Wednesday, Sep 20, 2023

صفحه نخست » جوانی که از آلمان برگشت تا کنار خانواده باشد، جانش را گرفتند

javanmarg.jpgرقیه رضایی - ایران وایر

پنجشنبه، سی‌ام شهریور که از راه برسد، سالگرد ده‌ها معترض کشته شده در جریان اعتراضات به قتل حکومتی «ژینا (مهسا) امینی»، در گوشه و کنار ایران است. «محسن قیصری»، یکی از آن‌هاست. جوانی ۳۲ ساله، عاشق دوچرخه‌سواری و بدنسازی که به آلمان مهاجرت کرده بود، اما برای تنها نماندن پدر و مادر پیرش برگشت. ۷ ماه بعد از بازگشتش اما، گلوله‌های سرکوبگران جمهوری اسلامی جانش را گرفت و بیش از ۵۰ گلوله ساچمه‌ای سر و سینه‌اش را شکافت.

***

عصای دست پدر و مادرش بود

محسن قیصری، شهروند کرد اهل ایلام بود، اولین کشته اعتراضات به قتل حکومتی ژینا امینی در ایلام. در دانشگاه همین شهر، کاردانی کامپیوتر خوانده بود و در مصالح‌ و ابزارفروشی با پدرش کار می‌کرد.

فرد آگاهی که با «ایران‌وایر» صحبت کرده ولی به‌دلایل امنیتی نام و اطلاعات هویتی او نزد ما محفوظ است، می‌گوید که او عاشق دوچرخه سواری و بدنسازی بوده است. سفر رفتن را دوست داشته و از بودن در طبیعت، لذت می‌برده است.

تصاویر و ویدیوهایی که از این جوان به دست ایران‌وایر رسیده، نشان می‌دهد که او ورزش‌های بدنسازی و دوچرخه سواری کوهستان را فراتر یک سرگرمی عادی، بلکه به‌طور جدی دنبال می‌کرده است.

👈مطالب بیشتر در سایت ایران وایر

برخی از این ویدیوها از تمرینات هر روزه او در باشگاه ضبط شده است، فیگورهایی که علاقمندان رشته بدنسازی ، احتمالا مشابه آن تصاویر را خود می‌گیرند.

فردی که با ایران‌وایر صحبت کرده، ضمن تاکید بر اینکه محسن همیشه دغدغه عدالت اجتماعی و مبارزه به ظلم را داشته، می‌گوید: «سالم زندگی می‌کرد و حواسش به همه بود. مراقب بود ظلمی به کسی نشود و طرف مظلوم را می‌گرفت.»

محسن قیصری هم مثل بسیاری از جوانان ایران، به‌دلیل شرایط دشوار اقتصادی و محدودیت‌های سیاسی و اجتماعی، پا در راه مهاجرت گذاشته بود. او حدود یک سال را در آلمان زندگی کرده بود، اما برای تنها نماندن پدر و مادرش، به ایران و به ایلام بازگشت.

فرد آگاهی که درباره این جوان کشته شده در خیزش اعتراضی به قتل حکومتی مهسا امینی با ایران‌وایر گفت‌وگو کرده، می‌گوید که بقیه بچه‌های خانواده دور از پدر و مادر زندگی می‌کردند و پدر و مادر محسن، خدیجه خانم و آقا نظر، محسن را عصای دوران پیری خود می‌دانستند: «محسن فرزند کوچک خانواده بود. عصای دست پدر ومادرش و فقط او با پدر و مادر زندگی می‌کرد.»

برای همین، محسن ۷ ماه پیش‌از آنکه کشته شود، به ایران باز می‌گردد.

داشت خانه می‌ساخت که با نشان‌کرده‌اش ازدواج کند

منبع ایران‌وایر می‌گوید که محسن قیصری از بعد از بازگشت به ایران، دختری را که عاشقش بود، نشان کرده بود: «نشانش کرده بودند و داشت خانه‌اش را می‌ساخت که عید نوروز عقد کند. مادر و پدرش برایش چه آرزوهایی داشتند. خیلی درد کشیدند، خیلی.»

پیش‌از این، منابعی به «بی‌بی‌سی» فارسی گفته بودند که خانه‌ای که محسن در حال ساخت آن بوده، در حال اتمام بوده است. فرد آگاهی که با ایران‌وایر گفت‌وگو کرده، ضمن تایید این موضوع می‌گوید: «فقط چند روز مانده بود تمام شود. در کنار این کار، ورزشش را هم ادامه می‌داد.»

محسن قیصری تنها جوان ورزشکاری نیست که در جریان اعتراضات سراسری به قتل مهسا امینی، هدف گلوله قرار گرفته است. بسیاری از جوانان، به‌خصوص مردان جوان کشته شده یا اعدام شده، در کنار زندگی روزمره خود، ورزش را نیز دنبال می‌کرده‌اند. مثلا، «محمد مهدی (کومار) کرمی»، جوانی که در ۱۷دی‌ به همراه «محمد (کیان) حسینی»، در کرج اعدام شد، دارای بیش از ۱۰ مدال کشوری و استانی بود و با وجود سن کم، در سال ۱۳۹۶ به اردوی تیم ملی کاراته ایران دعوت شده بود.

