این مطلب همراه با ویدئویی ست که توصیه می شود افراد کمتر از ۱۸ سال آن را نبینند، و بزرگسالان نیز تا می توانند از دیدن آن خودداری ورزند. مسوولیت ایست قلبی بینندگان خصوصا افراد مومن در این ایام عزاداری برای «سرور»شان با خودشان است.
****************
البته واضح و مبرهن است که ما طرفدار مبارزات بدون خشونت گاندی وار و اینچیکیدانا اینچیکیدانا می باشیم و سعی می کنیم جلوی خشم و عصبانیت خودمان و مردم جان به لب رسیده را بگیریم ولی بعضی وقت ها کار حکومتی ها به چنان جاهای تنگ و باریکی می کشد که حفظ خونسردی مشکل می شود و ما ناچار می شویم در نوع نگاه متمدنانه ی خود تجدید نظر به عمل آوریم.
جناب رضا ثقتی، مدیر کل ارشاد گیلان، که مسوولیت به راه راست هدایت کردن مردم ایران و خاصه مردم خطه ی گیلان را بر عهده دارند، اخیرا کاری کرده اند کارستان طوری که سعید طوسی، قاری قرآن محبوب رهبری، جلوی ایشان باید لنگ بیندازد و از او اعاده ی حیثیت به عمل آید چون جناب ثقتی، به اسم اسلام عزیز، و شیعه ی گرامی، چنان میخی کوبیده که مرحوم شهید پورنو، یعنی جورج فلوید هم باید جلو برود و بوق بزند تا شاید به گرد پای ایشان برسد.
نتیجه این که اینجانب که همیشه در تخیلات و توهمات خود، آخوندهای حاکم را به صورت ردیف در مسیر وسط کویر لوت می دیدم که با رهبری رهبر معظم شان با یک بیل و کلنگ، به آن منطقه، صفا ببخشند و آن جا را تبدیل به بزرگ ترین پارک جنگلی ایران کنند، برای برخی مسوولان ارشد مثل این جناب مدیر کل، مجازات های دیگری در نظر گرفتم که اگر اپوزیسیون به وحدت برسد و توصیه ی این حقیر را قبول کند، آن را به اجرا گذارند.
اول این که مجازات این جور کارهایی که مورد علاقه جناب ثقتی می باشد، این باشد که طرف را نه از گردن یا از یک لنگ پا، بلکه از عضو شریف بر سر در ورودی کمپ روحانیت مجاهد در وسط کویر بیاویزند و بعد هر بعد از ظهر، به وقت استراحت، کسانی مثل حضرت آیت الله خامنه ای را به خاطر گزینش چنین مدیرانی در اختیار او قرار دهند تا اگر بنیه ای برای اش مانده باشد، همان کاری را با معظم له بکنند که در ویدئو می بینیم این آقا با جوانکی داوطلب شهادت در راه اسلام می کند.
مجازات های قشنگ دیگری هم به ذهن ام می رسد که چون اینجا خانواده نشسته خجالت می کشم بر قلم بیاورم ولی همین یک قلم مجازات، مانند زدن یک تیر به دو نشان است یعنی هم مجازات فاعل و هم مفعول یعنی هم کسی که مسوول است هم کسی که کننده ی کار است.
ببخشید یخرده بی تربیت می شوم ولی آیا این بابایی که این روزها به اسم «سالار» شناخته می شود هم سالاری مانند ثقتی بوده یا چه؟ ما که در کار مسلمان های گرامی و اشتهای سیری ناپذیر و سمبل های شان (با سنبل اشتباه نشود) مانده ایم.
راستی دو خاطره هم یادم آمد که می تواند به درد سالار جمهوری اسلامی، جناب ثقتی بخورد:
در دوران خدمت یک روز دیدیم در میدان صبحگاه یک تخت جلوی سکوی فرماندهان نصب کردند و چند افسر ارشد و غیره در آن جا جمع شدند و بعد یک ریش پشمی از دادستانی ارتش متنی را خواند به این مضمون که چون سرباز فلانی با سرباز بهمانی مرتکب عمل شنیع لواط شده اند لذا هر یک به تحمل هشتاد ضربه شلاق در میدان صبحگاه محکوم شده اند که این حکم الان به اجرا در می آید.
بعد یک جوان نره خر در حالی که پیراهن اش را در می آورد رو به سربازانی که همه حیران از اجرای این حکم مانده بودند کرد و با صدا بلند فریاد کشید:
بر محمد و آل محمد صلوات!
بر سربازان اسلام و مجاهدان راه حق صلوات!
و ما که گمان می کردیم طرف جلادی ست که قرار است شلاق بزند، صلوات های بلندی ختم کردیم که ناگاه دیدیم، جلاد مزبور جلاد نبود، بلکه جناب فاعل بود که رفت قشنگ روو تخت مزبور دراز کشید و مردانه هشتاد ضربه تازیانه را نوش جان کرد و بعد انگار که با تازیانه ی «حد» نوازش شده باشد، از جا بر خاست و مثل سیلوستر استالونه در فیلم راکی، دست هایش را بالا برد و انتظار تشویق هم داشت!
در منطقه ی جنگی هم یک مورد زنای با الاغ داشتیم که وقتی سرباز زنا کننده را بازخواست کردند، با خونسردی و خنده گفت حالا که طوری نشده: یا خر ه رو بسوزانید، یا بیارید اگر توانست مرا قصاص کند!
آری! از اسلام عزیز و آموزه هایش هر چه بگوییم کم گفته ایم! :)