Sunday, Sep 3, 2023

صفحه نخست » تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز! اکبر دهقانی ناژوانی

Akbar_Dehghani_Najvani.jpgاگر به بخش اول مراجعه کنیم اولا مفهوم و محتوای حجابهای اجباری را بهتر می فهمیم که فقط به حجاب اجباری زنانه محدود نمی شوند. دوم پی خواهیم برد که چندین قرن، بخصوص بعد از انقلاب ۵۷ مردم با حجاب اندر حجاب لجن ایدئولوژیکی مذهب افراطی، ناسیونالیست افراطی، قومگرایی افراطی و کمونیست افراطی در جنگند، از یک طرف ما مردم، بخصوص زنان از درون‌ با ذهن و روح حجاب اندر حجاب مسخ شده خودمان باید می جنگیدیم تا آنها را از حجاب خاکستری انحصارگرایی، انزواطلبی، ترس، تنگ نظری و خودخواهی بیرون آوریم. از طرفی دیگر با حجابهای افراطی مسخ کننده ایدئولوژیها، بخصوص مذهبی افراطی و آخوندیسم باید می جنگیدیم تا با عقب راندن آنها از بار منفی مسخ ذهنی، روحی، عقلی و احساسی خودمان که گرفتار این ایدئولوژی های راکد، کهنه و توهمزا بودند بکاهیم.
فریاد حافظ بزرگ بلند شد.« میان عاشق و معشوق هیچ حایل نیست- تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز!» حافظ می فرمایند که مشکلات در درون تو هستند. حافظ تو خود حجاب و مانع خودت هستی. در طَبق اخلاص چیزی را به کسی هدیه نمی دهند. حافظ حق گرفتنی است. پس چرا منتظر معجزه ای ؟حافظ از حجاب خاکستری ذهن و روح خود بلند شو! در نهان خانه جان زن و مرد صدای حافظ بزرگ هفتصد سال طنین افکند‌. بعد از انقلاب ۵۷ مردم ندای حافظ بزرگ را بیشتر گرفتند.کم کم خود آگاهی های فردی و جمعی مردم بالا رفت . مردم به حافظ بزرگ لبیک گفتند و از او تشکر که ما مردم پراکنده را به همدیگر نزدیک تر کردی. تو هفتصد سال به ما می گفتی«تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز» ، ولی ما کلام تو را تا به حال و تا این حد دقیق نگرفته بودیم. به ناگاه مردم ذهن و روح خاکستری خودشان را حجاب اندر حجاب دیدند که احساسکور بی یاور عقلی بر ذهن و روحشان حکومت مطلقه می کند. از احساسکور پرسیدند که تو چرا تا این حد انحصارگرا، مطلقگرا، دروغگو و کور هستی؟ چرا ذهن و روح ما را با چرندیات مذهبی خاکستری و حجاب اندر حجاب کردی؟ چرا تا به حال به ما نگفتی که حافظ بزرگ چه گفته؟ عقل ما مردم کو ؟، چه بلایی سر عقل آورده ای؟ احساسکور در ذهن و روح مردم گفت که ذهن و روح شما مردم چندین قرن گرفتار ایدئولوژیهای افراطی، بخصوص مذهب افراطی می باشند.