در ویدیوها و تصاویری که از «مجیدرضا رهنورد»، دیگر جوان اعدام شده در مشهد نیز منتشر شده، مشخص است که او به طور حرفه‌ای بدنسازی می‌کرده است.

پیش‌از این منبعی آگاه درباره «پدرام آذرنوش»، نوجوان کشته شده در دهدشت نیز به ایران‌وایر گفته بود که او در ورزش‌های کاراته، بوکس و فوتبال، زبان‌زد مردم شهرش بوده است.

فرد مطلعی که درباره محسن قیصری با ایران‌وایر گفت‌وگو کرده، درباره دیگر خصوصیات اخلاقی او نیز می‌گوید: «در کنار همه این‌ها، بسیار شاد و پر انرژی بود. مهربان بود و سربه‌زیر. باهوش و آگاه بود و هیچ‌وقت از پرسشگر بودن دست برنداشت.»

داشت دختری را نجات می‌داد که سینه‌اش را نشانه گرفتند

فرد آگاهی که با ایران‌وایر گفت‌وگو کرده، به نقل از دوستان محسن که در لحظه شلیک به او کنارش بودند، به ما می‌گوید: «شاهدانی که آنجا کنارش بودند، گفته‌اند که داشته به دختری که گاز اشک‌آور نفسش را بند آورده بود، کمک می‌کرد.»

او توضیح می‌دهد: «چهارشنبه۳۰شهریور بود و همه‌جا شلوغ بود. در شهر ایلام هم محدوده پارک کودک محل تجمع بوده. محسن هم آنجا بوده که ظاهرا گاز اشک‌آور زدند و یک دختری نیاز به کمک داشته. محسن در حال کمک به او بوده که با تفنگ ساچمه‌ای به سینه‌اش شلیک می‌کنند. جای ساچمه‌ها بعدا توی سینه‌اش مشخص بود، بیشتر از ۵۰ تا ساچمه دور و بر قلبش بود.»

در تصاویری که از پیکر این جوان کشته شده به دست ایران‌وایر رسیده، جای ده‌ها ساچمه روی قفسه سینه او کاملا مشهود است.

این فرد آگاه با تاکید بر اینکه با وجود خونریزی شدید، محسن یک ساعتی در همان محدوده و بدون اینکه امکان انتقال او حتی به درمانگاه باشد، می‌گوید: «مردم انتقالش دادند درمانگاه، ولی در راه دوام نیاورد. نیروهای امنیتی اجازه نمی‌دادند آمبولانس وارد محدوده شود وگرنه ممکن بود اگر زودتر به بیمارستان منتقل شده بود، زنده می‌ماند.»

پیکرش را دزدیدند؛ گفتند بگویید شهید نظام است

نیروهای امنیتی بعد از کشته شدن محسن قیصری نیز دست از سر پیکر او برنداشتند. پیکر محسن نیز مانند ده‌ها جوان دیگر که در جریان خیزش اعتراضی سال قبل کشته شدند، برای دو روز در دست ماموران حکومت گروگان ماند تا اطمینان حاصل شود که خاکسپاری او بی‌سر‌وصدا انجام می‌شود.

«نیکا شاکرمی»، دختر ۱۶ ساله‌ای که در تهران کشته شده بود، تنها یکی از نمونه‌های جسددزدی حکومت است. دزدیدن پیکر کشته‌شدگان در آن روزها ‌آن‌قدر رایج بود که خانواده «کیان پیرفلک»، کودک ۹ ساله‌ای که ۲۵آبان‌ خودرو حامل او و خانواده اش در ایذه به دست ماموران حکومت به رگبار بسته شد، جسم بی جان او را در کاوری از یخ نگه داشتند تا صبح فردا کودک خردسال‌شان را به خاک بسپارند.

فرد آگاهی که با ایران‌وایر گفت‌وگو کرده، می‌گوید که ماموران حکومت جسم بی‌جان، محسن را تا روز سوم او نگه داشتند و اول مهر، تحت تدابیر شدید امنیتی اجازه خاکسپاری به خانواده دادند: «چهارشنبه۳۰شهریور ساعت ۶ عصر کشته شد، ولی جنازه را روز سوم، یعنی یک مهر تحویل خانواده دادند.»

او تاکید می‌کند: «خانواده‌اش را خیلی اذیت کردند. پدر و مادرش را که تنها امیدشان به محسن بود، اذیت می‌کردند و می‌گفتند بگویید محسن به دست منافقین شهید شده. می‌گفتند بگویید شهید حکومت است، اما خانواده قبول نکردند. خانواده‌اش خواهان دادگاهی شدن و مجازات قاتل یا قاتلین هستند و هیچ پیشنهادی را قبول نکردند.»

فردا، پنج‌شنبه۳۰شهریور، اولین سالگرد کشته شدن محسن قیصری است. در روزهای گذشته، آگهی برگزاری مراسم سالگرد او در شبکه‌های اجتماعی منتشر شده است. جوانی‌ که اگر گلوله‌های حکومتی که مهسا امینی را کشت، او را نمی‌کشت، حالا در خانه‌ای که خودش با هزار امید و آرزو ساخت، بود؛ نه خفته در خون، در «بهشت رضا» ایلام، قطعه ۴۶، ردیف ۸.



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy