هان ای «نو اندیش دینی!»
دیدم که هرگز نبینی
آن سوتر از جهل ِبومی
بالاتر از نوکِ بینی!
اندیشهٔ نو چه جویی
با مغزهای جنینی؟
در غار ِعمّار و بوذر
از وِردهای لنینی؟
نو، دم به دم کهنه گردد
چون نوعروسانِ چینی
چون نَقدِ اصحابِ کهفی
چون وهمِ عین اُلیقینی
چون قصّههای سَماوی
چون غُصههای زمینی
نو نیستای کهنه پندار
با کُهنگان هَمنشینی!
م. سحر
قاهره ۸ اکتبر ۲۰۲۳
کمای ما، کمای او، ابوالفضل محققی
داستانِ آرمیتا، مهران رفیعی