مجید محمدی - ویژه خبرنامه گویا
۱. تقدس یا مقدس دانستن یک فرد، شی، رخداد، رفتار، یا محل و نسبت دادن خلوص، پاکی و محض بودن بدان امری فردی و قبیله ای است و نه امر اجتماعی و عام. نمی توان امور مقدس یک جامعه را مورد توهین قرار داد (چنین امری واقع نمی شود و لذا جرم نیست مثل نژاد پرستی) چون چنین چیزی وجود ندارد (فقط یک نژاد وجود دارد: نژاد انسانی). ادعای تقدس اجتماعی، واهی است. در هیچ جامعه ای چنان یکدستی ای وجود ندارد. همه آحاد یک جامعه نمی توانند بر تقدس یک پدیده توافق کنند. تجربه ی دینی را نمی توان با دیگران سهیم شد و نام جمعی بر آن گذاشت. حتی در میزان تقدس بخشیدن به پدیده ها یک طیف وجود دارد؛ برخی مقدسات را شفا بخش می دانند و برخی فقط به باور اکتفا می کنند؛ برخی از مقدسان هراس دارند و برخی چنین احساسی نسبت بدان ها ندارند؛ برخی بر حسب ضرورت بدانها رجوع می کنند و برخی رابطه ی دائمی دارند.
۱.۱ مقدس و غیر مقدس هیچ جایگاهی در عرصه ی حقوق و روابط فردی و اخلاق و قانون ندارد و نمی تواند داشته باشد. نسبت دادن این امور به مقدسات راهی برای اقناع و ارعاب است که بسیاری نمی خرند. در عرف جاری جامعه امر مقدسی وجود ندارد. در اخلاق و قانون و عرف چیزی به نام ضرورت احترام به امر مقدس وجود ندارد. اگر گروهی بدون ایمان سخنی نمی گویند یا احترام لفظی دارند از سر ترس است.
۱.۲ از حیث منشا احترام به فرد باورمند تنها احترام به حیطه خصوصی وی معنا دارد مثل رابطه ی زناشویی یا صمیمی یا میزان درآمد یک فرد.
۱.۳ تصور مقدس قابل تحمیل به دیگری نیست مگر با قوای قهریه یا دادن پاداش در یک معامله. نمی توان از دیگران خواست که امر مقدس شما را مقدس بدانند و با آن مثل مقدس رفتار کنند. وجه معنوی یا الهام بخش یا وقف کردن خود به امر مقدس یا حیرت و احترام خاص (مثل دست نزدن یا پا نگذاشتن بدون پاک کردن خود) یا تصور جلال و جمال امر مقدس برای باورمندان کاملا وجه فردی و ذهنی دارد حتی اگر یک باورمند برای آن وجه عینی قائل باشد.
۱.۴ لحاظ تقدس در سیاستگزاری و تصمیم گیری و صدور حکم تنها در جوامع جهنم می آفریند نه فقط برای غیر باورمندان بلکه برای همه. نمی توان بر اساس علاقه ای که فرد یا گروهی به جورابشان یا نقاشی آویزان شده در خانه شان که بدانها خیلی علاقه دارند جامعه را اداره کرد.
۱.۵ ما چیزی علیه آن امر قدسی در حیطه ی خصوصی نداریم. فقط می خواهیم به ما کاری نداشته باشد و در چارچوب آن خانه ها بماند.
۲. بنیان ادیان تفاوت گذاری میان امر مقدس و دنیوی است و باورمندان نمی توانند این تفاوت گذاری را از ناباورمندان انتظار داشته باشند بویژه آن که امر مقدس به منافع و دغدغه های یک گروه مثل همبستگی و هم جهت بودن آن مربوط می شود. برای کسی که به دین شما باور ندارد همبستگی میان شما مسئله ی او نیست. خود باور نیز دارای یک طیف است: از باورمند خط به خط تا باورمند یومن به بعض و لایومن ببعض.
۳. هر فرد و پدیده و رخدادی منحصر به فرد است و منحصر به فرد بودن به امور مقدس ادیان محدود نمی شود. از این جهت تفاوتی میان قران و کتاب شما یا معبد شما و خانه ی من یا عید شما و جشن من وجود ندارد. در صورت قاپأ شدن به احترام باید به همه به طور مساوی احترام بگذاریم
۴. قدسیت انتها ناپذیر است و حد یقفی ندارد. قدسی گرایان از چند امر مقدس شروع می کنند و بعد آن را بسط می دهند به هر چیزی که بدانها مربوط می شود: از یک امام به ۱۲ و بعد ۱۱ هزار امامزاده؛ از نظام مقدس به هر چیزی که به این نظام مربوط می شود؛ از یک کتاب به هر چیزی که مقدسان لمس کرده باشند؛ از یک روز به صدها روز؛ از یک شهر به صدها شهر؛ و از یک سنگ به هزاران مقبره و بارگاه و پنجره ی فولادی. پایان و آستانه و معیاری برای آن متصور نیست. لیوان احمدی نژاد را به یاد آورید.
