برای روشن شدن موضوع، اول به ذکر یک بیانیه و یک توافق میپردازم که در فاصله نه چندان طولانی از هم انتشار یافتند. در بیانیه اول چین علنا از ادعای مالکیت سه جزیره ایرانی در خلیج فارس از سوی عربستان صعودی حمایت کرد. چندی بعد توافقنامهای بین عربستان و ایران با میانجی گری چین از سوی سه طرف به امضاء رسید. در این توافقنامه به نکتهای تاکید شده که خالی از اهمیت نیست ولی توجه کسی را جلب ننمود مبنی بر عدم دخالت طرفین در امور داخلی یکدیگر. زیرا عربستان از این ببعد این سه جزیره را، با حمایت چین، بخشی از سرزمین خود میداند. آنچه که باعث کنجکاوی من در این توافق بین ایران و عربستان گردید عدم کوچکترین اشارهای به توافق عربستان و چین مبنی بر مالکیت عربستان سعودی در مورد این سه جزیره ایرانی بود.
نمیتوان چنین انگاشت که چین و عربستان توافقنامه مهم بین دو کشور و محتوای ذکر شده در آنرا فراموش کرده و یا این که عربستان از ادعای مالکیت این سه جزیره منصرف شده. عربستان و چین بعنوان دو کشور مهم هرگز اقدام به توافقی نمیکنند که چند ماه بعد آنرا ندیده انگارند. هراس از وجود یک حقه دیپلوماتیک درباره سه جزیره زمانی قوت میگیرد که جمهوری اسلامی توافقنامه را در شرایطی بسیار ناگوار، هم از لحاظ انزوای بین المللی، وهم اعتراضات داخل کشوری و هم از لحاظ شرایط بسیار وخیم اقتصادی امضاء میکند، یعنی ایران در مقایسه با عربستان در یک موضع ضعف به تمام معنا قرار دارد. رژیم ایران در گذشته و حال بارها نشان داده که در رابطه با تمامیت ارضی تعصبی از خود نشان نداده، به عنوان مثال چند سال پیش که نام خلیج فارس مورد بحث قرار گرفت تعدادی از روحانیون وابسته به رژیم اظهار داشتند برای آنها اهمیتی ندارد که نام این خلیج، فارس یا عربی باشد.
در اینجا ناچار به باز کردن یک پرانتز میباشم. بر عکس بسیاری که تصور سقوط رژیم در کوتاه مدت را دارند من چنین نمیپندارم ولی امکان تغییر و تحول، آن هم از طریق داخل کشور، برایم کاملا قابل تصور است و علائم مدنی و فرهنگی آنرا آشکارا حتی در حال حاضر، در گوشه و کنار کشورمان و حتی در درون خانوادهها مشاهده میکنیم. شدت نفرت مردم از وضع موجود بقدری آشکار و قابل درک است که حتی بسیاری از خودیها هم اعلام خطر میکنند. تعداد زیاد خانهها و املاکی که از سوی وابستگان رژیم در قبرس، لبنان و سایر نقاط جهان خریداری شده نشان از ترس رژیم از آینده خود دارد و کاملا قابل تصور است که رژیم در چنین وضع نا مساعدی آن هم در حالیکه چین به دادش رسیده و اقلا از سوی عربستان خیالش تا اندازهای آرام گرفته هرگز به خاطر سه جزیره ایرانی در خلیج فارس حاضر نباشد دست کمکی که از سوی چین به سویش دراز شده را پس بزند و بگوید اول اختلافمان بر سر سه جزیره را حل کنیم. لذا کاملا قابل تصور است که رژیم ملاها تصمیم به سکوت در این باره گرفته و به قول معروف میخواهد آنرا زیر سبیلی در کند و به عمد آن را به فراموشی سپرده و فکر کند ازاین ستون به آن ستون فرج است.
اصولا ایران برای این رژیم از اولویت برخوردار نیست. اولین اولویت برای حاکمین کنونی سرزمینمان حفظ و ازدیاد باز هم بیشتر منافع حاصل از غارت سرمایههای چپاول شده به بهای فقر و گرسنگی تا کنون بی سابقه ملتمان میباشد. دلسوزی و کمکهای مالی که به مناطق شیعه نشین عراق و لبنان انجام میگیرد و علنا هم اعلام میگردد، در تضاد آشکار با فقر طبقه پائین و حتی متوسط ملتمان، بخصوص در مناطق و جزایر جنوب (البته به غیر از کیش) قرار دارد.
تعجب من در این میان از تحلیل گران و مفسران بی طرف و حتی مخالف این حاکمیت میباشد که در موشکافیهای توافقنامه بین ایران و عربستان با دخالت آشکار چین متوجه این سکوت بسیار معنا دار رژیم نگردیدهاند.
اهمیت این چنین نوشتارها (که امید به تکرار آن در سایر رسانهها نیز میباشد) در اینست که عربستان سعودی فردا نتواند ادعا کند که با توافق چین اعلام مالکیت این سه جزیره را نموده، مدتی بعد هم با ایران توافقنامهای، با دخالت چین امضاء نموده آنهم بدون کوچک ترین اشارهای به ادعای مالکیت سه جزیره از سوی عربستان در آن توافق، و از هیچ ایرانی دیگری هم صدای اعتراضی از هیچ کجا به گوش نرسید، و اضافه کند که طبق توافق اخیر با ایران حق دخالت در امور داخلی یکدیگررا نداریم.
داریوش مجلسی
آیههای عشق، امیر کراب