بعضی وقت ها دستگاه های مختلف جمهوری اسلامی خود را بیهوده به دردسر می اندازند و دچار زحمت می شوند.
آقا جان! شما پیرو اسلام عزیز هستی، پیرو لفاظی های غرب وحشی مثل دمکراسی و انسان دوستی و این ها که نیستی!
چرا تعارف می کنی؟! تو همان چیزی باش که هستی و گور بابای نظر دنیا!
مثلا ببین این کار ت چقدر درست است و خوب و اسلامی ست که یک بابایی بعد از طی کلی مسیر قانونی و صرف هزاران ساعت وقت و میلیون ها تومان پول در قوه ی قضاییه مثلا به حبس بلند مدت به خاطر قتل زن اش در وان حمام محکوم می شود ولی چون قبلا وزیر بوده با یک اشاره ی رهبر معظم همه ی این ها می شود کشک و طرف با عزت و احترام به سر خانه زندگی اش بر می گردد!
آفرین جان ام! به این میگن کارِ درست!
یا این همه بچه را سال گذشته در خیابان زدند و کشتند و شکنجه کردند و کور کردند، یک نفر هم دستگیر و مجازات نشد! یعنی شد، ولی باز از آن بچه ها بودند نه قاتلان و کور کنندگان!
به این می گویند اسلام عزیز! اسلام صاف و پوست کنده! اسلام ی که آدم تکلیف اش را با آن می داند!
اداره «به زیستی» (به به چه اسم قشنگ و پر محتوایی!) آمده یک مرکز نگهداری از معلولان درست کرده به اسم «نیلوفران آبی» (وای! آدم غش می کند به خاطر این اسم هنری و یاد نقاشی های کلود مونه می افتد!) بعد می بینی بچه های معلول این مرکز را همچین کتک می زنند که عمرا اسمال تیغ زن اونجوری توو زندگی اش کتک خورده باشد، یا سه چهار معلول طی سال گذشته در این مرکز کشته می شوند، یا پای یک معلول در اثر فشار وارده «تقّی» می شکند یا دست یک معلول دیگر استخوان اش به خاطر «زیست بهتر» دو تیکه می شود، یا توی آشپزخانه ی نیلوفر آبی غذاهای فاسد و گندیده ای برای معلولان عزیز تهیه می شود که مسلمان نشنود کافر نبیند، یا به جای پوشک، پای بچه ها را با کیسه نایلون می بندند و غیره و غیره و غیره....
خب مگه مجبوری؟!
زمان هیتلر خان خودمان یک مرکزی بود در همین هامبورگ که من زندگی می کنم که الان شده است «انستیتوی بهداشت» هامبورگ و بغل دست اش هم یک مرکز نگهداری از معلولان خیلی بد حال درست کرده اند که شب ها که از کنار ش رد می شوی صداهای عجیب غریب و ترسناک معلولان بستری را می شنوی.... باری این مرکز به یاد بچه های معلولی که در زمان هیتلر خان خودمان و به فرمان پزشکان دولتی آن دوران به عنوان افراد «بی ارزش» شناخته شدند و ۵۶ کودک، با امضا و تایید این پزشکان رسما و علنا به قتل رسیدند و بعضی شان حتی قبل از مرگ مورد آزمایش های جسمی و روحی دردناک قرار گرفتند ساخته شده که اگر در آن دوره، حیوانی عمل کردیم الان انسانی بر خورد می کنیم و واقعا انسانی بر خورد می کنند.
یک تابلو ی یادبود هم جلوی درِ این موسسه نصب کرده اند که این جنایت ها در این ساختمان صورت گرفته تا یادشان نرود که انسان چجوری می تواند تبدیل به حیوان بشود و بر عکس.
روی این تابلو البته قید شده که هیچیک از پزشکان صادر کننده ی حکم مرگ یا به عبارت دقیق تر «اتانازی کودکان» تحت پیگرد قانونی قرار نگرفته است.
همه ی این جنایت ها هم زیر نظر «پزشکی» به نام ویلهلم بایر انجام شده است.
باری شما هم مثل هیتلر خان خودمان تعارف را کنار بگذارید و این طفلک های «نیلوفران آبی کلود مونه» را انسان های «فاقد ارزش» ارزیابی کنید و قال قضیه را بکنید و نه خودتان را اذیت کنید و نه این زبان بسته های بی کس را شکنجه کنید. بکشیدشان و خیال خودتان و مردم را راحت کنید.
راستی در ساختمان مذکور در هامبورگ، یک بخش نجاری هست که بالایش دودکشی مثل دودکش های کوره های آدم سوزی دارد و اتفاقا جسد بچه ها را آن جا می سوزاندند و کسانی که خرافاتی هستند هنوز می ترسند در زیر زمین های این ساختمان قدم بگذارند چون می گویند صدای جیغ ارواح بچه ها در آن جا به گوش شان می رسد!
گفتم این را هم بگویم که پرسنل و کارکنان بسیار محترم نیلوفران آبی، بخصوص بانوان عزیز شاغل در «نیلوفران آبی» حواس شان به عواقب جنایت های شان باشد و فکر نکنند که زمانه همین طور و برای همیشه بر یک مدار می گردد....