من بدون یاور عقلی ناتوان و زیر سلطه ایدئولوژی ها، بخصوص مذهب و به فرمان آنها چندین قرن بدون یاور عقلی برای تنظیم ذهن، روح و جسم شما مردم مدام واقعیات اجتماعی و محیط زیست را وارونه جلوه می دادم و با توجیه گرایی، فرافکنی و با دروغهای شاخ و دم دار ایدئولوژیکی، بخصوص مذهبی ذهن، روح و جسم شما را بطور کاذب تنظیم می کردم. بارها مذهبی های افراطی امثال منصور حلاج، عین القضات همدانی،‌ امیر کبیر و غیره که صاحب عقل سلیم و احساس سالم بودند را با برچسب کافری و بی دینی کشتند. من مجبور شدم عقل ضعیف شما مردم را در صندوقچه ذهن و روح شما مردم زندانی و حجابهای ایدئولوژیکی، بخصوص مذهبی رویش بکشم تا پیدا نباشد. مردم از خود و از احساسکور عصبانی شدند. در این ۴۴ سال بعد از انقلاب ۵۷ عقل ضعیف زندانی خود را از صندوقچه ذهن و روح خود یکی پس از دیگری بیرون کشیدند و کم کم احساسکور خودشان را از زیر سلطه ایدئولوژی های کهنه، بخصوص مذهبی نجات دادند و عقل ضعیف و احساسکور خودشان را با کمک علم امروزی با واقعیات اجتماعی و محیط زیست آشنا کردند تا رشد و تکامل درست تر پیدا و به روز شوند. در سال ۱۳۹۶ دختر انقلاب ویدا موحد کلام حافظ بزرگ‌«تو خود حجاب خودی ویدا از میان برخیز» را گرفت و حجاب اجباری خودش را در ملاء عام از سر برداشت. مردم از ویدا دختر حافظ الهام گرفتند و شراره های خشم از رژیم در آتشفشان ذهن، روح، عقل، احساس زنان و مردان زبانه کشید. جرأت و به خود متکی بودن افراد بالا گرفت.حجابهای اجباری زنانه که یکی پس از دیگری پاره و یا می سوختند‌.
با جرقه دختر دیگر انقلاب ایران، مهسا(ژینا) امینی دختر کرد از کردستان ایران آتشفشان جنبش انقلابی مهسایی پس از ۴۴ سال در ۲۵ شهریور ۱۴۰۱ فوران و در سراسر ایران کاوه وار ندای حق طلبی و آزادی خواهی سر داد. دنیای ذهنی و روحی ما مردم بیشتر باز و بیشتر به خود متکی و عقل و احساس ما بیشتر با هم آشتی و واقعیات اجتماعی و محیط زیست را برای ما بهتر بازگو می کردند. ‌ما مردم بیشتر در کنار هم قرار گرفتیم. در کف کوچه و خیابان در سراسر کشور زنها در این جنبش بر ذهن و روح خاکستری و بر ترس خود غلبه و خودآگاهی جمعی و جرأت پیدا کردند. حق انتخاب به خود داده و با اختیار خودشان حجاب اجباری زنانه را پاره و به دور می ریختند. مردان از زنان تاثیر گرفته و بر ذهن و روح خاکستری حجاب اندر حجاب خودشان غلبه و یکی پس از دیگری پرده های حجاب ذهنی و روحی خود را پاره کردند. با حمایت از زنان شجاع‌ از حق انتخاب و اختیار خود و زنان حمایت کردند. جنبش انقلابی مهسایی در سطح جامعه خیلی گسترده و از نظر باطن پر محتوا، رشدیابنده، خیلی عمیق و با اصالت بود. مردم خودشان را بهتر شناخته وخودآگاهی فردی و جمعی آنها بالا می رفت و دیگر بین بد و بدتر انتخاب نمی کردند.

