جنبش زن، زندهگی، آزادی خوشبختانه و با وجود همه ی هزینهها و سرکوبها و آوار سربها و سرابها شورمندانه ادامه دارد. این خیزش مدرن ومدنی را انگار سر ایستادن نیست؛ و هر روز موجی از راه میرسد و در جان جامعه ی جوان ما ولوله برپا میکند. هیچچیز جز آزادی نمیتواند این زخم کهنه ی تاریخی ایران را که بیش و پیش از همه زنان را میآزارد، التیام بخشد. اگر زنان را دوست دارید، یک دوره ی کامل تاریخ اندیشه ی آزادی را مطالعه کنید.
کنترل فریکها(۱) حدی نمیشناسند
صدف عسگری را نمیشناسم؛ و هنوز فیلم «آیهها ی زمینی» را هم ندیدهام؛ اما میدانم که نام فیلم از شعرها ی فروغ فرخزاد گرفته شده است و فیلم هم از میان بیش از چهل فیلم ایرانی برای بخش نوعی نگاه جشنواره ی کن انتخاب شده است.
ممکن است گروهی با سلیقه ی پوشش صدف خوش نباشند، اما خلاقیت و شجاعت او برای انتخاب این پوشش بسیار ستودنی است. من در این پوشش بیبنیادی اندیشهها ی سکسیستی(۲) را میبینم که پوستگیری شده است. ذهن بیمار یک سکسیست همه چیز را زنانه و مردانه و اروتیک میبیند! صدف عسگری چیزی را که به خودی خود عورت نیست، اما در ذهن یک فرد بیمار و سکسیست به بخشی از عورت و آلت جنسی تبدیل شده است را به نمایش گذاشته است. او با این ترفند هم بیبنیادی این اندیشهها ی سترون و آزادیکش را به تمسخر نشسته است؛ و هم بهانهها ی این بیماران روانی را!
ذهن یک بیمار سکسیست پر است از فضاها ی کاذب(۳) و دروغین که به کمک سانسور و سرکوب، گسترده شده است. آلت جنسی، پستان، سینه، باسن، مو ی سر، گردن، انحنا ی بدن، شورت، کورست، لباس زیر، گرما ی صندلی، مدرسه، سواد، خیابان، عکس، فیلم، مجسمه، موسیقی، هنر، ورزش، واژهها، و ... همینطور ادامه خواهد داشت!
برای یک ذهن بیمار و سکسیست و کنترل فریک که گرفتار اضطراب جنسی است و به جا ی درمان خود به کنترل دیگران دست یازیده است، هیچ حد ایستایی (یقفی) وجود ندارد؛ هر چه قربانیها کوتاه بیایند، او بلندتر خواهد شد و محدودیتها ی خود را بیشتر خواهد کرد و پیشتر خواهد رفت.
از این کنترل فریکها بدتر و نادانتر کسانی هستند که در قامت دانا ی کل ظاهر میشوند و با این بهانه ی ابلهانه و استدلال خام «که نباید بهانه دست این بیماران داد» ادامه و بخشی از ماشین سرکوب و سانسور میشوند و کار آندیوانهها را راحتتر میکنند. این جماعت به جا ی دفاع از آزادی و حقوق مردم، از مردم میخواهند که قید آزادیها و حقوق خود را بزنند. استدلال نخنما ی آنان به طور چیره آن است، که چیزها ی مهمتری هست! اما در فربود و واقعیت چه چیز مهمتر از آزادی است؟
به قول آیزایا برلین «همه ی پلشتی و زشتی ممکن در رفتارها و انتخابها ی ما در همانندی با زشتی و پلشتی آن که کسی مجبور شود کاری را که دیگران خوب میدانند انجام دهد، یا نتواند کاری را دیگران خوب نمیدانند انجام دهد، هیچ است.» در نبود آزادی، همه ی ارزشها دیگر پادارزش و پوک میشوند. آنکس که آزادی را به بهانه ی خیری بزرگتر تعطیل میکند، درکی از «خیر» ندارد. او گرفتار پندار «دیگری بزرگ» است. از این آسیب است که آسیب «خیر بزرگتر» برمیآید. هیچ چیز بزرگتر از من، تو و ما و باورها و داوریها ی ما نیست. هیچ چیز والاتر و بالاتر از حق خطا کردن نیست؛ و هیچ خیری برجستهتر از انتخابها ی آزاد ما نیست.
به خاطر یک مشت بیمار روانی یک جامعه را به زندان تبدیل نمیکنند، چند بیمارستان باید ساخت و بیماران روانی و کنترل فریک را در آنجا بستری و درمان کرد.
