تمام رویدادهای جامعه دارای زمینه های تاریخی و فرهنگی و اجتماعی و دینی هستند ولی هر رویدادی حامل پیشرفت و رهایی انسان نیست. در ارزیابی از رخدادها و حرکت ها و جنبش های اجتماعی باید به بستر تاریخی و زمینه مادی و ذهنی و مجموعه عوامل بومی و جهانی و اهداف آنها توجه کرد تا طبیعت و ماهیت آنها درک شود. نگرش های پوپولیستی و دنباله رو هر حرکتی که از اجتماع و تناقض های آن ناشی می شود را جنبه «مترقی» به آن داده و آنرا میستایند. جامعه شناسی ستایشگری پدیده های اجتماع نیست بلکه تحلیل و بررسی داده ها، تشخیص ارتباط پنهانی و آشکار آنها، شناخت بازیگران اجتماعی سیاسی و درک نقش ها و اهداف بازیگران است. جامعه شناسی به نقد می پردازد و از توهم و رازگرایی و هیجان زدگی می پرهیزد. جامعه شناس از رفتار هیجانی و جانبدار می پرهیزد، به ریشه ها میرود و بدور از جنبه های عاطفی و احساسی تلاش می کند شناخت ابژکتیو ارائه دهد. وظیفه جامعه شناس جانبداری از این و آن نیست بلکه کشف حقیقت است.
اندیشه یکم
رویدادهای روزهای پایانی ماه ژوئن 2023 برای جامعه فرانسه بسیار ناگوار و اضطراب انگیز است. قتل تاسفبار یک جوان 17 ساله توسط یکی از اعضای پلیس فرصتی پیش آورد تا باندهای غارت و شورش وارد میدان شوند و شبانه در دسته های کوچک و بزرگ به حمله و سوزاندن بپردازند. فرانسه بناگهان با یک انفجار مواجه می شود. این حرکت شورشی یک حرکت غارتگر و خشونتبار و ضد مدنی را معنا می دهد. اولین بار نیست که دمکراسی فرانسه درگیر اینگونه تجربه ای می گردد. بطور مسلم عوامل تاریخی و جامعه شناختی و فرهنگی و جغرافیایی و سیاسی، این رویداد را پدید آورده اند. همین عوامل دوباره می توانند انفجارهای دیگری تولید کنند.
می گوئیم این انفجار ریشه اجتماعی دارد. حال برخی از مفهوم «اجتماعی» این نتیجه را می گیرند که بنابراین پدیده اجتماعی بار مثبت دارد. رشد تبهکاری و افزایش دزدی و قتل در جامعه دلایل گوناگون اجتماعی و اقتصادی دارند ولی بعنوان ارزشهای مثبت تلقی نمی شوند بلکه همچون آسیب ها و ناهنجاری های جامعه شناختی ارزیابی می گردند. اقدام هایی که تخریب اموال عمومی و امکانات آموزشی و فرهنگی را هدف گرفته اند بمانند تبهکاری ها محسوب می شوند. هنگامیکه اهداف و رفتارهای فعالان رویدادهای فرانسه و عناصر اجتماعی شرکت کننده در آن و نتایج آن بررسی می شود ماهیت مخرب و ضد مدنی آن را می بینیم.
تخریب و آتش زدن و چپاول شهرداری، کلانتری، کتابخانه، کتاب فروشی، مدرسه، اتوبوس، تراموا، مغازه، ساختمان دولتی و خصوصی، خودروهای مردم، ایستگاه اتوبوس، وسیله های شهری، رستوران، از جمله ویرانگری های غارتگران است. طبق آمار دولتی منتشر شده در 3/7/2023 تعداد 220 شهر کوچک و بزرگ مورد حمله تخریبی قرار گرفتند، 5000 خودرو در آتش سوخته شد، 1100 ساختمان سوخته و یا بشدت آسیب دید، 250 کلانتری تخریب و یا در آتش سوخت، 243 مدرسه تخریب و یا در آتش سوزانده شد، 3167 نفر در پنج روز دستگیر شدند، 700 نفر در حمله ها و آتش سوزی ها زخمی شدند و در این میان 150 نفر از پلیس نیز زخمی شدند.
در تمام فرانسه در پنج روز شورش هیچ شعار و مطالبه ای مطرح نشد و هیچ کسی برای عدالت و علیه گرانی زندگی فریاد نزد. اقدامهای باندهای سازمانیافته فقط قصد دزدی و آتش افروزی داشتند. بطور عمده با خبررسانی روی شبکه های اجتماعی باندهای متحرک 20 تا 50 نفری با فشفشه های قوی آتش زا و یا کوکتل مولوتف و میله های فلزی وارد عمل تخریب شده، اجناس مغازه ها مانند کفش های نایک، لباس های گرانقیمت، لوزام آرایش، جواهرات، وسائل الکترونیکی، موتور، دوچرخه، ماشین و غیره را دزدیده و فرار می کردند.