از طرفی دیگر محتوا و عمق جنبش انقلابی مهسا از شناختها و تجارب بالای مردم‌ نسبت به محرومیتها، بدبختیها‌، محدودیتهای حجاب اندر حجاب ایدئولوژیکی مذهبی افراطی آخوندیسم حکایت می کرد که به مردم، بخصوص به زنان و بچه ها تحمیل شده بود. این شناختها و تجارب در این ۴۴ سال بعد از انقلاب با تمام تلخ بودنشان سنگ محکی می شدند بین خوب، بد و بدتر تا مردم درک بهتری از اوضاع داشته و بتوانند انتخاب بهتری در شرایط پیچیده و سخت پیدا بکنند، پس اولین کار جنبش انقلابی مهسا کار تشکیلاتی عمومی میلیونی در سراسر کشور بود که به حجاب اختیاری گره خورده و به مردم جرأت و شهامت می داد و می دهد که تا حجاب اجباری زنانه را پاره و در برابر هر نوع حجاب و محدودیت دیگر ، بخصوص مذهبی سفت و سخت بایستند. دوم جنبش انقلابی مهسا مردم را به هم نزدیک تا مردم بتوانند از تجارب و شناختهای تلخ ۴۴ ساله بعد از انقلاب خود بهتر استفاده و با هم متحد تر شوند. سوم تشکل عمومی میلیونی جنبش مهسا قادر بود که تشکلهای زیر مجموعه بوجود آورد و مبارزه مردم شکلهای مختلف مخفی و علتی به خود بگیرد که در مقاله ای دیگر مفصل تر به آن می پردازم. چهارم حجاب اجباری مذهبی آخوندی و کشف حجاب رضاشاه‌ حق اختیار و حق انتخاب را از زنان و از جامعه گرفته بودند، یعنی ما رژیمی ها کمبودهای حجاب اندر حجاب زیادی داریم و از روی نادانی و ناتوانی حجاب‌های مان را به شما مردم تحمیل و ما رژیمی ها برای شما مردم تصمیم می گیریم. جنبش انقلابی مهسا با حجاب اختیاری و حق انتخاب خود به حجابهای مختلف مذهبی، پادشاهی، ناسیونالیستی، قومگرایی و کمونیستی افراطی یک نه بزرگ گفت.
چرا اپوزیسیونها از مردم و جنبش انقلابی مهسایی عقب ترند؟
این ارث حجاب اندر حجاب ایدئولوژیکی مذهبی، ناسیونالیستی، قومگرایی و کمونیستی افراطی خراب اندر خراب پس از قرنها و دهه ها به مردم و به اپوزیسیونهای ایرانی تا به امروز رسیده. بعد از انقلاب ۵۷ مردم گرفتار مذهب افراطی آخوند زده بودند. ذهن و روح آنها خاکستری و‌حجاب اندر حجاب مسخ مذهب شده بود. اما چون این مردم عملا عضو هیچ نو تشکل بسته افراطی مذهبی و غیر مذهبی نبودند و شرایط تشکلهای بسته اپوزیسیونهای ایدئولوژیک زده را هم نداشتند، این امکان در جامعه برای مردم فراهم شد که با تمام ذهن و روح خاکستری مسخ شده مذهبی خود و با تمام محرومیتها و محدودیتها کم کم بطور جدا جدا و مخفی از زیر فشار سلطه گری مذهب و هر نو ایدئولوژی کهنه به عناوین مختلف شانه خالی کنند و از آنها فاصله گرفته و کمی بیشتر واقعیات زندگی را مستقل تر از ایدئولوژی ها، بخصوص مذهب افراطی لمس و تجربه کنند، یعنی عزیز جون می شود واقعیات اجتماعی و محیط زیست را از زاویه دیگری دید و چیزهای دیگری یاد گرفت که نه فقط در این ایدئولوژیها، بخصوص مذهب وجود ندارند، بلکه چیزهای واقعی تر، نوتر، رشدیابنده و رشد دهنده تر و ضد هر نو ایدئولوژیک کهنه هستند و تو را به واقعیات درونی خودت و به واقعیات اجتماعی و محیط زیست و به علم بیشتر نزدیک و آشنا می کنند . این یادگیریهای مردم از همدیگر کم کم به یک نوع کار تشکیلاتی عمومی میلیونی رو به رشد و ضد هر نوع کهنه گرایی، بخصوص مذهبی افراطی تبدیل شد. در سراسر کشور به مرور این کار تشکیلاتی عمومی عمیق تر، گسترده تر و به آتشفشان انفجاری ۸۸، ۹۶ و ۹۸ تبدیل و در هر زمان به شکلی خودش را نشان می داد. جنبش انقلابی مهسا ادامه همان آتشفشان است. نوجوانان و جوانان نقش مهمی در این جنبش داشته و دارند.