اگر زنان آزاد نباشند
مدل ایرانی آمریکایی مهلقا جابری با لباسی بسیار خلاقانه و درخوراندیشه در جشنواره ی کن و روی فرش قرمز رفته است. او یک رخداد ساده ی هنری را به تاریخ تباه ایران پیوند زده است. لباس سیاه او که نماد بخت سیاه ماست، سینهها ی زیبا و زیبایی نمادین زنان را در حلقه ی طنابداری که به گردن یک زن آویزان است قرار داده است.
هیچکس نمیداند در ذهن مهلقا چه میگذرد؟ و مهلقا یا طراحان لباس وی تا چه پایه به رابطه ی تنگاتنگ «سکس و دمکراسی»(۴) در ایران آگاه هستند؟ یا اندیشیدهاند؟ آیا آنان میدانند تا چه پایه گذار از فرآیند سرکوب و سرب در ایران به آزادی زنان مربوط است؟
آنچه برجسته و آشکار است آنکه آنها میخواهند در برابر آدمکشی قانونی در ایران ایستادهگی کنند و خواسته یا ناخواسته بار این ایستادهگی را روی دوش زنان ایرانی گذاشتهاند!
نه تنها هنر که هر برساخته ی انسانی دیگر در کنار، در حاشیه، و حتا گاهی در برابر اراده و خواست برسازندهگان آن، پیامها ی آشکار و پنهان دیگری هم به ذهن خوانندهگان، شنودهگان و بینندهگان میتراگسیلد.(۵) این تراگسیلشها گاهی حتا مهمتر و کارآمدتر از اهداف و آماج نخست هنرمند میتواند به بارآوری جریانها ی اجتماعی و اندیشیدهگی کمک کند.( شکل دیگری از انگاره ی مرگ مولف که میتواند توضیحی و نقدی بر ارادهگرایی هم باشد.)
با سنجاق کردن یکگواه ساده ی تاریخی و سیاسی به این پارهرفتار زنانه و هنرمندانه این کار هنری تمام میشود؛ مردان در ایران قربانیان نخست ماشین ترور و آدمکشی قانونی در پهنه ی سیاست هستند.
مهلقا با این لباس هم خوداش و هم زنان و هم همه ی آنچه را در ایران میگذرد خواسته یا ناخواسته، دانسته یا نادانسته به کاری هنری دگردیسیده و ما را به اندیشه فراخوانده است. در جامعهای که زنان آزاد نیستند، هیچکس آزاد نخواهد بود.
پانویسها
۱) کنترل فریک به کسی میگویند که کوشش بسیاری در کنترل خود و دیگران به خرج میدهد. Control freak کسی است که گرفتار اضطرابها ی رواننژادانه وسواسی است! او با کنترل دیگران میخواهد به کاهش اضطرابها ی خود بپردازد. این بیماران به طور چیره در خانوادهها ی بسیار سختگیر و کنترلگر بزرگ شدهاند. در افراد تحصیلکرده این بیماری با آوردن دلایل رنگارنگ برای کنترل دیگران خود را نمایش میدهد.
۲) سکسیست به کسی میگویند که در مورد زنان کلیشهای و پیشداورانه داوری میکند؛ سکسیستها به طور چیره زنان را متفاوت از مردان میدانند؛ و از تفاوتها ی ظاهری میان زنان و مردان به تفاوتها ی حقوقی و انسانی میان زنان و مردان میرسند.
۳) فضاها ی کاذب و دروغین فضاهایی هستند که برآمد سرکوب، سانسور و کنترولها ی سختگیرانه در ذهن بهوجود میآیند. آنچه محدود و ممنوع میشود، در ذهن و زبان به شکل جبرانی و گاهی افراطی ادامه مییابد؛ فراوانی جوکها ی جنسی و شوخیها ی زیرنافی در فرهنگ ایرانی برآمد وادامه ی گسترش فضاها ی ذهنی کاذب هستند.
۴) «سکس و دمکراسی» نام کتابی است که دههها پیش از جنبش زن، زندهگی، آزادی منتشر شده است. در کتاب آسیبشناسی ناکامیها ی دمکراتیک ایرانیان به موقعیت و وضعیت زنان در ایران و سنت ایرانی پیوند خورده است.
کرمی، اکبر، سکس و دمکراسی، تارنما ی میشان.
۵) کارواژه ی «تراگسیلیدن» را بهکار بردهام تا بر کارکرد دیرآیند کار هنری پایفشارم.
مطلب قبلی...
دلشوره من، سیروس فیروزیان
دلشوره من، سیروس فیروزیان