اختلافات درونی جریان اپوزیسسیون در ایران عمدتا ناشی از رویکرد جمعی آنان است به سوی آیندهای محتوم و دست نیافتنی. آنان به جای چشم بستن به گذشته که غالبا آتش دردهای قدیمی کینه در دلهای آن نهفته است، در هر آیندهای هم رنجهای محتمل گذشته را مییابند و از همین رو با هر گامی که به پیش مینهند، دو گام به پس میگذارند.
در هیاهوی اپوزیسیون کنونی کشور فقدان برنامههای اجتماعی شفاف و روشن و منطقی برای نهادسازی و ساختارسازی که موجب نیل به آرزوها و آرمانهای مردم شود شنیدنی است. سوگمندانه همگان هر کابوسی را به درشتی فریاد میزنند و هر امیدی را به نرمی نجوا میکنند. همه اینها در شرایطی است که جامعه ایران به گفتگوی صادقانه و روشن، جستجوی راههای منطقی و ممکن برای رسیدن به جنبشی فراگیر و یافتن رهبری قاطع و موثر برای ایرانی آزاد و آباد نیازمند است.
چگونه میتوان این معضل را حل کرد؟
به گمان من بخشی از گفتمان اپوزیسیون ایرانی با مطالبات جامعه ایران تفاوت ماهوی دارد و در بسیاری موارد شکاف نسلی موجب اختلاف اساسی در نگاه گروههای مختلف جمعیتی است. مهمترین شکاف میان خواستههای اپوزیسیون ایرانی با جامعه ایران ناشی از این است که اپوزیسیون ایرانی به جای اینکه به مطالبات و نیازها و خواستههای واقعی مردم بپردازد، به برجسته کردن راه حلهای منحصر بهفرد خود به عنوان جایگزین رژیم فعلی میپردازد. در واقع گروههای مختلف اپوزیسیون هر کدام قبایی را برای قامت ایران آینده دوخته است که از قضا آن قبا متناسب با قامت غالبا ناساز خودشان است نه اندازه جامعه امروزی ایران. در واقع مشکل پوشش فقط مشکل زنان با جمهوری اسلامی نیست، بطور کلی جامعه ایران با اپوزیسیون هم اختلاف در نوع و اندازه و جنس پوشش خود دارد.
جوانهای امروز، جوانهای دیروز، جوانهای فردا
برای شناسایی مطالبات اساسی مردم ایران، کاوش عمیقتری در باب نیازهای نسل جوان امروز ضروری است. اگرچه این سئوال بیراه نیست که جامعه ایران جامعه جوانی نیست، بلکه جامعهای میانسال است، اما مطالبات نسل امروز اعم از هفتادیها و هشتادیها نشان میدهد که خواستههای عموم جامعه ایران بیشتر خواستههای فرزندان است تا خواستههای والدین. هفتادیها و هشتادیها هم تجربههای نسل «زی» را دارند و هم مثل نسل پنجاهی و شصتی کتک خوردههای تربیت پدرسالار نیستند.
خواستههای نسل امروز چیست؟
اگر جنبش زن زندگی آزادی را به عنوان جنبش جامعه معیار فرض کنیم، این جامعه در گام نخست در پی آزادی فردی است. آزادی فردی آرزویی است حیاتی که جامعه ایران اگرچه از آن سخن میگوید اما از آن تصوری واقعی و حقیقی ندارد. برای کسی که در جامعه آزاد و باز زندگی نکرده است، توصیف آزادی فردی همچون توصیف دنیای مملو از رنگ برای نابیناست. آزادی فردی وقتی به خوبی درک میشود که درک تعهدات اجتماعی و نهادهای مورد نیاز برای حفظ و بقای آزادی فردی نیز برای آحاد جامعه صورت بگیرد. در واقع فرد آزاد زمانی به آزادی دست مییابد که وظایف و مسئولیتهای ناشی از آزادی را انجام دهد.
جامعه ایران نیازمند داشتن رشد اقتصادی است. اما رشد اقتصادی فقط یک مقوله کمّی نبوده و با تعدادی عدد و رقم قابل بیان نیست. در واقع رشد اقتصادی نیازمند داشتن امکانات رشد اقتصادی برای کل افراد جامعه است و فقط با یک رشد از پایین به بالا صورت میگیرد. برای رسیدن به رشد اقتصادی افزایش توانمندیهای کیفی جامعه از پایین به بالا ضروری است.
از سوی دیگر موضوع هویت برای افراد جزو لاینفک آزادی فردی در جامعه آزاد است. در حال حاضر برخی از جنبههای هویت مانند هویت قومی و جنسی و مذهبی در ایران کنونی تا حدی قابل درک و فهم است، اما برای رسیدن به یک جامعه آزاد باید رابطه سیاست و انواع هویت و دستیابی افراد به هویت فردی، قومی، مذهبی، زبانی، جنسی و سایر انواع هویتهای مورد تقاضا روشن شده و نظمی سیاسی برای رسیدن به این هویتها جستجو گردد.
موضوع عدالت و عدالت اجتماعی و پیوند آن با اقتصاد و آزادیهای اقتصادی بسیار مهم است. عدالت اجتماعی نیازمند تعریف درستی از رابطه قدرت و ثروت است به شکلی که هیچکدام مانع رشد آزادی فردی، اجتماعی و اقتصادی نشوند.
پیامدها و خواستههای مردم این ظرفیت را دارد که یا تشدید کننده انسجام و همبستگی بیشتر اجتماعی شود و یا برعکس منجر به توسعه شکافهای اجتماعی و سیاسی گردد. راه حلهایی که برای ایران آینده در پیش خواهیم گرفت میتواند منجر به دستیابی به ایرانی آزاد و قدرتمند و مرفه و دارای هویت خاص ایرانی گردد.
اگر احزاب و گروههای سیاسی امروز ایران تلاش کنند، ایجاد یک نظریه حکمرانی برای ایران بسیار آسانتر خواهد بود. باید نیرویمان را برای رسیدن به آیندهای بهتر صرف کنیم تا برای حل دعواها و منازعات گذشته. گذشتهها گذشته است و فردا پیش روی ماست.
کمال آذری