شورش ژوئن 2023 فرانسه یک شورش شهری لایه های حاشیه هایی است که با پدیده هایی مانند مافیاهای محلی، شبکه مواد مخدر، فرهنگ قانون ستیزی، اسلامگرایی، بیکاری، لات بازی، شبکه های اجتماعی قهرمان ساز، رقابت جوئی باندها، روحیهات ضد فرانسوی، کینه جوئی، بیچارگی و درماندگی، بیخانمانی، میل به مصرف، هیجان های گروهی، لمپنیسم، ساده لوحی عامیانه آلوده به جرم وغیره عجین شده است.
بنابه گزارش روزنامه فیگارو از تاریخ 30 ژوئن تا 5 ژوئیه تعداد 3625 نفر دستگیر شدند و از این میان 1124 نفر جوانان زیر هیجده سال هستند. از میان دستگیرشدگان تعداد 480 نفر بالای سن قانونی و 253 نفر از 18 سال کمتر به دادگاه کشیده شده و متهمان با وکلای خود در برابر قاضی قرار گرفتند و تعداد 380 نفر بالای سن قانونی، مجرم شناخته شده و محکوم شدند. (فیگارو 5/7/2023).
اندیشه دوم
فردای قتل جوان، مادر او گفت من انتقادی به نهاد پلیس ندارم ولی فرد پلیسی که پسر مرا کشت باید دادگاهی بشود. مادر بزرگ جوان روز پنجم خشونتها اعلام کرد شورشگران از فرصتی که مرگ نوه من بوجود آورده سوءاستفاده می کنند و پلیس باید آنها را دستگیر کند. واکنش مسئولانه خانواده جوان نشان می دهد که غارتگران انگیزه های دیگری داشتند.
رویداد فرانسه اضطراب آور بود زیرا ما با پدیده شورش غارتگری شهری و کور روبرو می باشیم که نظم زندگی عادی در جمهوری را نشانه گرفته است. این شورش غارتگری در جغرافیای حومه برخی شهرها و نیز لایه های شهری در بخش مهمی از کشور فرانسه خود را نشان می دهد. پاریس و شهرهای پیرامون آن، شهر لیون و پیرامون آن، مارسی، گرونوبل، نیم، متز، کلرمون فران، سن اتین، دیژون، و غیره از جمله منطقه هایی هستند که شاهد این رویداد تلخ می باشند. این شورش ابعاد ملی گرفته و در میان مردم وحشت و انزار تولید نمود. نظرسنجی ها هیچگونه حمایتی نسبت به ایران شورش نشان نمیداد و برعکس میل عمیقی برای پایان دادن آن منعکس میکرد. اکثر نیروهای سیاسی و سندیکاهای کارگری و همه شهرداران کشور این خشونت و تخریب را محکوم کردند.
همه موارد بالا نشان می دهد که ما با یک جنبش مطالباتی و اجتماعی و سیاسی مواجه نیستیم. یک جنبش هدفی اعلام می کند، چه بسا پروژه ای دارد، خواست اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی دارد، انگیزه بهبود جامعه را دارد، خواست تصحیح انحراف اجتماع را دارد، مخالف یا موافق یک پروژه است، اعتراض به سیاست است، یک جنبش اعتراضی سیاسی می خواهد نظم رسمی جامعه را به هم بزند، دارای نمایندگانی است، با جامعه و روزنامه نگار حرف میزند، اعلامیه می دهد، شعارنویسی اقتصادی یا سیاسی دارد. صحنه های فیلمبرداری شده حمله با فشفشه ها، غارت مغازه لباسهای مارک دار و کفش های گرانقمیت، تخریب مدرسه و شهرداری و اتوبوس را نشان می دهد. برخی عناصر چپ افراطی گفتند: «آنها که تخریب می کنند، گرسنه هستند.» با توجه به حوادث فرانسه، این گفته که از هرگونه واقع بینی بدور است فقط تجلی خرافه های ایدئولوژیک بشمار می آید. تحقیقات بعدی و اعترافات آشوبگران در دادگاه نشان داد که بسیاری از چپاولگران در پی مصادره اجناس گرانقیمت و بنمایش گذاشتن کینه و خشونت علیه جامعه و قانون بودند.
