روزها وقتی به اخبار گوش میدهید و از الطاف و کوتاه آمدن دولت بایدن در مقابل رژیم تروریستپرور اسلامی میشنوید و مقاومت و انکارهای متعدد این دولت را در برابر انتقادات جریانها و مقامات اپوزیسیون رژیم ایران و در نهایت حزب جمهوریخواه در ایالات متحده و حتی بعضی از اعضای حزب دموکرات را به چشم میبینید، این تصور ایجاد میشود که نکند دولت آمریکا بطور جدی دارد با رژیم ایران و به ویژه با سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که در لیست تروریستی آن کشور نیز قرار دارد، وارد معاملهای پنهانی شده و اینهمه سکوت و عقبنشینی دولت دموکراتها در مقابل این رژیم درواقع چیزی جز یک تبانی نیست.
بر کسی پوشیده نیست که دولت آمریکا در طول چند دهه اخیر در منطقه خاورمیانه بزرگ با حکومتهای نظامی به خوبی کار کرده و هیچ مانع جدیای برای همکاری نزدیک با سپاه پاسداران در فردای مرگ ضحاک ایرانزمین نخواهد داشت. ایالات متحده در گذشته نیز با دولتهای متعدد نظامی در پاکستان و ترکیه و در حال حاضر با دولت ژنرال السیسی در مصر همکاری نزدیک داشته و کمی اگر دورتر برویم رژیمهای نظامی در آمریکای مرکزی و جنوبی تماما همکاری نزدیکی با ایالات متحده داشتهاند.
حال تصور کنید در فردای مرگ علی خامنهای، سپاه پاسداران در ایران که هر سه اهرم قدرت زر و زور و تزویر را در دست دارد، در شروع با انتخاب یک ولی فقیه گوش به فرمان و تا حدودی منفور و سپس با یکسری رفرمهای عامهپسند مثل نهادن تقصر چهار دهه فساد و عدم لیاقت در حکومتداری به گردن روحانیت شیعه و سپس برکناری آخوندها از سیاست و محاکمه آنها و در نهایت تبعید باقیماندهی ملایان به شهر قم و به تدریج و با اصلاحاتی، کنار گذاشتن برخی مقررات اسلامی مانند حجاب اجباری و آزاد کردن خرید و فروش مشروبات الکلی و عدم دخالت نظام در حریم خصوصی مردم، به اندازه کافی برگهای بزرگی هستند که سپاه پاسداران در ملاقاتهای سرّی که با فرستادگان دولت بایدن در کشورهای حوزه خلیج فارس در جریان است میتواند از آنها استفاده کند.
مشاهدات دولت بایدن از جنبش اخیر مردم ایران و عدم هماهنگی معترضین بر سر یک رهبری واحد که آلترناتیوی جدی در مقابله با رژیم به حساب آید و موجبات رفع هرگونه نگرانی قدرتهای بزرگ و ذینفع از به وجود آمدن هرگونه خلاء قدرت در ایران را فراهم آورد، میتواند موجب شود که دولت دموکرات آمریکا، فریفته این برگهای اغواکننده سپاه پاسداران شود. سپاهی که علت وجودی و وظیفهاش پاسدار از انقلاب اسلامی است و تا کنون نیز با ترور و کشتار به خوبی از انجام آن برآمده است.
در همین راستاست که قرار گرفتن سپاه پاسداران در لیست تروریستی اتحادیه اروپا و دیگر کشورهای منطقه و جهان از اهمیت حیاتی بر خوردار است و میتواند جلوی مذاکراتی را که در کشورهای عربی خلیج فارس با نام آزادسازی گروگانهای آمریکایی در جریان است بگیرد و از طرفی امکان کودتا از طرف سپاه پاسداران را پایین و قدرت چانهزنی ارتش را در فردای مرگ دیکتاتور بالا ببرد.
و البته شاهزاده رضا پهلوی هم نباید مثل خوان کارلوس اسپانیایی به امید مرگ ژنرال فرانکو روزشماری کند تا روزی به مقام پادشاهی برسد و یا توسط ارتش به عنوان جانشین و وارث خاندان پهلوی در ایران معرفی شود بلکه بسان شارل دوگل فرانسوی و جدّ خود رضاشاه، باید ابتکار عمل را به دست گرفته و با بردن جریانهای اپوزیسیون ملیگرا به زیر یک چتر، خود رهبری خیزش ملی ایرانیان را برای آزاد ساختن میهن به دست گرفته و کشور را از چنگال این حکومت ویرانگر و خونآشام رها سازد.
هر روز که میگذرد مردم درمانده و بیپناه ایران که کمرشان در مقابل گرانی و رکود اقتصادی که نتیجه حکومت ناکارآمد و غارتگر نظام و افراد ناشایست و بیکفایت است شکسته شده و به خواستههایی کمتر در حوزه دموکراسی و حقوق بشر و ملموستر در امور اقتصادی و اجتماعی تن خواهند داد.
بهرام فرخی