۵. مقدس در دنیای قدسی سالار در هاله ای از خوف و رجا قرار داشته است. امر مقدس ابزار مهندسی و دستکاری در احساسات و نظام فکری فرد باورمند بوده است و در مواردی فرد را به همان باورش تقلیل داده اند. در دنیای جدید این هاله کم رنگ شده و در جوامع باز و فردگرا تا حد زیادی برداشته شده است. در پناه قانون کسی نباید از برخوردن به یک عده ترس داشته باشد. حکم ارتداد ناشی از همین ایجاد خوف است.
۶. موضوع محترم، جان و مال و آبروی انسان هاست و نه باور و گرایش فردی و قبیله ای آنها. اولی ارزش دنیای مدرن با محوریت انسانگرایی و دومی ارزش دنیای پیشا- مدرن با محوریت قدسی سالاری یا اسطوره باوری است.
۷. در حوزه ی آزادی بیان، افراد فقط قرار نیست آن چه را که شما راست و درست می پندارند بیان کنند. آزادی بیان آزادی بیان مهملات و مزخرفات و دادخواهی و شکایت از جنایات هر گروه و دسته ای از جمله مسلمانان از هر نگاه و منظری هست. در تبصره اول قانون اساسی امریکا آزادی بیان مطلق است. ناسزاگویی به مقدسان و آتش زدن کتاب نیز بخشی از آزادی بیان است.
۷.۱ احترام به دیگری در شرایطی بی احترامی به خود است. هر گونه احترام گذاری قابل ستایش نیست. اگر برای احترام به فرد مسلمان حجابی را که باور ندارید رعایت می کنید به خود بی احترامی می کنید.
۷.۲ آتش زدن قران نقد نیست اما آزادی بیان صرفا برای نقد باورها نیست. آتش زدن و فحاشی نقد نیست اما بیان است. همه قرار نیست در چارچوب مورد پسند ما سخن بگویند و رفتار کنند. افراد حق دارند بیان احمقانه یا سخره آمیز داشته باشند.
۷.۳ بحث کتب ضاله در میان فقها دستاویز حذف نظرات و باورهای دیگر بوده است.
۷.۴ ایمان قابل نقد نیست (مثل عشق) اما می توان آن را رد کرد یا به سخره گرفت. باور یا اعتقاد یا دین نیز قابل نقد و ناسزاگویی است.
۷.۵ قران سوزی امروز به مصلحت و کم ترین هزینه برای جنایات اسلامگرایان علیه بشریت است. اسلامگرایی بزرگ ترین خطر امروز جامعه ی بشری است و مقابله با آن ریسک دارد. وجوه ضد عدالت قضایی، ضد آزادی، ضد فردگرایی، ضد حاکمیت قانون قران باید بشدت مورد نقد و رد و تمسخر قرار گیرد و ضرورت زمانه است.
۷.۶ مقایسه قران و دیگر کتب ادیان مع الفارق است. آنها امروز ابزار گسترش طلبی و فرقه گرایی و بسط تنفر نیستند.
۷.۷ خشونت و فحاشی و تنفر در انحصار هیچ دین یا گروهی نیست. اما آموزه های اسلامی امروز مروج خشونت است. مشکل هم از دینداران است و هم از دین: بی توجهی به نهادهای دینی و نقش آن در جامعه و سیاست پذیرفته نیست.
۸. کسی نمی تواند برای بیان دیگران روش و حد تعیین کند. مصالحی که شما می بینید شاید دیگران نبینند یا مصالح دیگری را ملاحظه کنند. تنها داور برای روش بیان و محافظت از حقوق شهروندان، دادگاه در یک نظام قضایی مستقل و عرفی است.
۸.۱ توهین به ادیان دیگر جایز است و کسانی که از این موضوع شکایت دارند باید به دادگاه مراجعه کنند. کسی که از آزادی بیان خویش بهره می برد باید آماده ی پاسخگویی نیز باشد.
۸.۲ نقد تنها مسیر ابراز مخالفت نیست. آزادی بیان فقط برای اهل تحقیق و کارشناسان نیست. افراد به سبک خودشان از آزادی بیانشان استفاده می کنند.
۸.۳ حد توهین باورمندان با توهین غیر باورمندان قابل مقایسه نیست.