برخی از جامعه شناسان از «طبقه های خطرناک» در قرن های گوناگونان صحبت کرده اند. میتوان از این شورشگران علیرغم تفاوت های آنها، بعنوان یک «طبقه خطرناک» صحبت کرد که اعضای آن از تبهکاران کوچک و بزرگ، از مجرمان دارای سابقه، از مافیای دینی سلفی و حزب الهی، از افراد حاشیه ای، از عناصر رادیکال افراطی ضد نظم، از گرسنگان متحد خرابکاران، از جوانان لات و قربانی، از افراد تابع «قانون کمونوته»، از باجگیران محله، از برادر بزرگ های مافیایی کنترل کننده محله ها و غیره، می باشند.
اعترافات آنها نشان می دهد که در اقدام های جمعی، گروهی از گروههای دیگر متاثر بوده و تقلید می کردند. از نظر روانشناسی توده، لسیاری از آنها رفتار «میمتیک» غیرارادی و کپی برداری شده و تقلیدی داشتند و رقابت باندهای محله ها و تصاحب محصولات مصرفی مورد علاقه جوانان این محله ها، انگیزه آنها بود. البته محرومیت ها و آرزوها و عقده ها در ناخودآگاه انسان انباشت می شود و گاه بشکل پیچیده یا انفجاری خود را نشان می دهد. انسانهایی که به حاشیه جامعه رانده شده اند و یا انسانهایی که رفتار بزهکارانه ساختاری دارند از روانپریشی و واکنش های خشن و هیجانی، بخصوص در اقدام جمعی و گروهی، بدور نیستند. روحیه جمعی در زمان تبهکاری و جرم های اجتماعی به یک نیروی هیجانی و غیرآگاه تبدیل شده و نوعی «دیوانگی جمعی» را تولید می کند و این پدیده می تواند بسیار مخرب باشد. «روانشناسی جرمگرایی» نشان می دهد که در بسیاری مواقع انسان مجرم در ضمن انسان «قربانی» نیز هست. فرد قربانی خود می تواند مرتکب جنایت بشود و علیه نظم اجتماعی و قانون به شورش کور دست بزند. زمانی که «قربانیان» در اقدام گروهی جمع می شوند، عنصر آگاهی و مسئولیت پذیری از بین رفته، و در یک بازی رقابتی، نیروی مخرب واکنشی افراد بشدت افزایش می یابد.
اندیشه سوم
انقلاب همیشه معنای ترقی خواهد ندارد. انقلاب دمکراتیک، انقلاب ارتجاعی، انقلاب توتالیتر، انقلاب فاشیستی، انقلاب مذهبی، انقلاب نظامی، و غیره در جامعه های گوناگون روی داده است. متناسب با ترکیب جامعه شناختی شرکت کنندگان و سرکردگان و ماهیت خواستها، جنبش های التقاطی و آشفته وجود داشته و یا حتا جنبش های ارتجاعی نیز وجود دارند.
انقلاب 1789 فرانسه یک جنبش سیاسی جمهوری خواهی با گرایش اقتداری توام با ترور بود
انقلاب 1917 روسیه یک قیام نظامی سیاسی برای استقرار دیکتاتوری بود
انقلاب 1948 چین یک انقلاب طولانی توده ای سیاسی دهقانی ضد ژاپنی بود
انقلاب 1959 کوبا جنگ پارتیزانی استبدادگرا و در ضمن ضد دیکتاتوری باتیستا بود
جنبش ماه مه 1968 فرانسه انقلاب فرهنگی بر علیه هنجارهای کهنه مردسالار و اقتدارگرا بود
جنبش سولیدارنوش 1989 در لهستان جنبش کارگری دمکراتیک علیه کمونیسم بود
انقلاب مشروطه 1285 خورشیدی جنبش قانونگرا و ضد سلطنت مطلقه بود
جنبش 15 خرداد 1342 خورشیدی جنبش مذهبی ارتجاعی و ضد مدرن و ضد زن بود
انقلاب 1357 خورشیدی ایران انقلاب ارتجاعی دینی اسلامی بود.
انقلاب مهسا در سال 1401-1402 یک انقلاب ضد استبداد دینی و برای برابری زن و مرد می باشد.
شورش فرانسه در ژوئن 2023 یک حرکت کور ویرانگر علیه جامعه و نظم عمومی جمهوری خواهانه می باشد.
