یکی از اضلاع و ابعاد دموکراتیزه شدن دریافت مالیات و اخذ عوارض از شهروندان در مقابل پاسخگویی تمام عیار آنان در مقابل مردم است. دموکراسی بدین صورت به تدریج شکل گرفته و غنی تر و پر مایه تر و کارآمدتر شده است. اما در ممالک استبدادی خاصه استبداد دینی مالیات، عوارض، منابع طبیعی مشتمل بر نفت و گاز و مشتقات حاصل از این دو سوخت فسیلی و سایر منابع، اندکی خرج ملت و باقی برای حفظ و امنیتِ دستگاه سرکوب هزینه میشود. آنان از حاصل کار و دسترنج و سرمایه مادی و معنوی و پول مردم برای سرکوب همین ملت استفاده میکنند. و این وقیحانه ترین و بی شرمانه ترین رویکردی است که استبداد دینی پیشه خود ساخته است. یعنی ما کار کنیم، ما پول خلق کنیم، ما تولید کنیم و بسیاری دیگر، آن وقت نوبت به مطالبات ما که رسید حکومت دینی، پول و سرمایه و دارایی و حاصل عمرمان را صرف سرکوب و کشتار و خفه نمودن ما کند. عجیب حکومتی است این حکومت. نماز را در جامه و زمین غصبی باطل میشمارند اما بلعیدن پول و حاصل کار و زحمت همین ملت را برای حفظ امنیت خود و خاصه خرجی برای مریدان و اعوان و انصار و خودیها و شبه نظامیان خارجی خود پرورده را بدون رضایت مردم، نه تنها باطل بلکه عین صواب میدانند. باری، مفتیان و محتسبان و مفتشان در طول تاریخ ریا حلال شمردند و جام باده حرام و نظر حرام بکردند و خون خلق حلال.
هیچ کس و به عبارت بهتر هیچ ذی حیاتی در سایه این استبداد غیر دینی روی آرامش و آسایش ندیده و نخواهد دید. استبداد دینی قابل اصلاح نیست. ماشین استبداد دینی از خون و جان و مال انسانها سوخت میگیرد. حکومتی که حفظ خود را اوجب واجبات میداند، نه حفظ حقوق انسانها، وقت خود را صرف ترور، سرکوب و کشتار، شکنجه و اعدام معترضین و مخالفان و سرکوب خشونت آمیز زنان ودخترانی آزاده و نامیرا همچون خانمها ژینا امینی و آرمیتا گراوند و بسیارانی دیگر میکند، که بدیهی ترین حق و حقوق انسانی خود را مطالبه نموده و مینمایند، نه رشد و توسعه و آزادی و برابری و رفع تبعیض. به جای پاسخگویی و محاکمه قضایی دست اندرکاران که البته، گر امر شود که مست گیرند در شهر هر آن که هست گیرند. دروغ میگوید و نمایش بازی میکند و خانوادهها را با وقاحت تمام جلوی دوربین میآورند تا روایت سراسر جعلی آنان را باور کنیم. در مدارس معاون امن و در مترو حجاب بان و در خیابان گشت و دوربین و جریمه مالی و... میگذارند تا مبادا سلطه و امنیت و بلعیدن سود و سرمایهشان دستخوش تزلزل گردد. با این وضعیت، آیا دست روی دست گذاشتن، ظلم و جنایت در حق همهی شهیدان راه آزادی و مبارزین و فعالانی که یا جان عزیز و شریف و بی تکرارشان را از دست دادند و یا در زندانهای مخوف حکومت، عمر عزیز و شریف و بی بدیلشان را طی نموده و یا مینمایند و یا با همهی علقهها و وابستگیها و مخافت و سختیها مجبور به ترک وطن شدند و یا فرزندانی که هردم قربانی محدودیتها و ستمهای فزاینده میشوند و یا محرومان و ستمدیدگان و رنجبران و دادخواهان نیست؟
میگویند آن که در مرداب فرو میرود اگر هر چه بیشتر دست و پا بزند و تقلا کند بیشتر در آن فرو میرود. استبداد دینی در مرداب خود ساخته با هر تقلای بیهوده و بیشتر که البته انسان کُش و فضیلت ستیز و حقیقت گریزانه است، در مرداب سیاستهای خود فروتر میرود تا اینکه از صحنه گیتی حذف و محو گردد. در آن سو اگر یکی از ما در مرداب حکومت فرو رود که رفته است، به او دست و پا زدن و تقلا و توصیه سفارش میکنیم یا دستش را با کمک یکدیگر به مهر و همبستگی میگیریم؟
باری، استبداد و حکومت دینی تغییر ناپذیر است. زیرا به قول کارل مارکس اصلاح بعضی از نظامها مترادف اعدام آنهاست. او برای حفظ سلطه و اراده تمامیت خواهانهی خود دست به هر کاری میزند. تنها راه ممکن مبارزه جمعی و مقاومت مدنی وعدم همکاری با قانون و آیین بد و ظالمانه و ساختار و نهادها و سازمانهای بد و ستمگر و رویکردهای پدر سالارانه و قیم مآبانه و مداخله جویانه چه در حریم خصوصی مان و چه در حوزه عمومی و بالاخره کلیت نظام است. باید با هر طریق و وسیلهی ممکن مبارزه نمود. نرمش و سازش و انعطاف با اجزاء و عناصر این حکومت به مثابه تایید این حکومت و ساختار و قوانین ظالمانه و انسان کُش و قرون وسطایی آن است.
سیامک صفاتی
آیا ملت ایران نژادپرست است؟ حنیف یزدانی