۸.۴ احترام به دیگری، نیت روشنگری، تمرکز روی ایده ها به جای اشخاص، توجه به حساسیت های فرهنگی، و عزم برای شنیدن و یادگیری شروط آزادی بیان نیستند.
۸.۵ فرض کنیم که آزادی قابلیت محدود شدن قانونی داشته باشد. پرسش این است که چه کسی یا نهادی محدودیت را ایجاد می کند؟ تحت چه سازوکاری می توان آن را برداشت یا تغییر داد؟ بن بست نباید وجود داشته باشد.
۸.۶ دفاع از آزادی بیدینی و سخره گرفتن و آتش زدن قران نفی دین نیست. مشکل اصولا اسلام عبادت و جماعت نیست. مشکل، اسلام سیاست و هویت و شریعت است.
۸.۷ حتی یک فرد در سینما می تواند فریاد «آتش» بزند اما باید باری این فریادش در دادگاه از خود دفاع کند. اگر دلیلی برای این فریاد داشته کاری خلاف قانون انجام نداده و هیئت منصفه وی را بیگناه خواهد دانست.
۹. آتش زدن یک یا چند جلد قران نارویداد است و جنبه ی خبری ندارد و نیازی به محکومیت یا تشکیل جلسه ندارد. اسلامگرایان برای بسیج نیرو در پشت سر خود از آن استفاده می کنند. سالانه میلیونها جلد کتاب از کتابخانه های دنیا از رده خارج می شوند و خود افراد کتابهایشان را دور می ریزند و هیچ خبری نمی شود.
۱۰. قران از لحاظ محتوایی یک کتاب از رده خارج است مثل میلیون ها کتاب دیگر که به تاریخ علم و فرهنگ تعلق دارند: مجموعه ای از داستان های نسخه برداری شده، گزارش جنگ، تبلیغات سیاسی، توصیه به قتل، تجربیات خاص یک فرد، راز و نیازهای فردی، و توهمات یک فرد خاص. قران دفترچه ی خاطرات و گزارش نویسی یک فرد یا گروه خاص است. من اگر نسخه ای از دفترچه خاطرات شما را بسوزانم شما را ناراحت می کنم اما نباید مجازاتی برای این ناراحتی وجود داشته باشد. نفس مجازات برای این ناراحتی یا ناخشنودی حاکی از خود بزرگ بینی و خود حق پنداری است. افرادی برای منافع و کسب قدرت خود آن را زنده و روز و جامع همه ی معارف عالم معرفی می کنند.
۱۱. چرا بخشی از دینداران از نقد استقبال نمی کنند؟ چون دغدغه ی اصلی آنها قدرت گرفتن در یک بازار انحصاری دین است.
۱۱.۲ بحث شکایت از توهین به اسلام کاملا با قدرت آلوده شده است. اسلامگراها می خواهند فراتر از پاسخگویی و نقد بنشینند.
۱۱.۳ قران سوزی یک کنش سیاسی در برابر انحصار طلبی و قساوت اسلامگرایان است. چرا کسی انجیل آتش نمی زند؟ چون در مقام قدرت و اعمال زور نیست.
۱۲. عکس العمل مقامات غربی در برابر رویداد قران سوزی نامربوط و دوگانه و زبونانه است. نامربوط است چون اتفاق خاصی نیفتاده. دوگانه است چون در برابر نابودی امور مهم تر از این مثل گرفتن جان انسان ها توسط اسلامگرایان سکوت می کنند. و زبونانه است چون فقط برای رفع اتهام واهی از خود چنین می کنند تا اسلام هراس معرفی نشوند. در دنیای امروز اسلام هراسی وجود ندارد. هراس از اسلامگرایانی است که با تمسک به هویت دینی مثل آب خوردن آدم می کشند.
۱۲.۱ عنوان «اسلام ستیزی» یا «اسلام هراسی» پوششی برای وادار کردن افراد به سکوت و سرکوب نقد و تقاضای اطاعت و امتیازات ویژه است.
۱۲.۲ هویت ها بدون دغدغه ی قدرت می توانند همزیستی داشته باشند. در مکه ی دوران پیامبر اسلام هویات مختلف همزیستی داشتند و هویت اسلامی آن همزیستی را به هم زد چرا که این اسلام قدرت مطلقه و برتر می خواست. میان هویت مذهبی و ایدئولوژیک (نه هویت قومی) و قدرت رابطه لازم و ملزوم وجود ندارد. هویت و قدرت لزوما با هم نمی آیند. دعوا بر سر قدرت قاهره و سلطه و انحصار قدرت در یک هویت خاص است.
کودتای آوانگارد یا پست مدرن، محمدتقی طیب