اندیشه چهارم
در پایان، این محورهای کار برای آینده جامعه فرانسه ضروری است:
یکم، بقول کارل پوپر جامعه باز و دمکراسی، دشمنان بسیاری دارد. بقول ریموند آرون دمکراسی بهترین رژیم سیاسی است ولی دارای شکنندگی های زیاد هم می باشد. بیعدالتی اجتماعی و فقر در جامعه رژیم دمکراسی را تضعیف می کند. ضدیت ایدئولوژیکی با جمهوری و با لائیسیته از جانب بخشی از سیاسیون چپ افراطی و اسلامگرایان و روشنفکران اسلاموفیل یک خطر دائمی در فرانسه است و منجر به سستی «رپوبلیک» می گردد. افراطی گری تاریخی، پوپولیسم، تضعیف فرهنگ جمهوری خواهی، «ووکیسم»، و نبود دفاع لازم از ارزش های مدرنیته و لائیسیته، از آسیب های موجود در جامعه است. تلاش ژرف فرهنگی لائیک در مدرسه و دانشگاه و در جامعه و گسترش تفکر انتقادی علیه اسلام و ایدئولوژی افراطی در فرانسه یک امر اساسی است.
دوم، آسیب های اجتماعی و فرهنگی منجر به رشد شبکه های مافیائی، لمپنیسم، سلفی گری اسلامی، باندهای قاچاق، باندهای لات و آدمکش شده و این امر محله های زیادی را آلوده کرده است. این پدیده ها بسرعت لایه های اجتماعی زیادی مانند نوجوانان و جوانان و بیکاران را در محله های توده ایی و مهاجر نشین یا فقیرنشین به فساد می کشانند. اسلامیسم جهانی و چپ گرایی ایدئولوژک علیه تمدن غرب و دمکراسی هستند و از هر فرصتی برای ضربه زدن استفاده می کنند و شرایط انفجاری در جامعه لحظه مناسبی برای آنهاست. این وضع می طلبد تا سیاست شهری و مسکن سازی و فرهنگی و آموزشی دولت و نهادهای مدنی بطور قاطع تغییر کند. اختصاص بودجه مهم و برنامه ریزی کوتاه مدت و متوسط مدت و درازمدت ضروری است. اقدام دولت بدون نهادهای مدنی و کنشگران و شهروندان مسئول اثربخش نخواهد بود. تلاش برای تحکیم دمکراسی با مبارزه برای حفظ محیط زیست و عدالت اجتماعی و ارزش های مدرنیته جدا ناپذیر است.
سوم، اکثریت خارجی تبارها، مسلمان و دینداران دیگر، در این اجتماع جای خود را پیداکرده اند، آنها پذیرفته شده اند، آنها کار می کنند، آنها رای می دهند و قانون را رعایت می کنند و مانند همه شهروندان دیگر زندگی میکنند. ولی در فرانسه برای یک لایه اجتماعی کوچکی، دشواریهای عظیمی وجود دارد. دشواری ها و شکست تحصیلی نوجوانان در مدرسه زمینه ساز سقوط جوانان در دام شبکه های قاچاق و خشونتگر و سلافیسم و تروریسم اسلامی است. وضع بحرانی و آشفته خانوادگی و اجتماعی و فرهنگی خانواده های آسیب دیده در میان این لایه مهاجرتبار مسلمان و آفریقایی، زندگی فرزندانشان را در خطر دائم قرار داده است. بیشتر جوانان زیر 18 سال که در شورش شرکت کردند از این خانواده ها هستند، خانواده هایی که فاقد حس مسئولیت و فاقد فرهنگ شهروندی و فاقد اتوریته می باشند.
چهارم، پلیس فرانسه بطور جدی مفاد حقوق بشر را در آموزش خود باید قرار دهد. عناصری که گرایش نژادپرستی دارند باید مورد آموزش قرار گیرند و اگر لازم است از پلیس کنار گذاشته بشوند. پلیس یکی از رکن های اساسی امنیت جامعه است و در شرایط بسیار دشوار کار می کند. ولی هر کجا که پلیس مرتکب خلاف و فساد و تبعیض می شود باید قاطعانه عمل کرد و سیستم قضایی در این زمینه نباید تردید داشته باشد. در مورد خلاف های پلیس، قوه قضایی فرانسه همیشه با شفافیت و قاطعیت اقدام نکرده است. این وضع همیشه برای اسلامگرایان و عناصر ضد جامعه و قانون، بهانه لازم را برای تقویت کینه جوئی علیه جمهوریت و دمکراسی و ایجاد هرج ومرج فراهم آورده است. در رژیم دمکراسی پلیس در خدمت امنیت شهروندان است حال آنکه در یک رژیم توتالیتر مانند جمهوری اسلامی پلیس قبل از هرچیز نیرویی برای سرکوب شهروندان است.
پنجم، جناح راست افراطی فرانسه تلاش دارد همه مهاجران را منشا بدبختی فرانسه معرفی کند تا رای این قشرهای ضربه پذیر را بسوی خود بکشاند. این سیاست برای دروغگویی و مانیپولاسیون است زیرا مهاجرانی پرشماری که ملیت فرانسوی دارند جزو ملت فرانسه بشمار آمده و در همه نوع فعالیت اقتصادی و اجتماعی و سیاسی حضور دارند. شورشیان غارتگر بر اساس داده های واقعی از تبارها و کشورهای گوناگون بوده و بعنوان نمونه فرانسویان سفیدپوست و سیاه پوست و نیز الجزایری ها و مراکشی ها و غیره جزو آنان بودند. وزیر کشور اعلام کرد که 90 درصد از شورشیان دارای ملیت فرانسه بودند. شماری از سیاسیون جناح راست خواهان لغو ملیت فرانسه از دوملیتی ها و اخراج آنها از فرانسه هستند. ولی بهرحال این شورش کور یک پدیده اجتماعی است و باید پیچیدگی آن را در نظر داشت. طبیعی است که یک کشور به سیاست مهاجرت پذیری خود نیز باید بیاندیشد، ولی در جهان امروز ما میدانیم که ملت های مدرن بسته نیستند و کیفیت سیاست پذیرش مهاجر و کیفیت زندگی و انتگراسیون آنها، به ارتقای فرهنگی و اقتصادی منجر می گردد.
ششم، چپ های افراطی در خوانایی با جمهوری لائیک نیستند. آنها براساس ایدئولوژی جهان سومی خود، بر پایه ایدئولوژی «ضد سرمایه داری» خود، بر پایه عوامفریبی سیاسی خود، همیشه عناصر اسلامیست و خشن جامعه را بعنوان «قربانی» نشان داده و از آنها در برابر جمهوری دفاع می کند. در هنگام این شورش، این چنین افرادی هم پیمان با غارتگران شدند و ژان لوک ملانشون اعلام کرد که شورشیان را محکوم نمی کند. در اغلب موارد چپ های افراطی ایدئولوژیک با حضورشان در مجلس و در احزاب افراطی چپ و اکولوژیست و تروتسکیست و در میان برخی روزنامه نگاران و برخی محافل دانشگاهی، برای دفاع از اسلامگرایان علیه لائیسیته و یا افراد لائیک مبارزه می کنند. عقب ماندگی و اسلاموفیلی آنها منجر به رشد اسلامگرایی در فرانسه شده است. همسوئی این چپ ایدئولوژیک با اسلامگرایان یکی از خطرهای مهم در جامعه دمکراسی است.
هفتم، شورش فرانسه کاملن در تناقض با انقلاب مهساست. شورش ویرانگر فرانسه با میل نارسیسیک باندهای مخرب و خشونت طلبی آنها پیوند داشت، حال آنکه انقلاب «زن زندگی آزادی» با روشنگری و آزادی پیوند دارد و می خواهد از توتالیتاریسم سیاسی و گندآب اسلام و قرآن گسست کند.
جلال ایجادی
جامعه شناس دانشگاه فرانسه
جلال ایجادی در کتابهای گوناگون در باره جنبش های اجتماعی در جهان و جنبش ها و انقلاب های ایران نوشته است. این نویسنده تا کنون کتاب «نواندیشان دینی، روشنگری یا تاریک اندیشی»، ۳۱۰ صفحه، نشر مهری، کتاب «جامعه شناسی آسیبها و دگرگونیهای جامعه ایران»، ۴۰۰ صفحه، انتشارات نشرمهری، کتاب «بررسی تاریخی، هرمنوتیک و جامعه شناسی قرآن»، ۳۸۰ صفحه، و کتاب «اندیشه ورزیها در باره جامعه شناسی، فلسفه، زیستبومگرایی، اقتصاد، فرهنگ، دین، سیاست»، ۷۲۰ صفحه، چاپ نشر مهری، منتشر شده است. جلال ایجادی هر هفته پنج برنامه تلویزیونی در زمینه انقلاب، لائیسیته، دمکراسی، فلسفه، جامعه شناسی و نقد قرآن و اسلام، تهیه و پخش می کند. این برنامه ها را در یوتوب میتوانید مشاهده کنید. ایجادی آخرین اثر خود را بنام «بحران بزرگ زیستبوم جهان و ایران» در ۴۸۰ برگ، انتشارات فروغ، منتشر نمود.