پس از جنگ جهانی دوم با فرار رضا شاه سران کشور های پیروز در جنگ؛ استالین، چرچیل و روزولت به ایران آمدند و در کنفرانس تهران پادشاهی ایران را به پسر رضا شاه تفویض کردند. محمد رضا پهلوی تا آستانه ی انقلاب بهمن ماه ۱۳۵۷ قانون اساسی را ندیده گرفت. او با سر سپردگی به قدرت های بیگانه و غارتگران جهانی، به ملت ایران خیانت کرد و به دیکتاتوری خود ادامه داد. پس از کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ با بیشرمی به کرمیت روزولت فرمانده ی کودتا ضمن تشکر از او گفت: « من تاج و تخت را مدیون خداوند، ملتم، ارتشم و شخص شما هستم.» در روزهای پایانی، پیش از فرار از ایران، خودش به ندیده گرفتن قانون، به خیانت خود با "استبداد و ظلم و فساد " و خیانت به ملت ایران اعتراف کرد و هنگامی که کار از کار گذشته بود و فرصتی برای خود باقی نگذاشته بود در برابر ملت ایران با سرشکستگی چنین گفت: «... من حافظ سلطنت مشروطه که موهبتی است الهی که از طرف ملت به پادشاه تفويض شده است هستم و آنچه را که شما برای بدست آوردنش قربانی داده اید، تضمین میکنم. تضمین میکنم که حکومت ایران در آینده بر اساس قانون اساسی، عدالت اجتماعی و اراده ملی و بدور از استبداد و ظلم و فساد خواهد بود.»
خمینی نیز با خدعه و دروغ هایی که در برابر چشم جهانیان در پاریس و در ایران گفت، به نام دین راه را بر آزادی اندیشه و بیان بست. حکومت اسلامی با شعار حزب فقط حزب الله راه را بر همه ی آزادی های فردی و اجتماعی بست. کسانی که می گویند مردمان ایران مسلمان و شیعه هستند فراموش کرده اند که مارتا مادر شاه اسماعیل صفوی مسیحی بود. چگونه است فرزند یک زن مسیحی پیش از آن که به سن بلوغ اسلامی برسد در تبریز هزاران مسلمان را سر برید تا بتواند شیعه را به زور به مردم بقبولاند. خمینی نیز پس از فرار محمدرضا پهلوی از ایران و بنا بر خواست و اراده ی سران کنفرانس گوادلوپ، با بهانه ی حکومت اسلامی هزاران نفر مسلمان را تیر باران کرد و صدها هزار جوان ایرانی را در جنگ با عراق به کشتن داد. شیعه دین اجباری در ایران است و هزاران هزار قربانی از مردمان میهن ما گرفته است. به بهانه های گوناگون شاه و شیخ در ایران از برپایی حزب و آزادی اندیشه و بیان جلوگیری کرده اند.
حزب ساختاری سیاسی است که در فضای سیاسی آزاد از هموندان هم کیش و هم رأی ساخته می شود. فرهنگ بریتانیکا درباره ی حزب می نویسد:
« حزب سیاسی یک گروه سازمان یافته است از کسانی که برای فرمانروایی قدرت سیاسی را به دست می گیرند. حزب های سیاسی در روزگار ما در اروپا و آمریکا در سده ی نوزدهم پدید آمد که با انتخابات و تشکیل مجلس گسترش یافت و پیشرفت و تکامل احزاب را به دنبال داشت. واژه ی حزب از آن هنگام تاکنون برای گروه های سازمان یافته که از راه انتخابات آزاد یا انقلاب، برای به دست گرفتن قدرت سیاسی تلاش می کنند، به کار می رود.». فرهنگ لاروس فرانسه هم کم و بیش همین را می نویسد:« گروهی از کسانی که عقاید مشترک یا منافع مشترک دارند یک حزب یا یک گروه فکری را پدید می آورند. گروه سازمان یافته ای که هموندان آن یک گروه اجتماعی را در جامعه برای انجام یک برنامه سیاسی تشکیل می دهند؛ مانند حزب هایی که در مجلس هستند، یا دولتی با یک حزب واحد.».
از آنجایی که در ایران حزب همیشه ممنوع و غیرقانونی بوده و رقابت های حزبی و انتخابات آزاد انجام نمی گرفته، دکتر مصدق در سال ۱۳۲۸ با همراهی ۱۸ تن از فعالان سیاسی و با کمک روزنامه نگاران؛ جبهه ملی را برپا کرد. حزب های نوپایی مانند حزب ایران، حزب پان ایرانیست، نهضت خداپرستان سوسیالیست و جامعه سوسیالیست ها(خلیل ملکی) و ... هنگام نهضت ملی شدن نفت به جبهه ملی پیوستند. با کودتای انگلیسی آمریکایی ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ دکتر محمد مصدق نخست وزیر قانونی ایران زندانی شد. پس از کودتای ۲۸ مرداد حزب های سیاسی منحل و بسیاری از فعالان سیاسی اعدام شدند.
رهبران جبهه ملی در آن هنگام برای آزادی دکتر مصدق از حصر خانگی در احمدآباد کاری انجام ندادند و پس از مرگ او نیز جبهه ملی کاری از پیش نبرد و به گونه ای غیرآزاد برخی از رهبران آن گاهی با یکدیگر دیدارهایی می کردند. در ۲۲ خرداد ماه ۱۳۵۶ دکتر کریم سنجابی و دکتر شاپور بختیار و داریوش فروهر از رهبران جبهه ملی غیر آزاد و غیر علنی، نامه ای به محمد رضا پهلوی دیکتاتور ایران نوشتند و از او خواستند تا به حکومت استبدادی پایان دهد و به قانون اساسی مشروطه گردن نهد. در آن نامه نوشته شده بود:
« ... بنابراین تنها راه بازگشت و رشد ایمان و شخصیت فردی و همکاری ملی و خلاصی از تنگناها و دشواریهایی که آینده ایران را تهدید میکند ترک حکومت استبدادی، تمکین مطلق به اصول مشروطیت، احیاء حقوق ملت، احترام واقعی به قانون اساسی و اعلامیه جهانی حقوق بشر، انصراف از حزب واحد، آزادی مطبوعات، آزادی زندانیان و تبعید شدگان سیاسی و استقرار حکومتی است که متکی بر اکثریت نمایندگان منتخب از طرف ملت باشد و خود را بر طبق قانون اساسی مسئول اداره مملکت بداند.»
پس از انقلاب بهمن ۱۳۵۷ خمینی با فریب توده های میلیونی مردم دیکتاتوری دینی را در ایران بر قرار کرد. پس از اعتراضات و مخالفت جبهه ملی با لایحه ی قصاص در ۲۵ خرداد ۱۳۶۰ خمینی در یک سخنرانی درباره ی جبهه ملی چنین گفت: «... اینها مرتدند. جبهه ملی از امروز محکوم به ارتداد است.» نه فتوای ارتداد نه کشتارهای درون زندان ها، نه کشتارهای دانشجویان، نه کشتار کارگران، نه کشتار و زندانی کردن معلمان و نه کشتارهای خیابانی سال های ۸۸ و ۹۶ و ۹۸ حکومت استبداد دینی را عاقبت به خیر نکرد. جبهه ملی با رهبری دکتر حسین موسویان و پیروان وفادار راه مصدق همچنان به تلاش های خود ادامه می دهند. با پیشنهاد تشکیل کنگره ی ملی از سوی جبهه ملی پس از بیش از سد سال مبارزه ی خونین، ملت ایران راه پیروزی را خواهد پیمود. با انتشار منشور مطالبات حداقلی ۱۹تشکل مستقل صنفی و مدنی ایران، تشکیل کنگره ی ملی با پیوستن سایر نهادهای مدنی در ایران به واقعیت نزدیک تر می شود و نوید پیروزی به همراه دارد.
منوچهر تقوی بیات
دبیرکل حزب سوسیال دموکرات و لائیک ایران