به خانه نشینی و فرزند آوری از سوی زنان افغان، خامنهای نیز خواهان بومی کردن این تجربه طالبان، در ایران گردد.
از همین جا بود. که جمهوری اسلامی به این نتیجه رسید. که با حملات شیمیائی به مدارس عمومی دختران در کشور، خانوادهها را وادار، به خانه نشینی دختران خود و ترک خطر تحصیل توام با حملات مزبور و جلوگیری از مسمومیتهای شیمیائی روزانه میکنند. که در کنار تشدید قوانین حجاب اجباری، معنی با یک تیر دو نشان زدن را داشته است. نظر به این که ادامه تحصیل دختران در مدارس، عمدتا به ادامه تحصیل در دانشگاههای کشور منجر گردیده، ولی ترک تحصیل و ماندن دختران در خانه، بالاجبار به ازدواج و فرزند آوری منتهی میشد. حملات شیمیائی به مدارس دخترانه، موجب میگردید. حضور زنان و دختران جامعه در خیابانها به حداقل برسد.
بخصوص این که، فتیله آتش آغاز خیزش انقلاب گونه مهسا (زن زندگی آزادی) را در ابتدای امر، دختران و پسران جوان، بالاخص متولدین دهه هشتاد، راه انداختند. که بر خلاف تظاهرات اعتراضی سالهای گذشته، زنان و دختران کشور درین خیزش، نقش عمدهای ایفا نموده و مشوق آقایان و حضور پر نشاط و بیشتر، در صحنه مبارزات خیابانی و.. شدند. این حضور، همچون بمبی در دنیا ترکید و موجبات تشویق و پشتیبانی از زنان و دختران معترض ایرانی از سوی دولتمردان زن جوامع اروپائی آمریکائی و.. را فراهم ساخته، شهره جنبش مزبور را، جهانی نمود.
بدیهی است. که زنان و دختران کشور باین ترفند رژیم (حذف زنان از خیابانها، با پروژه حجاب اجباری و مسمومیتهای شیمیائی) پی برده و همانطور که، در روز ضرب الاجل جنایتکار بی رحمی چون سربار رادان، فرمانده نیروی انتظامی و عامل کشتار هولوکاست کهریزک، بار دیگر بدون حجاب اجباری به خیابانها بازگشتند. بنظر میرسد. قیام زن زندگی آزادی، با این اقدام خود، از آغاز هفته جاری، اراده خلل ناپذیر خود را، به ادامه راه، تا غلبه بر این بساط قرون وسطائی و شکست نهائی آن و جایگزینیاش با یک نظام مردمی و غیر دینی نشان داده و این در حالی است. که در پروژه حملات شیمیایی و مسمومیتهای جمعی دانش آموزان دختر این سر زمین، سردمداران رژیم، از راس تا صف، آن را منکر شده، با جملات و عناوین بخشنامهای و مشمئز کننده و توام با تمسخر، این جنایات علیه نوباوگان دختر کشور را، کتمان و در نتیجه اوراق پرونده جنایات خود، برای رسیدگی در دادگاههای مردمی، پس از عبور از این رژیم را، سنگین تر میکنند.
به خصوص این که پدران. مادران اکنون پی بردهاند. که حملات شیمیائی و مسمومیتهای جمعی دختران، تنها در مدارس عمومی انجام گرفته و میگیرد و مدارس انتفاعی و خصوصی وابسته به راس هرم قدرت و خانوادههای مربوطه، مطلقا ازین حملات شیمیائی، مصون ماندهاند.
از سوی دیگر همگان میدانند. که همچون همیشه در صورت شکست این پروژه جنایتکارانه، آلترناتیو آن قربانی کردن تعدادی از مبارزان و انسانهای بیگناه و محاکمه آنان، در بیدادگاههای اسلامی، با قوانین عصر حجری و نسبت دادن این جنایات به آنان در اعترافات قلابی تلویزیون دولتی خواهد بود. علت مخالفت برخی از روحانیون و نیز دیگران، از جمله فرمانده سابق سپاه، با این پروژه، پی بردن آنان به دستورالعملی است. که سران رژیم آن را، مخفی داشته و فقط با رجز خوانیهای شرم آور، منکر آن میشوند. این عده، اجرای آن پروژه را، غیر ممکن و به بهای انفجار خشم ملی و نابودی رژیم میدانند و با این اعتراف و اعتراض میخواهند، ذخیرهای، برای روزهای پس از عبور از این رژیم بعمل آورده، خود را ازین جنایات مبرّی و بیگناه اعلام نمایند. این یعنی، تشدید ریزشها، در راس هرم قدرت، که سهم عمدهای در پیروزی نهائی انقلاب زن زندگی آزادی خواهد داشت.
علی اکبر امیدمهر
نوستالژی روزها، امیر کراب