افراد مسن تر و خاکستری که از قبل خُرده خُرده کمک کرده بودند که این کار تشکیلاتی عمومی و این جنبش شکل بگیرد خودشان به همان روند رشد آهسته خود عادت و ترسیدند که یک مرتبه نقش زیادی در جنبش انقلابی مهسا داشته باشند. با وجوداین این کار تشکیلاتی عمومی میلیونی مهسایی چون آگاهانه و به مرور در این ۴۴ سال شکل گرفته بوده رشدیابنده و عمق داشت. تحرک نوجوانان و جوانان در آن نقش سازنده پیدا کرد و جنبش به راه پر تحرک و درست خود ادامه داد و از هر چیز کهنه ایدئولوژیکی فاصله گرفت. در این روند رشدیابندگی کار تشکیلاتی عمومی که به آتشفشان جنبش انقلابی مهسا تبدیل شده مردم باید با خودآگاهی‌ با خودشان جنبشی و هوای هم را داشته و با دشمن آخوندی شورشی برخورد کنند. در این صورت است که مردم پیروز میدان و رژیم آخوندی را سرنگون خواهند کرد.
رژیم و اربابانش احساس خطر کرده و سعی می کنند که هر طور می توانند این رشدیابندگی و این کار تشکیلاتی عمومی مردم را که جنبش انقلابی مهسایی نام گرفته را خنثی کنند.
این کار تشکیلاتی عمومی جنبش انقلابی مهسایی رو به رشد،آینده نگر و آتشفشانی پر قدرت و زاینده است و در درون خودش بین زنها و مردان کار تشکیلاتی زیر مجموعه مخفی و علنی درست می کند که به آنها تشکلهای میدانی در سطح های مختلف می گوییم. به شکلهای مختلف و در ابعاد مختلف خود سازی می کنند و از درون خودشان رهبران میدانی(افقی) و فرامیدانی( عمودی) تربیت و پرورش می‌دهند که یک سرش در ذهن و روح یک درصدی ها و سر دیگرش در ذهن و روح قشر خاکستری جامعه و در اندازه های مختلف از هم کمک گرفته و سعی می کنند که واقعیات اجتماعی و محیط زیست را با تمام فراز و نشیبهایشان بهتر بفهمند. این راز پیروزی آنها است.
اما اپوزیسیونها که این ایدئولوژیهای‌ کهنه به آنها به ارث رسیده بود سالیان سال با مردم و واقعیات اجتماعی و محیط زیست چندان میانه ای نداشتند. عقل و احساس آنها چندان رشد نیافته و قادر نبودند که تغییر زیادی در چهارچوب بسته تشکل راکد و منزوی خود بدهند، در نتیجه از قدیم احساسکور مذهبی، ناسیونالیستی، قومگرایی و کمونیستی افراطی حاکم مطلق بر ذهن و روح افراد این تشکلها بود. چند سده و چند دهه در نبود عقل احساسکور ایدئولوژیک در ذهن و روح افراد اپوزیسیون در برخورد با واقعیات اجتماعی و محیط زیست ناتوان و نه فقط ذهن و روح تک تک افراد تشکلها، بلکه چهارچوب آئین نامه، مرامنامه و اساسنامه تشکلهای این افراد را هم با دروغ ، ظاهرسازی، توجیه گرایی و بدون هیچ نو تغییر بطور کاذب تنظیم می کرد. افراد این تشکلها به آنها عادت کرده بودند. عقل ضعیف در ذهن و روح افراد اپوزیسیونها گفت؛ عزیز جون این تشکلهای ایدئولوژیک شما کهنه و راکد و ذهن و روح شما را به رکود و انزوا و ریزش می کشانند، بخصوص در زمان جمهوری اسلامی. باید عوض شوند!
احساسکور ایدئولوژیکی مطلقگرا در ذهن و روح افراد از احساسکور مذهبی آخوندیسم ترسید و زد توی سر عقل اپوزیسیونها. فلان فلان شده! چه غلطها! خودت کهنه ای! این تشکلهای ایدئولوژیکی تنظیم کننده دنیای ذهنی و روحی افراد هستند. آبرو و اعتبار افراد به این تشکلهای چند سده و چند دهه وابسته است. افراد بابت این تشکلها خون ها داده اند. توی عقل ضعیف و ناتوان می خواهی این تشکلها را به هم بریزی؟ افراد اپوزیسیون ها که در نبود عقل منزوی، راکد و از واقعیات و از مردم عقب تر بودند از عقل ضعیف ناکار آمد خود بدشان آمد. عدهٔ زیادی از اپوزیسیونها که از مذهب و آخوندها می ترسیدند پشت به عقل خود کرده . طبق عادت همیشه به تبعیت و به فرمان احساسکور به فرافکنی، توجیه گرایی، فریب خود و دیگران، بخصوص فریب هواداران جوان و نوجوان خود پرداخته که تشکلهای ما بدون عیب هستند و فقط سرمایه داری مشکل و عیب دارد .
اپوزیسیون از جنبش مهسا شُکه و از ذوق حلیم افتاد تو دیگ؟
اپوزیسیونهای داخل و خارج مثل آخوندها از این جنبش درک درستی ندارند و شُکه شده اند. همه اپوزیسیونها به خود می گفتند که ما با وجود کار تشکیلاتی چند دهه نتوانسته ایم در درون تشکل حزبی، گروهی و سازمانی خود با هم به تفاهم نسبی برسیم، ‌چه برسد به اینکه با تشکلهای دیگر کنار بیاییم. چگونه جنبش انقلابی مهسایی با چنین محتوای عمیق یک مرتبه شکل گرفت ؟ افراد این جنبش نه سن آنها ایجاب می کند که شناخت و تجارب بالایی داشته باشند، نه مثل ما اپوزیسیونها چندین دهه کار سازمان یافته تشکیلاتی کرده اند که تا جنبش متشکلی داشته باشد. از طرفی دیگر رژیم آخوندی در طی۴۴ سال بین تشکلها اختلاف و آنها را از بین برده و یا پراکنده و یا به خود وابسته کرده است. جامعه ایران هم وضعیت بسیار خرابی دارد، پس بنابراین با وجود تمام اینها چگونه در ایران ناگهان جنبش انقلابی مهسایی شکل می گیرد و کمر رژیم آخوندی را شکسته و می شکند؟، پس چرا ما اپوزیسیونها نتوانسته ایم خودی از خود نشان دهیم؟
بر همین اساس بعضی از اپوزیسیونها به این جنبش شک داشتند و در شورش، خیزش و جنبش بودن آن گیر و با کلمات بازی می کردند. اپوزیسیونهای ‌جاه طلب، انحصارگرا هم می خواستند جنبش را مال خود کنند و با سوار شدن بر جنبش انقلابی مهسایی کمبودها و نواقص خود را جبران کنند‌. این جنبش که در نبرد با آخوندها دست رد به سینه آخوندها زده بود دست ردی هم به سینه اپوزیسیون فرصت طلب زد و ‌آنها را بی اعتبار و به حاشیه راند. این جنبش انقلابی منشوربازی، حواله بازی و اورشلیم بازی آنها را بی اعتبار و رسوا کرد . ‌هر چند جنبش انقلابی مهسا بابت آنها هزینه های سنگینی داد. بالای هفت صد نفر کشته و بالای سی تا صد هزار نفر دستگیری روی دست جنبش انقلابی مهسایی گذاشت. اما جنبش تا تغییر تاکتیک به راه خود ادامه داده و میدهد تا مرز سرنگونی رژیم آخوندی.
عوامل دخیل در رشد جنبش انقلابی مهسایی:
عوامل مختلف رشدیابنده دست به دست هم دادند. یکم اکثر این دختران و پسران در جنبش انقلابی مهسا دهه هفتادی و دهه هشتادی بودند و ذهنیت و روحیات خاکستری بزرگان خود را نداشتند. همه از نظر ذهنی، روحی، عقلی، احساسی و حتی جسمی نوگرا و با کهنه گرایی بیش از حد مثل مذهب افراطی فاصله زیادی داشتند، یعنی مادرمان زمین متناسب با جرم خودش(مواد غذایی، آب و هوا‌) و متناسب با نیروی جاذبه اش و طبق قانون فیزیک این موجود زنده جنینی را در شکم مادرش رشد و تکامل داده و مدام نسل به نسل نو و به روز شده می کرد. این موجودی که در هر نسلی به دنیا می آمد با موجود زنده چند سال پیش از خود تا حدودی در جزئیات ذهنی، روحی، عقلی، احساسی و جسمی فرقهایی داشت و به روز شده تر بود و آماده تر بود برای یادگیری های نوتر. به همین نسبت با ساختار کهنه گرایی، بخصوص مذهب هزار و چهارصد سال که پیشینه کهنگی داشت اصلا همخوانی نداشت و کنار نمی آمد. بحث فیزیکی این بحث گسترده و در این مبحث وارد جزئیات آن نمی شوم. دومین عامل پیروزی دختران و پسران در جنبش انقلاب مهسایی علم امروزی است. همانطور که بشر و طبیعت و واقعیات طبیعی در رابطه با هم رشد و تغییر می کنند، علم و شناخت از واقعیات اجتماعی و محیط زیست هم مدام متغیر و رو به رشد هستند. علم به ما کمک می کند که چگونه بیاموزیم و چگونه از عقل و احساس خود در برخورد با واقعیات اجتماعی و محیط زیست استفاده کنیم تا ذهن و روح خود را از خاکستری بودن و توهمات حجاب اندر حجاب، بخصوص ایدئولوژیکی کهنه و راکد مذهبی و غیر مذهبی نجات دهیم.
در چنین رشد سالمی علوم اجتماعی، علوم طبیعی، فرهنگ، صنعت، اقتصاد و محیط زیست درست و مدام رشد می کنند. سوم شناختها و تجارب تلخ این ۴۴ سال حکومت نکبت بار آخوندی با تمام تلخ بودنشان خیلی به ما مردم درس آموختند و به ما کمک کردند و می کنند که بین بد و بدتر و خوب شناخت بهتری داشته و دقیق تر به جزئیات واقعیات پی ببریم و از ذهن و روح خاکستری خودمان بکاهیم. چهارم در کوره کاوه آهنگر روزگار مردم ورزیده تر، آبدیده تر و به روزتر می شوند. در این ورزیدگی همه شانس یکسانی ندارند، بعضی ها به زندان و شکنجه و اعدام گرفتار، بعضی ها خود کشی و بیماری های جسمی و روحی می گیرند. اما بعضی ها هم در این کوره آهنگری روزگار با تمام سختی ها جان سالم به در برده و کاوه آهنگر می شوند و ذهنی، روحی، عقلی و احساسی آماده برای برخورد با اتفاقات، بخصوص برخورد با رژیم آخوندی می شوند. پنجم توانایی ها و تلاش این کاوه آهنگران عزیز و روی آوردن به طرف هم و با هم کار تشکیلاتی در هر سطحی کردن باعث می شود که افراد واقعیات را درست تر بفهمند و به آنها درست تر عمل بکنند تا با خودآگاهی جمعی و علم به واقعیات اجتماعی و محیط زیست هر نو حجاب خود ساخته متوهم، هر نو حجاب ایدئولوژیکی راکد را از ذهن، روح، عقل و احساس خود پاک و بیرون بریزند. ششم کم کم این مردم از شعور و آگاهی بالایی برخوردار و با همدیگر و در حق هم جنبشی عمل می کنند و کمتر شورشی، ولی با دشمن آخوندی شورشی، یعنی خودآگاهی، درک، شناخت ،‌جدیت و شعور مردم بالا، همگرایی، تعامل پذیری، انعطاف پذیری و انتقاد پذیری ، اتحاد و تشکل بیشتر افراد نسبت به هم بیشتر.
اما مردم حساب شده با دشمن آخوندیسم شورشی برخورد می کنند. هفتم نباید نقش بزرگ افراد خاکستری از جمله مادران، پدران، مادر و پدر بزرگها را فراموش بکنیم، الف) این تجارب تلخ ۴۴ ساله را آنها خُرده خُرده در خود ذخیره و کم کم به نسلهای بعدی خود انتقال دادند. بچه های آنها ضعیف و ظرفیت شناخت و تجربه نسبت به اوضاع نداشتند و ضربه بیش از حد می خوردند اگر بزرگترها محافظت همه جانبه از بچه های خود نمی کردند. ب) افراد مسن تر با تمام ذهن و روح خاکستری اجباری و‌با تمام نادانی ها و خرابکاریهایی که داشتند خُرده خُرده شناخت و تجربه کسب می کردند و هر جا که می توانستند از زیر بار ظلم شانه خالی می کردند که خیلی خُرد و نا چیز بود، ولی در عوض گسترده و همه جانبه و همه افراد جامعه را شامل می شد. رژیم نمی توانست جلوی این نوع فرار مخفیانه از زیر سلطه مذهب را بگیرد و بابت آنها همه را مجازات کند، یعنی یک نوع رشد هماهنگ نارضایتی و‌مخالفت با رژیم مذهبی زیر پوست جامعه رشد می کرد و خُرده خُرده به نسلهای بعدی انتقال داده می شد. هشتم این رشد نا رضایتی روی هم جمع و به آتشفشان جنبش انقلابی مهسا تبدیل و از زیر پوست جامعه زده بیرون. در این آتشفشان مردم با خودشان جنبشی و با دشمن آخوندیسم شورشی برخورد می کنند و کم کم تکمیل تر و سر از بی نانی، بی آبی، بی خانمانی، تورم و غیره در می آورد. این هشت عامل رشد و تکامل و دگرگونی بالا پدیده نوی ساختاری ذهنی، روحی، عقلی، احساسی برای عزیزان جنبش انقلابی مهسایی و برای مردم ایران بوجود آورده که این جهانبینی جدید با هیچ نوع ایدئولوژیکی افراطی، بخصوص مذهبی افراطی قابل مقایسه نیست و با آنها سر سازش ندارد. مردم جنبش انقلابی مهسا از درون و از بیرون در رابطه با واقعیات اجتماعی و محیط زیست رشد و حجابهای ذهنی و روحی خاکستری خودشان که گرفتار حجاب ایدئولوژی ها بود را پاره و به دور می ریزند. به قول حافظ بزرگ«تو خود حجاب خودی ایرانی(حافظ) از میان برخیز!».این مسیر رشد و خودآگاهی ادامه دارد تا سرنگونی رژیم آخوندی.
اپوزیسیونهای ایرانی می توانند از جنبش انقلابی مهسا درست یاد بگیرند.
مردم جهان متعجب که در ایران با این وضعیت فلاکت بار و با این رژیم خرابکار مذهبی افراطی یک چنین جنبش انقلابی زنانه مترقی و پیشرو بوجود آمده که نه فقط زنان بلکه مردان و جامعه ایران را تحت تاثیر خود قرار داده. برای مردم عادی در جهان خوشایند و تصور دیگری از زنان و مردان ایرانی پیدا کردند. اما بعضی از دولت‌ها چنین چیزی را نمی خواهند و تحمل نمی کنند. ما باید علم امروزی و واقعیات اجتماعی و محیط زیست را درست بفهمیم و درست به آنها عمل کنیم تا رشد این واقعیات و رشد جنبش انقلابی مهسا و رشد ما مردم در رابطه با هم نتیجه درستی بدهند، خیلی سخت اما شدنی هستند.
موفق و پیروز باشید! پاینده و جاویدان ایران عزیز ما!
اکبر دهقانی ناژوانی



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy