اهل پند و اندرز دادن نیستم و کسی هم منتظر نصیحت من ننشسته است، ولی به عنوان کسی که،،، هم دوره ی انقلاب ۵۷ را دیده، هم کمی تاریخ انقلاب های جهان را مطالعه کرده، به دوستان جوانم در ایران می گویم که ناامید نشوند.
رویدادهای سال پیش خیلی ها را امیدوار کرد ولی به دلایل کاملا مشخص و قابل پیش بینی این رویدادها نمی توانست به نتیجه برسد و نرسید.
عده ای سوءاستفاده چی نادان، نه تنها اعتراضاتی را که می توانست به سرنگونی حکومت بینجامد از همان ابتدای راه به بیراهه کشاندند بلکه باعث شدند عده ای از امیدواران دیروز، به صف ناامیدان و مایوسان امروز اضافه شوند که روی سخن ام با این عزیزان است.
در یک موضوع هیچ شک و شبهه ای نیست:
حکومت تبهکاران اسلامی بالاخره سرنگون خواهد شد.
مخالفان خارج نشین حکومت نکبت، اگر چه می توانستند و می توانند نقش موثری در هدایت و مدیریت حرکت بر اندازانه ی مردم ایفا کنند، اما با کمال تاسف نتوانستند این نقش را ایفا کنند و به جای کمک به هموطنان داخل کشور، خودشان تبدیل به مانعی برای عمل منتهی به سرنگونی شدند.
از این خرابکاری مفتضحانه می توان درس گرفت برای حرکت هایی که قطعا و بی هیچ تردیدی در آینده نیز به وقوع خواهد پیوست.
اولین درس، و شاید بزرگ ترین آن، عدم توجه به شعارها و حرف هایی ست که از دهان های گشاد بی مسوولیت بیرون می آید.
امروز با دیدن سوءاستفاده هایی که در سال ۱۴۰۱ از حرکت مردم در داخل کشور شد، باید بیاموزیم که به سوءاستفاده چی های فرصت طلب توجه نکنیم.
حرف هایی را که ظاهرا منطقی ست ولی در واقع باد هواست، ذره ای باور نکنیم.
خاطرتان هست که نعره کش ها می گفتند که «انقلاب مهسا» دو ی ماراتن است و دو ی سرعت نیست؟
کمتر کسی جرات داشت که از این فرصت طلب ها بپرسد «کدام «انقلاب»»؟ کدام دو ی ماراتن؟ کدام دو ی سرعت؟
خاطرتان هست که می گفتند همه ی ما رهبر هستیم؟
خاطرتان هست که در اوج مبارزات داخلی، به دیدن این و آن مقام جهانی می رفتند و به حساب مبارزات مردم ایران برای خود نان دانی باز می کردند؟
و نمونه های دردناک دیگری که شبیه به به دنیا آوردن فرزند انقلاب توسط اشخاص نابلد و آلوده به انواع بیماری ها و میکرب ها بود و معلوم بود که انقلاب به دست این ها نه تنها به دنیا نمی آید بلکه در همان ابتدای تولد نیست و نابود می شود!
باید از این وقایع درس گرفت. از این اتفاقات دردناک درس گرفت و بار بعد، اگر هم پزشک قابلی در دسترس نبود، دستکم گذاشت تا طفل خود ش به طور طبیعی به دنیا بیاید.
باید فریب نمایش ها را نخورد. فریب شعارهای به ظاهر زیبا را نخورد. من اگر در ایران بودم، به اپوزیسیون خارج از کشور ذره ای توجه نمی کردم. نه این که آن را به طور مطلق نفی کنم اما سرنوشت خودم را به شعارها و کارهای او گره نمی زدم.
انقلاب هدایت و مدیریت می خواهد. متاسفانه چنین هدایت و مدیریتی امروز در اختیار نیست.
پس چه باید کرد. آیا باید دست روی دست گذاشت و سال های عمر را در لجن کده ی اسلامی ملاها سپری کرد؟
قطعا خیر.
قبلا گفته ام که تغییرات سیاسی سه دوره دارد:
-دوره تهاجم
-دوره عقب نشینی
-دوره ترصد.
ما امروز در دوران ترصد به سر می بریم. ترصد یعنی انتظار فعال. یعنی خود را آماده کردن و آماده نگه داشتن برای تهاجم.
تهاجم زمانی امکان پذیر می شود که بولدوزر جامعه در اثر از حد گذشتن ظلم و اجحاف حکومت و چند شرط دیگر به حرکت در بیاید.
جامعه احساس کند قدرتمند تر از دستگاه سرکوب حکومت است.
و اگر این احساس برتری از بین برود، و جامعه احساس کند که دستگاه سرکوب از او قوی تر است، دوران عقب نشینی در مبارزه شروع می شود.
ما در این ۴۵ سال بارها این دوره ها را از سر گذرانده ایم. ولی جامعه ی پویا، باز به دوران تهاجم خواهد رسید. در دوران ترصد باید خودمان را برای آن روز آماده کنیم. از نظر روحی، از نظر جسمی، از نظر فراگرفتن تاکتیک های مبارزه و ده ها چیز دیگر.
اگر اهل زد و خورد فیزیکی نیستیم، باید به لحاظ فرهنگی خود را قوی کنیم. خود را مجهز و آماده کنیم.
دایناسورهای حکومت، هرگز جایگزین جوان نخواهند داشت و هر روز بر سن و سال و کهولت شان افزوده خواهد شد.
جامعه بر عکس هر روز جوان می شود. هر روز پویاتر و خلاق تر می شود. این رسم حکومت ها و جوامع است.
به ترکیب اراذل حکومتی بنگرید که از سال ها پیش تا امروز دست نخورده باقی مانده است ولی جامعه ی جوان دائما تغییر کرده است.
همین موضوع ما را پیروز قطعی میدان خواهد کرد. دشمن تا بن دندان مجهز و مسلح را نباید دستکم گرفت. مافیای اقتصادی میلیاردها دلاری را که کل کشورمان را مانند گراز شخم زده است و شخم می زند نباید دستکم گرفت.
آن ها به قصد کشت ما را خواهند زد و ما نیز باید آماده شویم در جنگ تن به تن جانانه به قصد کشت آن ها را بزنیم.
با شعار و نغمه و ترانه و سوسولیسم نمی توان حکومت حیوان صفت اسلامی را سرنگون کرد. این را باید باور کنیم و خود را برای یک درگیری جانانه و تمام عیار با این هیولای درنده خو آماده کنیم.
احمد ای احمد زیدآبادی، هادی خرسندی