Sunday, Apr 23, 2023

صفحه نخست » دادخواه گیج و گنگ یا سوسیالیست متوهم در برابر یک انتخاب سخت، مجید محمدی

mm.jpgدر سخنرانی حامد اسماعیلیون در رم نکته ای وجود داشت که راه را برای نقد وی بدون شبهه ی اختلاف افکنی باز می کند. او به همه مخاطبانش ندا می داد که به خاطر اتحاد سخنانشان را سانسور نکنند و حرف بزنند، گویی فقط چپ های گلوبالیست و ضد اسرائیلی و کمونیست ها در صف مخالفان رژیم اسلامی دهان بسته اند و منتظر «به پیش» رهبر «انقلاب سوسیالیستی/گلوبالیستی» مهسایی هستند تا به «راست ناسیونالیست» حمله کنند چون این قدرت گرایان تصوری فراتر از فاشیسم در مورد ملی گرایی و وطن دوستی ندارند.

من ملی گرای سنتی و باورمند به جریان های هویت گرا نیستم (اصولا با هویت گرایی میانه ی چندانی ندارم) اما ملی گرایی را نیز مساوی فاشیسم نمی دانم. از نگاه چپ، هر کس با سوسیالیسم و مهملات آن مخالف باشد می شود راست فاشیست و نژادپرست. کسی که خود فرمان حمله ی به مخالفانش را تلویحا می داد دیگران را پس از انشعاب (بعد از دو ماه) به این امر متهم می کند. میزان ثبات قدم و پوست نازکی یک فرد و تحلیلش از شرایط سیاسی را با میزان ماندنش در یک گروه یا کار می توان سنجید.

حامد اسماعیلیون به همه ی بیماری های فکری چپ (از جمله انشعاب طلبی) مبتلاست و از همین جهت گروهی وی را یک کمونیست پنهان می دانند. یک به یک آنها را شماره می کنم (به فرد وی کاری ندارم) تا کسانی که احتمالا از وی پیروی می کنند یا به او برای رهبری جنبشی در آینده دل بسته اند (او چنین وضعی فعلا ندارد) نظرات وی را به درستی بشناسند. در این بررسی به کارهایی که «چه گوارا/مارتین لوتر کینگ/گرتا تونبرگ» ما (دقیقا معلوم نیست کدام) انجام نداده کاری ندارم و تنها به مواردی که انجام داده یا گفته می پردازم.

گرایش ضد اسرائیلی

حامد چه گوارا/مارتین لوتر کینگ/گرتا تونبرگ ما برای نان قرض دادن به رفقای اروپایی و امریکایی چپول خود که احتمالا می خواهد رهبر یا مراد آنها باشد از گفتگو با خبرنگار اسرائیلی سرباز زد و بدین ترتیب در صف مقامات جمهوری اسلامی قرار گرفت که دولت اسرائیل و رسانه های اسرائیل را که دولتی نیستند به رسمیت نمی شناسند. او در توییت هایش نیز قبلا بارها مواضع ضد اسرائیلی (نه نقد اسرائیل) داشته است. عدم مصاحبه ی وی با خبرنگار اسرائیلی هیچ ربطی به دادخواهی وی ندارد چون انسان دادخواه از هر تریبونی برای بیان دادخواهی استفاده می کند اما قدرت طلب و«رهبر» حواسش به این است که پیروان و همپیمانان محتملش از کدام کار وی خوششان می آید یا از کدام کار وی احساس خوبی پیدا نمی کنند.

برای خود حامد نیز هنوز معلوم نیست دادخواه است یا یکی از رهبران جریان چپ در انقلاب ضد جمهوری اسلامی. او در سخنانش آن قدر که بر عدالت اجتماعی و عدالت محیط زیستی (مهملات چپِ تشنه ی قدرت) تاکید دارد بر آیین دادرسی و حکومت قانون و استقلال قوه ی قضاییه و استقلال نهاد وکالت و قدرت گیری نهادهای مدنی در حوزه ی قضا که ابزارهای دادخواهی هستند تاکید ندارد.

شخصی کردن سیاست

حامد چه گوارا/مارتین لوتر کینگ/گرتا تونبرگ ما در برابر دولت های دیگر مدام خواهان گذاشتن سپاه توسط آنها در فهرست تروریستی است اما وقتی داستان به کانادا رسید و ملاقات هایی با مقامات کانادایی داشت این درخواست را مطرح نکرد چون احتمالا یکی از پسر خاله ها یا پسرعمه های خانواده های دادخواه (من جمله حامد آقا) سربازی اش را در سپاه گذرانده و می خواست به کانادا مهاجرت کند. از نگاه آنها، سپاه نباید کاملا در فهرست تروریستی قرار گیرد و تنها فرماندهان آن تروریست هستند و نه کسانی که سربازی خود را در آنجا گذرانده اند.

عدالت اجتماعی

عدالت اجتماعی اسم رمز و گول زنک کمونیسم است. رهبر چپ های انقلاب مهسایی مدام از این تعبیر استفاده می کند تا به پیروان خود بگوید برنامه ی اصلی را فراموش نکرده است. عدالت اجتماعی هیچ ربطی به دادخواهی وی یا دادخواهی مهسا ندارد در حالی که تنها نقشی که وی (از آغاز جنایات جمهوری اسلامی برای وی یعنی سال ۱۳۹۸ و سقوط هواپیمای اوکراینی) داشته همین دادخواهی بوده است. او از این عبارت تهی از معنا برای پنهان کردن مارکسیست- لنینیست بودن خود استفاده می کند؛ البته با شناختی که از سخنان و نوشته های وی داریم او شاید خودش هم متوجه نباشد که مارکسیست- لنینیست است و تنها مهملات چپ ها را غرغره می کند. عدالت در زبان فارسی عدالت قضایی است. چپ ها اسم «توزیع ثروتی را که یک عده به دست آورده اند میان بقیه ای که کار نمی کنند» گذاشته اند عدالت اجتماعی. گروهی باید پولی را که به دست نیآورده اند تا ابد خرج کنند تا عدالت بر قرار شود. توزیع کننده هم دولتی است که از نردبام این وعده بالا می رود و بعد پایین نمی آید مثل حزب کمونیست چین و کاستروها در کوبا.

عدالت زیست محیطی

عدالت زیست محیطی از تهی ترین عباراتی است که چپ ها در طول حیات خود خلق کرده اند تا عده ای را فریب دهند. آنها توزیع ثروت (در این مورد منابع طبیعی) را می خواهند و گروهی هم هستند که عاشق طبیعت هستند و می خواهند طبیعت را حفظ کنند. اینها را بگذارید در کنار عوام فریبی چپ. از دلش عنوان تهی عدالت زیست محیطی بیرون می آید تا خیل طرف داران محیط زیست را در رمه ی سوسیالیسم قرار دهد. از عدالت زیست محیطی چپ تنها پول پاشی غرب در جوامع توسعه نایافته و مالیات بر مصرف سوخت فسیلی (و ممنوعیت اجاق گاز) بیرون می آید چون از نگاه معوج چپ هر بدبختی که در عالم وجود دارد از تمدن غربی و دستاوردهای آن از جمله موتور احتراقی است.

خو و بش با پادوی لابی رژیم اسلامی

یک رگ دیگر چپ ها مخالفت با جنگ توسط رقبای سیاسی آنهاست. خودشان اگر جنگ کنند خوب است مثل تمام جنگ های مسلحانه ی کمونیست ها علیه دولت ها در سراسر جهان. برای چپ ها چه گوارا همانا گاندی کوبا بوده است (البته نه گاندی آفریقای جنوبی که در آنجا تروریست مسلح بود). برای یک روشنفکر درجه سه طبعا تبلیغات سیاسی ضد جنگ لابی رژیم در امریکا او را به یکی از شیفتگان جیسون رضاییان تبدیل می کند. چگونه می توان خوش و بش با خبرنگاری را که در خدمت لابی نظامی بوده است که همسر و فرزند ترا کشته فهمید؟ این امر عمق درک حامد از عالم سیاست را نشان می دهد.

انقلابی ۱۳۹۸

تا زمانی که هواپیمای اوکراینی سقوط نکرده بود حامد چه گوارا/مارتین لوتر کینگ/گرتا تونبرگ ما (با رویایی که دارد) درک نکرده بود که سپاه یک سازمان تروریستی است و جمهوری اسلامی باید برود و نباید زن و فرزند خود را پس از مهاجرت به آن کشور بی سامان با دولت تروریست اش فرستاد. سال ۱۳۹۸ برای درک تروریستی بودن سپاه بسیار دیر است بالاخص کسی که خود را در مقام هدایت جنبش های اجتماعی و سیاسی قرار می دهد. با این منطق جمهوری اسلامی هزار سال دیگر هم باقی می ماند چون تا نظام کسی را از شما نکشته لایق رفتن و تروریست نیست. در این میان گروه هایی ممکن است قتل عزیزان خود را فراموش کنند و تا گروه دیگر عزیزش را از دست بدهد و به صف مخالفان بپیوندد باید منتظر کشتار بعدی بود.

نویسنده ی این مطلب در سن ۲۲ سالگی و در سال ۱۳۶۱ متوجه شد که جمهوری اسلامی و روحانیت شیعه فقط به دنبال چپاول منابع و قدرت مطلقه است و کسی هم از خانواده ی وی کشته نشده بود. از این جهت چهار سال به مخالفان جمهوری اسلامی بدهکار است. صغر سن هم توهم ایجاد جامعه ی فاضله توسط روحانیت شیعه و تروریست های همراه آن را توجیه نمی کند. و اما حامد اسماعیلیون حتی تا چهل و سه سالگی (۱۳۹۸) سکوت پیشه کرده و با خیال راحت به ایران رفت و آمده داشته است در حالی که خاوران و قتل های جنبش سبز در پیش چشم وی بود و دیگر مخالفان نمی توانستند (بر اساس انتخاب خود) به ایران رفت و آمد کنند.

برای آزمون میزان هماهنگی گفتمانی اسماعیلیون (و دیگر چپ ها) با اسلامگرایان، خبرنگاران بعد از این در کنار گوش دادن به دادخواهی باید از وی بپرسند که در مورد تهدید کشتن ترامپ، پومپئو و مکنزی توسط سردار سپاه چه نظری دارد یا در مورد نظام اقتصادی کره شمالی یا کوبا و توزیع ثروت و عدالت زیست محیطی توسط رهبر کره ی شمالی چه فکر می کند.

یک انتخاب سخت

همان طور که همه ی طرفداران حزب دمکرات در امریکا باید روزی میان حزب خود و مخالفت با جمهوری اسلامی یکی را انتخاب کنند (چون حزب دمکرات در ائتلاف با اسلامگرایان در سراسر دنیاست)، حامدهای اسماعیلیون در نهایت باید میان گرایش سوسیالیسم دولتی (غیر دولتی آن وجود ندارد)، ضد امپریالیستی و ضد اسرائیلی خود که آنها را در کنار سپاه (و نیز چه گوارا) قرار می دهد و گرایش دادخواهی که آنها را در جمع قربانیان آنها می گذارد یکی را انتخاب کنند. در ضمن باید به حامد خان این نکته را نیز یادآور شد که چه گوارا مخالفان و مردم معمولی را عینا مانند مرغ و خروس سر می برید (مثل سپاه ) و نمایش های چه گوارایی وی با مخالفت با اعدام و ادعای دادخواهی در چارچوب دادگاه (و آیین دادرسی که به دنیای سرمایه داری تعلق دارد) نمی خواند. این بابا را یکی باید از خواب بیدار کند، درست مثل لحظه ای که من در سن ۲۲ سالگی از خواب ایدئولوژیک و معنویت گرای اسلامی بیدار شدم.

پ.ن. کسانی که بدون توجه به نقد فوق (که نه نقد شخص اسماعیلیون و بلکه نقد باورها و مشی سیاسی وی است) می خواهند او را به خاطر داغدیدگی در هاله ای از تقدس قرار دهند متوجه باشند که اگر چنین باشد میلیون ها نفر که در ایران هر روز مورد سرکوب رژیم به نحوی واقع می شوند فراتر از انتقاد قرار می گیرند.

-----------

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مقاله، نظر نویسنده بوده و الزاماً بازتاب دیدگاه خبرنامه گویا نیست



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy