دختری ریز نقش با چشمانی هوشیار و شیطنت زیبای نهفته در آن ها ایستاده بر بلندای تعهد وشهامت با وفای بعهد دیرین!در کار افشا گری از آن چه در زندان های حکومت اسلامی بر زنان زندانی می گذرد.
در حمایتی پر شوراز درون زندان ، از"مهدی یراحی"
" با صدای تو زندگی کردهام، مهدی یراحی. تو میتوانستی در سمت قدرت بایستی. میتوانستی سفیر حاکمیت باشی و در تورهای اروپایی، نمایش رنگین ایفا کنی تا سفرهی رنگین داشته باشی. اما تو جای دیگری ایستادی. میدانستی هزینه دارد و صدای ما در خوزستان شدی. میدانستی هزینه دارد و صدای «مظاهرات سلمیه» زن عرب شدی. صدای سپیده رشنو در مقاومت علیه حجاب اجباری، صدای توماج، صدای کارگران، زندانیان و تمام آنانی شدی که زادهی رنجاند."
دختری با لبخندی شیرین که هاله ای ازسرکشی و قدرت جوانی را با خود دارد. لبخندی که درونی پاک وانسانی را بنمایش می گذارد.
دختری با سیمائی خاص و منحصربفردخود! در میدان مبارزه با اسبتداد حاکم. دختری که سد ترس های نهاده شده برسر راه مبارزان راکه توسط دستگاه های امنیتی سازمان داده می شود درهم می شکند ، تن به حقارت پوزش از رهبر نمی دهد.
در مقابل در زندانی که ساعتی بیشتر از آزادی وخارج شدنش از آن در نمی گذرد می ایستد فریاد می زند "خامنه ای ضحاک می کشیمت زیر خاک."
بار دیگر درزندان گشوده می شود واو دستبد بر دست با لبخند حاکی از قدرت و پیروزی بدرون زندان بر می گردد.
در فرازی دیگرآن گونه که می خواهد بدون حجاب اجباری چون سرداری فاتح قدم بر بیداد گاه رژیم می نهد. در برابر چشمان قاضیان حکومتی بی هراس تف بر صورت "آمنه السادت رحیم پور " زن شکنجه گرش می افکند.
"هزینه اش دوسال افزوده شدن بر زندانم بود.می ارزید!"
هر بار که خبری از او می شنوم، عکسی از او می بینم دلم می لرزد. باز بااین جسم تماما روح چه می کنند؟
چرا دست از سر این دخترجوان که جای دختران ما را دارد بر نمی دارند؟
بی اختیار از ذهنم می گذرد، خنده ای پیروز مندانه از ته دل می کنم ! نه! این اوست که دست از سر این جانیان حکومتی بر نمی دارد.
این اوست که با شهامت و اتکا بنفسی تحسین برانگیزدر جایگاهی که خود تعین می کند با سیمائی که متعارف نرم های حکومت اسلامی نیست بعنوان یک فعال اجتماعی ومدافع حقوق ستم دیده گان در کنارمعترضان می ایستد تا از حقوق انسانی وشهر وندی خود وشهروند ایرانی دفاع کند.
مسلما نامش را می دانید! نامش "سپیده قلیان" است. جزء نام هائی که باید با اخترام نوشت وبا اخترام از آنها یاد کرد
امروز کمتر کشوری در جهان است که زنانش این چنین مقدم بر مردان با شهامت در پیشاپیش مبارزه سیاسی، اجتماعی و فرهنگی حرکت می کنند .در مقابل تمام تهدیدات می ایستند تا از شرف یک ملت دفاع نمایند.زنانی که لرزه بر پشت جباران این دوره از تاریخ ایران زمین می اندازند.
آرش نمادی از قهرمانی و دلاوری توام با فداکاری در تاریخ اسطوره ای سرزمین ماست. مردی که جان در تیر نهاد تا از استقلال و آزادگی ما دفاع کند .اما امروز مانه یک کماندار بل ده ها کماندارزن با خجسته نامهای متبرک چون نسرین ستوده ، نرگس محمدی ،سپیده قلیان ، آتنا دایمی ،گلرخ ابراهیمی ،بهاره هدایت .. داریم.
زنانی چون زینت جلالیان ،مریم اکبری منفرد که سال هاست سختی زندان های جمهوری اسلامی را طاقت می آورند.
هر کدام از این شیر زنان آرش زمانه ما هستند. شیر زنانی که مادرند! غم فرزندان دارند! اما غم مردم ؛غم آزادی و مبارزه با حکومت فاسد را برراحتی خود ارجح می دانند.
زنان ودخترانی که حماسه جنبش مهسا را می آفرینند.
با فریاد آزادی در برابر گلوله سرکوبگران می ایستند! با حنجره زخمی خود آزادی را فریاد می زنند.
نام تک تک شما بی شماران متبرک باد.
نام هائی که هر سحر بر پیشانی آسمان نوشته می شود . مهسا،حدیث ،نیکا ، یلدا، ندا،...
سرزمین غریبی است ایران زمین.کشوری چون قله دماوند که درونش پیوسته آتشی در قلیان است ،کشوری با عظمت! که صد واندی سال قبل انقلابی چون مشروطیت را رقم زد. زنی چون قرته العین رادر اوج استبداد در دامن خود پروش داد. زنی که با خون خود شعرنوشت واز آزادگی زن دفاع کرد.
امروز هیچ عرصه سیاسی ، اجتماعی ، اقتصادی و فرهنگی نیست که زنان در آن نقشی اساسی ایفا نکنند.اکثر تشکل های همیاری مردمی ، جمعیت های دفاع از محیط زیست ,نهاد های کمک رسانی به آسیب دیدگان از عوامل مختلف اجتماعی تا بلایای طبیعی،درهمه وهمه نقش زنان بسیار برجسته است.هیچ اعتراض اجتماعی نیست که زنان در آن حضوری چشم گیر نداشته باشند.
براستی چه میزان این سرزمین ونسل جوان آن را می شناسیم؟
سپیده رشنو را با آن چهره شکنجه شده.
سپیده قلیان رابا آن کفش های کتانی و لباس های گلدار رنگارنگش، با آن لبخندی که خشم حکومت بر می انگیزد و حاضر به نوشتن نامه به مستبد نشسته بر اریکه قدرت نمی شود.
آیا مبارزه این فرزندان ما،این جوانها ما را بفکر وا نمی دارد؟
این پرسش را در مقابل ما نمی نهد؟ که اپوزیسیون خارج از کشور برای شکل دادن بیک ائتلاف فرا گیردر مبارزه با حکومت و حمایت از این عزیزان ،کدام قدم هارا بر داشته است ؟
آن ها چه درس هائی از ما بعنوان مخالفان در تبعید خواهند گرفت؟
درسی که با اتکا به سال ها مبارزه ،تجربه و موهای سفید شده خود به این نسل جوان سرزمینمان می خواهیم بدهیم چیست؟
انصافا چه میزان جدا از منت های شخصی ،گروهی و جایگاهی خود در جهت حداقل همکاری ها گام بر داشته ایم؟
آیا هر تک تک ما قادریم کمکی در خوربه این مبارزان جوان بنمائیم؟
چرا قادربه سازمان دادن یک اتوریته جمعی بر مبنی برابر حقوقی و دادن ارزش هر فرد برمبنای نقش تاثیرگذاراو،میزان وظیفه گرفتن وعمل کردن او به آن نیستیم؟
نگاه واقعی به توانائی وارزش های اجتماعی و مقبولیت عمومی که می تواند مبنای این اتوریته و برداشتن قدم های نخستین باشد.
عدم حرکت و هم گرائی ما در جهت ایجاد یک ائتلاف فرا گیرچیزی کمترازاحکام سنگین و نا عادلانه نهاده شده بر گردن این دخترجوان فعال درعرصه مبارزه سیاسی ،اجتماعی و فرهنگی نیست.
دوست داشتن ،عشق ورزیدن ، تنها درعمل مشخص است که نمود واقعی می یابد .کاری که سپیده غلیان ها می کنند.