ارزش هر زندگی مساوی ارزش زندگی است
مقدمه:
آن چه در حال حاضر در نوار غزه می گذرد فقط ظاهری از یک مسئله ی محدود و منطقه ای دارد؛ در عمق واقعه، یک اتفاق بزرگ در حال روی دادن است و آن این که جهان در حال پی بردن به خطری عظیم برای صلح جهانی و تمدن بشری است: خطر صهیونیسم اسرائیل یا همان طور که در پایین خواهیم دید، خطر صهیونیسم جهانی.
یک آگاهی بی سابقه در میان مردم و دولت ها دارد شکل می گیرد. به همان ترتیب که غفلت قدرت های بین المللی و دست کم گرفتن هیتلر و نازیسم، فاجعه ی جنگ جهانی دوم و مرگ هشتاد میلیون نفر را به دنبال داشت، نپرداختن جدی به دیوانگانی که قدرت را هم اکنون در اسرائیل بر عهده دارند می تواند دنیا را این بار با جنگی مواجه سازد که در انتهای آن و با حتمی بودن تشدید فاجعه ی اقلیمی در حال شکل گیری، کل هشت میلیارد بشر روی کره ی زمین را از زندگی محروم سازد.
آیا این احساس خطر جدی است؟ آیا باید آن را به طور پی گیر دنبال کرده و برای رفع آن تلاش کرد؟ آن چه در زیر می آید برخی نکات مهم در پیوند با این آگاهی عمومی جهانی است که باید مورد توجه قرار گیرند تا بتوانیم بشریت را نجات دهیم.
نکاتی در مورد پدیده صهیونیسم
- صهیونیسم ارتباطی به یهودیت ندارد. فراموش نکنیم که سرسخت ترین دشمنان صهیونیسم، یهودیان هستند.
- بخش کوچکی از حیات صهیونیسم در اسرائیل است، صهیونیسم یک پدیده فرا قومی و یک شبکه ی مخوف مافیایی جهانی برای تسلط بر منابع قدرت و ثروت است.
- در ظاهر مجموعه ی مافیایی صهیونیسم بر اساس جعل، تقلب و دستکاری در مذهب و تاریخ قوم یهود بنا و مانند هر ایدئولوژی مخرب دیگر (نازیسم، فاشیسم، اسلامیسم، داعش) به خورد عده ای ناآگاه داده شده است.
- این مجموعه، در پشت ظاهر مذهب و قوم، اهداف مشخص اقتصادی و استعماری دارد که زیر پوست دین و جعلیات تاریخی با سرنوشت یهودیان جهان بازی کرده تا به قدرت و ثروت دست یابد و با استفاده ابزاری از آنها جهان را غارت و استثمار کند. شماری از مهره های مهم صهیونیست مثل رئیس جمهور کنونی آمریکا حتی یهودی نیستند.
- پس، صهیونیسم یک سوء استفاده ی تاریخی از مذهب و تاریخ یهودیت است و اولین شاکی و معترض این امر خود یهودیان وفادار به روایت منطقی مذهب و تاریخ یهودیت هستند. این یهودیان باورمند می دانند که مشتی شیاد به جان اعتقادات آنها افتاده اند تا منافع شرورانه ی خویش را به پیش برند.
- در طول زمان، به دلیل دروغ های بزرگی که صهیونیست ها ساخته و منتشر کرده اند، و نیز خیانت ها و جنایت هایی که بابت این دروغ ها مرتکب شده اند، دچار حالات روانی هستند که دیگر کنترل آنها را بسیار سخت می کنند و با این مغز بیمار می توانند با تصمیماتی دیوانه وار بشر و بشریت را به نابودی بکشانند.
- براساس باور ارتدکس های یهودی که خود را «نگهبانان شهر مقدس» (Neuteri Karta) می نامند، تاسیس کشور اسرائیل یک عملیات حقه بازانه ی جعلی و اشغالگری مطلق است و هیچ ربطی به تاریخ و سنت و آموزه های یهودیت ندارد. به همین دلیل، آنها خواهان پایان دادن به حیات این موجودیت سوار شده بر شیادی، به اسم اسرائیل یا همان دولت اشغالگر صهیونیسم، هستند. پس، مدافعان اصلی ایده ی انحلال سیاسی اسرائیل، یهودیان باورمند هستند.
- از روز تاسیس مجموعه ای به اسم اسرائیل تاکنون، خاورمیانه رنگ صلح و پیشرفت و دمکراسی و آرامش را به خود ندیده است. هدف هم همین بوده و است. قرار است که این ها همیشه منطقه را در حال جنگ و فقر و وحشت نگه دارند تا نوکر و وابسته به غرب باشند. تریلیون ها دلار پول مردم خاورمیانه به دلیل حضور صهیونیسم به منطقه صرف جنگ و تسیلحات شده است.
- استعمار بریتانیا همراه با رئیس مافیاهای باند تبهکار صهیونیسم (تئودور هرتصل و آرتور جیمز بالفور) این مجموعه ی -به قول یهودیان ارتدکس- قلابی و جعلی را در قلب خاورمیانه تعبیه کرده اند تا بهترین و ثروتمندترین منطقه ی جهان را به خاکستر و آتش و خون برای 470 میلیون ساکنان کنونی کشورهای مختلف این منطقه تبدیل سازند. برای آنها رنج و درد مردم اسرائیل و فلسطین و سوریه و غیره اهمیت ندارد. ثروت و قدرت اهمیت دارد.
- حمایت کشورهای بزرگ غربی از موجودیت و عملکرد اسرائیل به دلیل منافع استعماری آنها از یکسو و همدست شدن در غارت جهان توسط بنگاه جهانی مافیای صهیونیسم از سوی دیگر است. آری. صهیونیسم یک بنگاه بزرگ و جهانی مافیایی است که با بدبخت کردن و آواره کردن یهودیان جهان، آن ها را با فریب و قول و وعده به سرزمین اشغال شده ی فلسطین کشیدند (پیش از آن می خواستند به اوروگوئه یا آرژانتین بروند) و با پشتیبانی باندهای مافیایی مستقر شده خود در دولت ها و نیز در مجمع ملل متحد، این کشور را به رسمیت شناخته اند تا بتوانند از آن جا و به بهانه ی اسرائیل فعالیت های پنج قاره ای بنگاه را توسعه دهند. اسرائیل دفتر مرکزی بنگاه جهانی مافیای صهیونیسم است و شعبه های دیگرش در سراسر جهان است. (دورتر خواهیم دید که یک دفتر اصلی دیگر این بنگاه در تهران و بیت رهبری است.)
- بنگاه جهانی مافیایی صهیونیسم علاوه بر خاورمیانه، در سراسر جهان در درون ساختارهای اقتصادی و سیاسی و فرهنگی رخنه کرده و با گرفتن کنترل آنها از درون یک شبکه ی عظیم جهانی برای غارت و چپاول از طریق جنگ و استثمار به راه انداخته است. بسیاری از رهبران کشورهای غربی و غیر غربی عضو این باند صهیونیستی و یا در خدمت آن هستند و در غیر این صورت هرگز به قدرت و ثروت نمی رسند. همه چیز بحث یک شبکه در جستجوی قدرت و ثروت است که مذهب و قوم را بهانه و دستآویز قرار داده است، چنان چه بسیاری در این شبکه حتی یهودی نیستند. (ورنر سومبارت جامعه شناس و اقتصادشناس آلمانی، سرمایه داری را بافته ی دست این شبکه می داند. البته در زمان نگارش کتاب هنوز بحث صهیونیسم مطرح نبود و وی کتابش را تحت عنوان «یهودیان و حیات اقتصادی مدرن» منتشر کرد.)
- این بنگاه بین المللی قادر است ارتش عظیم آمریکا و حتی ناتو را به عنوان نیروی نظامی اصلی خود به سراسر جهان بفرستد تا برای منافع آن بجنگد (عراق، سوریه، لیبی) و امروز هم در پی آن است تا سر موقع ماشین نظامی مهیب آمریکا را به سراغ ایران و خاورمیانه فرستاده و سرزمین هایی را که صهیونیسم برای گسترش پروژه های خود می خواهد مورد حمله قرار داده و با جنگ و کشتار و تجزیه صاحب شود.
- دولت هایی مثل دولت ایالات متحده (نگاه کنید به توضیحات دورتر در همین مقاله) در واقع شعبه های سیاسی صهیونیسم برای کنترل این کشورها هستند و هر موقع که نافرمانی کنند از طریق شبکه های خود با جنگ و شورش و انقلاب و کودتا و تجزیه آنها را ساقط می کنند. به طور مثال، حکومت تزار در روسیه به دلیل مخالفت با رشد صهیونیسم، در نهایت، توسط انقلابیون بلشویک -که نفوذی های صهیونیست در میان رهبران آنها با شماری بالا یافت می شدند- سرنگون شد. زمانی که دولت اسرائیل تاسیس شد اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی اولین کشوری بود که آن را به رسمیت شناخت، حتی زودتر از یار غار و پایگاه اصلی شبکه صهیونیسم، یعنی ایالات متحده ی آمریکا. استالین در ملاقات با روزولت رئیس جمهور آمریکا در پاسخ به وی که می گوید «من یک صهیونیست هستم آیا تو هم هستی» پاسخ می دهد که «در اصل بله، هر چند که قدری دشوار است.» (منبع)
- صهیونیسم با موفقیت در اشغال «رسمی» فلسطین شروع به گسترش کرد. این بدیهی بود که کشورهای عرب چنین چیزی را بر نتابند، اما کشورهای بزرگ استعمارگر، یعنی آمریکا، بریتانیا و فرانسه، با ارائه ی تجهیزات و نیرو و پول و اسلحه از صهیونیسم مستقر شده در خاورمیانه -که حالا نام اسرائیل را بر خود گذاشته بود -حمایت کرده و در نهایت، سطح اشغال را به کل سرزمین فلسطین، بخش هایی از اردن، سوریه و مصر افزایش دادند. نقشه ی زیر این واقعیت را بیان می کند.
- صهیونیست ها به دنبال طرح «اسرائیل بزرگ» هستند که با جعل تاریخ آن را چیزی بین نیل تا فرات می دانند. آنها این ایده را با تحریف و دستکاری و تقلب وجه باستانی قوم یهود سرهم بندی کرده اند و می خواهند با خون و خونریزی و جنگ و آدمکشی این اشغالگری آن را به سرانجام برسانند. البته از یاد نبریم که صهیونیست کشور ندارد و هر زمان احساس خطر کند صد هزار صد هزار سرزمین موعود را برای نقطه ای امن ترک می کنند. اسرائیل بزرگ آن هویجی است که می خواهند با آن سوار بر گرده ی یهودیان به گمراهی رفته شوند و به منافع خود برسند.
- صهیونیست ها در همه جای جهان در صدد رفع و حذف مزاحمین خود هستند. حکومت شاه در ایران نمونه ی بارزی از این امر است که برای ما آشناست. بسیاری از رژیم ها در جهان در راستای پیشبرد اهداف صهیونیسم به خاک سیاه نشسته اند. اما شاید هیچ موردی بهتر از سرنوشت شوم و سیاه ایران بعد از 1357 گویای اهداف استعمار جدید صهیونیسم نباشد.
- آن چه بعدها نام «انقلاب اسلامی ایران» به خود گرفت یک کودتای صهیونیستی برنامه ریزی شده از جانب اسرائیل بود که با استفاده از شبکه های نفوذی های پنهان در ایران که خودشان به آنها «آنوسی» یا «تازه مسلمان» یا «جدید الاسلام» می نامند و با یاری ماموران موساد مانند پرویز ثابتی بر رأس سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) انجام شد. ساواک در خدمت موساد بود و روحانیت شیعه تا بالاترین سطوح پر از آیت الله ها و آخوندهای یهودی الاصل.
- خمینی مهره ی مستقیم صهیونیسم بود و مطالعات جامعه شناختی نشان می دهد که در نیمه ی دوم دهه پنجاه خورشیدی به هیچ عنوان بستری انقلاب زا در ایران وجود نداشت و آن چه به عنوان «انقلاب» معروف شد توطئه ی صهیونیسم با پشتیبانی دولت های عضو کنفرانس گوادلوپ بود. مردم ایران و مخالفین شاه بدجور بازی خوردند.
- تاسیس اسرائیل گام اول تاریخی استقرار صهیونیسم در خاورمیانه و انقلاب سال 57 و استقرار نظام آخوندی در ایران گام دوم تاریخی صهیونسیم در این منطقه بوده است. تاسیس اسرائیل و اشغال ایران دو حرکت اصلی صهیونیست ها در خاورمیانه بوده اند. منفعت هر دو روی هم بالغ بر چند تریلیون دلار است.
- صهیونیسم با غارت ثروت ها و منابع ایران بسیاری از جوانان مبارز و انقلابی ایران را توسط مهره های خود مانند اسدالله لاجوردی تازه مسلمان و حبیب الله عسگراولادی تازه مسلمان با حمایت و هدایت ماموران سابق ساواک و زیر نظر مهره های تربیت شده ی موساد که از ساواک شاه به مهره های جدید سرکوب و جنایت رژیم خمینی بدل شدند قتل عام کرد. مبارزین باید کشتار می شدند تا مزاحم استقرار نظام صهیونیستی آخوندی در ایران نشوند.
- خمینی به دستور اربابان صهیونیست خود جنگ با عراق و نیز آشوب و جنگ در تمام کشورهای خاورمیانه را بر عهده گرفت و با نابودسازی اتحاد ضد صهیونست کشورهای عرب آنها را در مقابل اسرائیل به زانو درآورد. خاورمیانه 45 سال است که در دست تل آویو و تهران است و هر دو در جهت منافع بنگاه جهانی مافیایی صهیونیسم به طور هماهنگ عمل می کنند.
- در تمام طول این 44 سال، نزاع میان رژیم اسلامی ایران و رژیم صهیونیستی اسرائیل، قلابی و ظاهرسازی و ردگم کنی بوده است و جز غارت چند تریلیون دلار از ثروت های مردم ایران به سوی اسرائیل و قدرت های بزرگ دیگر چیزی در این میان واقعیت ندارد. ایران چپاولگاه دوم صهیونیسم بعد از آمریکا بوده است. حجم پول وارد شده از ایران به اسرائیل در طی چهار دهه ی گذشته ممکن است از غارت مالی آمریکا به سوی اسرائیل بیشتر بوده است.
- تا وقتی صهیونیسم بخواهد، رژیم ایران دوام خواهد آورد و در صورت ضرورت حذف رژیم دست نشانده برای بقای صهیونیسم، کشوری به اسم ایران به جای نخواهد ماند. ایران یا تحت حکومت دست نشانده ی صهیونیسم می ماند و یا باید تجزیه شود تا مبادا فردا روزی یک ایران بدون آخوند سر بیرون آورد و به مشکلی برای دفتر اسرائیل بنگاه جهانی مافیای صهیونیسم تبدیل شود.
- نمونه ی آن چه صهیونیسم در ایران کرده است و می کند و یک تمدن ده هزار ساله را به سوی ویرانی و جنگ و نابودی می برد در بسیاری از کشورهای دیگر زیر نظر شبکه ی صهیونیسم اجرا شده و می شود. خاورمیانه با وجود صهیونیسم در اسرائیل هیچ آینده ی روشنی نخواهد داشت. بهتر که بنگریم می بینیم که جهان با وجود پدیده ی دیوانه واری به اسم شبکه ی جهانی مافیای صهیونیسم آینده ای نخواهد داشت.
قضیه جدی است
موارد فوق نمونه ای از صدها نکته ی بارز در مورد فساد و تباهی و مرگ و نابودی زاییده ی تفکر و شبکه و عملکرد پدیده ای جهانی به اسم مافیای صهیونیسم است که جریان هایی مانند فراماسونری را هم زیر چنگ خود گرفته است.
اینک بشریت می بیند که این ها از زنده زنده سوزاندن 500 نفر در یک بیمارستان ابایی ندارند. آنها آب و نان و سوخت و برق و دارو را بر روی 2 میلیون و 300 هزار نفر می بندند و آمادگی دارند که همه را تا حد مرگ زجرکش کنند. ماهیت سایکوپت و پرجنون این جنایتکاران صهیونیست اینک دنیا را بیدار کرده است و مردم جهان دارند به خود می آیند و می بینند که پشت ویترین پرجلای «حقوق بشر» کشورهای غربی لجن و خون نهفته است و بس.
از سوی دیگر، این به عنوان حق طبیعی بشر در «اعلامیه جهانی حقوق بشر» به رسمیت شناخته است که ملت های تحت ستم و اشغال حق دارند بر علیه ستمگر و اشغالگر قیام کرده و بجنگند تا آزادی خود را به دست آورند. مبارزه ی مردم فلسطین بر علیه صهیونیسم اشغالگر و ستمگر، قانونی، عقلانی، به رسمیت شناخته شده و بخشی از مسئولیت اخلاقی و انسانی آنهاست. در این میان، حماس ساخته ی دست موساد و رژیم تفاله ی صهیونیسم در تهران و آدمکشی آن، بخشی از طرح صهیونیسم آدمخوار برای زیر سئوال بردن حقوق بارز مبارزاتی مردم مظلوم فلسطین است. آنها می خواهند مقاومت واقعی زیر پوشش تروریسم قلابی قرار گیرد تا بتوانند مقاومت برحق مردم فلسطین را به بهانه ی تروریسم کثیف ساخته ی دست خود خفه کنند.
ضرورت آگاهی و اقدام
آن چه امروز می گذرد فرصتی است بی نظیر و تاریخی تا همه ی مردم آگاه جهان به یاری یهودیان ضد صهیونیست که دهه هاست علیه این دشمن داخلی می جنگند بشتابند و مردمان اسیر و دربند اسرائیل و فلسطین را از شر این آدمکشان حقه باز رها سازند. این وظیفه ی اخلاقی هر یک از ماست که مردم اسرائیل و فلسطین را در این مبارزه تنها نگذاریم تا زمانی که صهیونیسم و نیز تفاله های ساخته و پرداخته ی دست آنها مانند رژیم آدمخوار جمهوری اسلامی، حماس و امثال آن خنثی شوند. صهیونیسم اختاپوسی است که با خود از یک سو کنگره ی آمریکا را دارد از سوی دیگر بیت رهبری در تهران و از طرفی هم حماس و حزب الله و داعش و غیره را. هشیار باشیم و گول ظاهر را نخوریم.
نبرد برای رهاسازی جهان از دست سایکوپت های بنگاه جهانی مافیای صهیونیسم نیاز به کار زیادی دارد. باید آگاهی رسانی وسیع انجام داد. باید ماهیت ضد بشری صهیونیسم و تفاوت آن با یهودیت را برای مردم توضیح داد. بدیهی است که صهیونیست های شارلاتان برای پنهان کردن ماهیت پلید خود هرگونه انتقاد از خود و اسرائیل را معادل «یهودستیزی» معرفی می کنند. این یک شیادی است وقتی می دانیم که اصلی ترین دشمنان صهیونیسم یهودیان باشرف و باوجدانی هستند که می دانند این متقلبان دروغگو، یعنی صهیونیست ها، تاریخ و مذهب آنها را دزدیده اند، دستکاری کرده اند، جعل کرده اند و با استفاده ی ابزاری از آن به دنبال منافع کثیف اقتصادی و مادی و شکم و زیر شکم خود هستند. درست همان کاری که رژیم آدمخوار جمهوری اسلامی با ایران و اسلام کرده است.
نمونه هایی از یهودیان آگاه و شرافتمند
یکی از نمونه های بارز یهودیان ضد صهیونیسم، چهره ی معروف جهان آکادمیک، نورمن فینکشتین است که ابراز کرده بود: «مقاومت در برابر رژیم اسرائیل در تمامی عرصه های سیاسی و نظامی طبق قوانین بین المللی حق مسلم ملت فلسطین است.»
نورمن فینکشتین از پدر و مادر یهودی به دنیا آمده است. مادرش جزو یهودیانی است که از گتوهای چکسلواکی و کشتارگاه ماژدانک جان سالم به در برد. پدرش هم جزو جان بدر بردگان آشویتز است. با این پیشینه، صهیونیست ها تا عمق وجودشان از این پژوهشگر برجسته، تنها به دلیل حقیقت گویی درباره ی ماهیت دروغ پرداز آنها، متنفرند. برخورد با این استاد صاحب کرسی تاریخ دانشگاه های آمریکا بیانگر این است که صهیونیست ها چقدر مایلند کسانی را که ماهیت پلید، تقلبی و جنایتکارانه ی آنها را افشاء می کنند خفه سازند. وی را از پست های دانشگاهی خود محروم ساخته اند، در بسیاری از کشور ها به وی اجازه ی ورود برای سخنرانی یا کار پژوهشی را نمی دهند. هر کجا که برای سخنرانی می رود باندهای خرابکار صهیونیست هجوم می آورند که مانع از ارائه ی نظرات او شوند. (مثال زیر را ببینید). در تمام دنیا با عناصر یهودی و غیر یهودی ضد صهیونیست این کار را می کنند که صداها برای عدالت و حقیقت را خفه کنند تا بدون دردسر و به راحتی دست به جنایت وغارت و اشغالگری بزنند.
صهیونیست ها با درست کردن تشکل های به ظاهر «حقوق بشری» و امثال آن سعی در شناسایی و خفه کردن عناصر روشنگر و آگاه ساز دارند. علاوه بر نرمن فنکشتین، یک نمونه ی دیگر «کوین بارت» است که با کتاب ها و سخنرانی های خود ماهیت توطئه های صهیونیستی را افشاء می کند. مافیای صهیونیست به سراغ این روشنفکران رفته و سعی در اخراج آنها از کار و نیز خفه کردن صدای آنها می رود. (مثال زیر را ببیند). آنها حتی لیست اسامی استادان دانشگاه که ضد صهیونیست هستند را منتشر می کنند و این روشنفکران باوجدان را به عنوان «ضد یهود» معرفی می کنند. بسیاری از این اساتید خود یهودی هستند. هدف خفه کردن هر صدای مخالفی است که مافیای صهیونیسم را افشاء می کند.
دو استاد برجسته ی دانشگاه های آمریکا، جان جی مرشایمر، استاد علوم سیاسی دانشگاه شیکاگو و استیون والت، استاد روابط بینالملل در کندی اسکول دانشگاه هاروارد در سال 2008 با انتشار کتاب « لابی اسرائیل و سیاست خارجی» به افشاگری های مستند علیه شبکه ی صهیونیستی اسرائیل در آمریکا و چگونگی انتقال سالانه ی میلیاردها دلار از پول های حاصل از مالیات مردم آمریکا به اسرائیل دست به افشاگری بی سابقه ای زدند. مرشایمر و والت نشان دادند که این لابی یهودی نیست، لابی اسرائیل است و به طور گسترده در غارت ثروت های ملی آمریکا تحت پوشش های قانونی عمل می کند. برای پی بردن به این که اسرائیل چگونه ثروت های ملت آمریکا را غارت می کند یادآور شویم که بعد از دیدار بایدن صهیونیست با ارباب خود در تل آویو و بازگشت به آمریکا از کنگره تقاضای 100 میلیارد دلار کمک نظامی برای اهدای به اربابان اورشلیم کرده است. نگارنده پیش از این اشاره کرده بود که در همان سه روز اول شرکت های صنایع تسلیحاتی آمریکا یک سوم از ضرر سال 2023 خود را جبران کرده اند و حالا این هم یک نفس تازه ی 100 میلیاردی برای آنها. این است کارکرد واقعی صهیونیسم که با داستان پیامبران باستانی یهودی برای خود بازار تریلیون دلاری تسلیحاتی می سازد.
این بخشی از توضیحات ویکیپدیا در مورد کتاب «لابی اسرائیل و سیاست خارجی» است:
«این کتاب هسته اصلی لابی اسرائیل را سازمانهایی چون کمیته روابط عمومی آمریکایی اسرائیل (آیپک)، کمیته یهودیان آمریکا و انجمن روسای سازمانهای یهودی آمریکا ذکر میکند و این سازمانها را تحت کنترل نیروهای تندرویی میخواند که عمدتاً با اهداف توسعه طلبانه حزب لیکود اسرائیل همسو هستند و در تضاد با مفاد قرارداد صلح اسلو عمل میکنند.
لابی اسرائیل همچنین طی ۲۵ سال گذشته در شماری از مهمترین مراکز تحقیقاتی و مطالعاتی آمریکا چون آمریکن اینترپرایز انستیتو، انستیتو بروکینگ، مرکز سیاست امنیتی، انستیتو تحقیقات سیاست خارجی، بنیاد هریتیج، انستیتو هادسن و... نفوذ کردهاست و حضوری تعیین کننده در این مراکز مطالعاتی دارد.
لابی اسرائیل همچنین مسیحیان اونجلیک بانفوذی چون گری بائور، جری فالول، رالف رید و پت رابرتسون را شامل میشود و نئوکانهایی چون جان بولتون، ویلیام بنت و جان کرک پاتریک نیز در ارتباط تنگاتنگی با این لابی قرار دارند.
در این کتاب ذکر شده است که بر خی از پست های کلیدی دولت آمریکا را نمی تواند بدون تأیید لابی اسرائیل تصاحب نمود. از جمله این پست ها وزارت خزانه داری، وزارت امور خارجه و وزارت دفاع است.»
این گونه افشاگری ها همیشه بوده و است، اما رویدادهایی مانند کشتار کنونی مردم غزه توسط ارتش کودک کش اسرائیل فضای بهتری برای فهم ماهیت ضد بشری صهیونیسم فراهم می کند.
بیدار شدن جهان از کابوس صهیونیسم ساخته
فراموش نکنیم که نجات جهان از صهیونیسم، در واقع، نجات یهودیان قربانی مغزشویی صهیونیسم نیز است. چنان چه ما اگر رژیم آخوندی را سرنگون کنیم سبب رهایی صدها هزار آخوند و بسیجی و پاسدار از خرافات مذهبی و مزخرف گویی های ملاهای حاکم خواهیم شد. صهیونیسم، نازیسم، اسلامیسم و فاشیسم انحراف های فرعی تاریخی بشر هستند، اما آنها با قدرت تخریبگر بی سابقه ی خویش می توانند موجب نابودی جریان اصلی تاریخی بشر شوند، پس باید اصلاح شوند. اصلاح کردن انحراف نازیسم نیاز به اتحاد جهانی داشت. حالا هم اصلاح صهیونیسم و تفاله ی آن اسلامیسم نیاز به اتحاد جهانی دارد. این اتحاد باید یک سری ویژگی ها را در خود داشته باشد:
- باید بر اساس اندیشه «انسان مداری» (Humanism) باشد. (یعنی بر اساس قرار دادن ارزش جان و کرامت انسان بالاتر از هر ارزش دیگری مانند مذهب، ملت، نژاد، قوم، زبان، تاریخ، فرهنگ و ...).
- باید فراگیر باشد. یعنی تمامی انسان های آزاد و فرهیخته را از هر ملت و مذهب و نژاد و قومی در برگیرد. هیچ معیاری جز انسانیت نباید کسانی را که می خواهند در این نبرد تاریخی سرنوشت ساز نقش داشته باشند مستثنی کند.
- باید خیرخواهانه باشد. نباید هدف تخریب و کشتار و انتقام جویی را دنبال کند. چرا که در این صورت در دام منطق دشمن می افتد. ایده اصلی خنثی سازی مافیای صهیونیسم است نه مرگ صهیونیست ها. هدف پایان بخشیدن به یک انحراف است نه شروع یک انحراف دیگر.
- باید اصلاح گرانه باشد. می بایست در پی اصلاح تفکر باطل و پوچ صهیونیسم و باورهای مزخرف آن باشد. باید محتوایی ارائه داد که مسخره بودن و باطل بودن اعتقادات حقه بازانه ی صهیونیست های جنایتکار و متقلب را بر ملا سازد. قدرت محتوای قیام جهانی ضد صهیونیسم باید طوری باشد که میلیون میلیون انسان های فرهیخته را به خود جذب کند و آنها را تبلیغات مغزشویی رسانه های در دست مافیای صهیونیسم (مانند فاکس نیوز در آمریکا) بیرون بکشد.
- نقش یهودیان ضد صهیونیسم به عنوان پیشاهنگ و سرمدار این مبارزه باید مورد توجه قرار گیرد. نباید اجازه داد آدمکشان شارلاتان صهیونیست مبارزه برای محو صهیونیسم را به جای مبارزه برای محو یهودیان معرفی کنند. حضور و نقش پیشاهنگ و هدایتگر یهودیان ضد صهیونیسم ضمانتی برای موفقیت از این نظر است. تصور کنید از آغاز جنگ اخیر علیه مردم غزه، در آمریکا این فقط تظاهرکنندگان یهودی بوده اند که به واسطه ی اشغال کاخی در ساختمان کنگره ی آمریکا در اعتراض به جنایات اسرائیل توسط پلیس بازداشت شده اند.
- باید جایگزین داشت. هم برای پایه های ایدئولوژیک و هم باورهای سیاسی شکل دهنده ی صهیونیسم باید طرح و محتوای مناسب داشت و آن را با مستندات و منطق ارائه داد تا کسانی که از حیث فکری در دام صهیونیسم افتاده اند (مانند مسیحی های اوانجلیکایی تابع صهیونیسم) ببینند که توضیحات بهتری برای حیات و زندگی و همزیستی وجود دارد.
- باید با فهم ریشه ای و دقیق از موضوعات باشد. صهیونیست ها از یک ترس تاریخی درونی شده در اقلیت یهودیان که درتاریخ و در جوامع مختلف مورد اذیت و آزار بوده اند سوء استفاده کرده و اسرائیل را -که یک مجموعه تقلبی و اشغالگر است- به عنوان جایگزین امن (مأمن-پناهگاه) به یهودیان معرفی کرده است. با کار دقیق روانشناختی باید به یهودیان اسرائیل و سایر کشورها اطمینان داد که می توانند بدون توسل و امید به یک ماشین آدمکشی به اسم دولت صهیونیستی اسرائیل، شانس بسیار بیشتری برای برخورداری از امنیت و آرامش و همزیستی در کنار سایر ملت ها از جمله ملت فلسطین در منطقه ی خاورمیانه و سایر کشورها داشته باشند.
- باید کار سازمان یافته کرد. مبارزه برای خنثی سازی صهیونیسم مخرب و جنایتکار باید به شکل سازمان یافته و منظم و جمعی باشد. لازم است در این باره همکاری نزدیکی میان یهودیان و غیر یهودیان ضد صهیونیست در سراسر جهان شکل گیرد و به سوی نهادسازی و نهادینه شده برود. کار باید به شکل شبکه های سازمان یافته ی مردمی و انسان مدار در سراسر جهان شکل و قوام یابد.
- صاحبان قدرتی را که در خدمت صهیونیسم هستند باید خلع قدرت کرد. تمامی سیاستمداران مزدور و ضد بشری که به ضرر مردمان خود و در خدمت آدمخواران صهیونیسم به آنها پول و اسلحه و پشتیبانی می رسانند باید شناسایی، معرفی و از قدرت پایین کشیده شوند. از جمله نظام سراپا جعلی و دروغین و ساخته ی دست صهونیسم در ایران یعنی کلیت نظام جمهوری اسلامی و یا باند فاسد قدرتمدارانی مانند جوزف بایدن در آمریکا و اولف شولتز در آلمان. این مهره های تربیت شده ی صهیونیسم را باید از طریق گزینش سیاستمداران مردمی در فرصت های انتخاباتی از قدرت پایین کشید؛ مانند، در آمریکا، گزینش برنی سندرز که خود نیز یهودی است اما حامی طرح همزیستی دو کشور است.
- مبارزه برای خنثی سازی صهیونیسم باید مردم محور باشد. تشکیل سازمان های مردم نهاد (سمن) برای این منظور ضروری است. یهودی و مسیحی و مسلمان و لائیک باید از لایه های مختلف جامعه دست در دست هم در سراسر جهان سامانه های مردمی آزادیبخش پدید آورند و مبارزه بر علیه صهیونیسم و سایر شکل های ستم نهادینه را در قالب های متشکل و سازمان یافته و هدفمند به پیش برند. پایین کشیدن بساط ستمگری شبکه ی صهیونیسم به یک شبکه ی مردمی مبارزاتی قدرتمند نیاز دارد.
- باید آموزش و آگاه سازی صورت گیرد. جهان از ماهیت پلید صهیونیست ها تا حد زیادی بی خبر است. ادبیات بسیار غنی ضد صهیونیستی که توسط یهودیان شرافتمند تولید شده می بایست بازتولید ترجمه، ساده سازی، خلاصه سازی و پخش شود. کتاب های افرادی مانند نورمن فینکشتن باید ترجمه و به صورت جزوه پخش شود.
- باید خط قرمزها روشن و تعریف شده باشد. در مسیر مبارزه ی با صهیونیسم باید مراقب بود دشمنان ما را به میدان یهودستیزی، نفی هولوکاست و مسائلی از این دست نکشانند. این مبارزه ای است بر علیه شارلاتانسیم بنگاه صهیونیسم در جهان و ربطی به یهود و یهودیت واقعی ندارد.
- مبارزه باید به یک فلسفه و جهان بینی مفید مجهز باشد. چنین مبارزه ای باید فلسفه ای داشته باشد تا بتواند هم صهیونیسم، هم تفاله های آن مانند اسلامیسم و نیز ایدئولوژی های ضد بشری مشابه دیگر را پایین بکشد. برای این منظور باید مجهز به یک نگاه فلسفی مناسب بود. نگارنده به سهم خود فلسفه ی «بی نهایت گرایی» را پیشنهاد می کند. «بی نهایت گرایی» یک نظریه ی فلسفی برای تغییر است. ایده ی آن می تواند ما را به داده هایی کلی و نگاهی فراگیر مجهز سازد که به واسطه ی آن، حقارت ذاتی و حماقت ماهوی ایدئولوژی های باطلی مانند صهیونیسم را برجسته و معرفی کنیم. فلسفه ی بی نهایت گرایی می گوید:
- «همه چیز یا بی نهایت است یا که نیست». پس همه چیز بی نهایت است و این بسیار احمقانه است که با نهایت پذیر دانستن جهان مادی در پی آن باشیم که، با کشتار و غارت دیگران، سهم بیشتری برای خود در نظر بگیریم.
- ساختار ماده چه به سمت خُرد چه به سوی کلان بی نهایت است. این به معنای آن است که جهان مادی در خود هر چه که لازم داشته باشیم و هر چقدر که لازم داشته باشیم را به صورت بی پایان و بی انتها دارد، فقط باید دانش و فن آوری مناسب برای دستیابی به آن را داشته باشیم.
- محدودیت، ذهنی است، مادی نیست. هیچ محدودیتی در هستی برای دستیابی به منابع مورد نیاز ما وجود ندارد؛ اما باید مانع ذهنی را که نمی گذارد علم و فن آوری را به سوی بی نهایت منابع هدایت کنیم از سر راه برداریم. بی نهایت گرایی می گوید که برای داشتن هر منبع مادی و به هر میزانی که می خواهیم نیاز به جنگ و خونریزی و اشغالگری نداریم، نیاز به همکاری و سرمایه گذاری روی علم و تکنولوژی داریم.
- ما هنوز در دوران «ماقبل تاریخ بشر» هستیم. به نسبت کمیت و کیفیت پیشرفتی که می توانستیم و هنوز می توانیم داشته باشیم، بشر هنوز در دوره ی ماقبل تاریخی خود است. تمام کشتار مردم غزه برای به دست آوردن 360 کیلومتر مربع اضافه تر از مساحت فعلی اسرائیل و منابع نفت و گاز آن منطقه است. وقتی قادریم حجم بی شمار و مقدار بی پایانی از این منابع را از طریق فعالیت علمی و فنی به دست آوریم چرا باید برای یک منبع محدود دست به جنایت و کشتار بزنیم؟
- هیچ پایانی و مرزی برای پیشرفت بشر در زمین و فراتر از زمین نیست، از زمانی که منابع موجود را به شکل درست خود برای این منظور استفاده کنیم. تریلیون ها دلاری که برای مرگ و جنگ و تخریب و کشتار خرج شده و می شود را -تا مشتی سایکوپت دیوانه ی مسخ شده را راضی کند- اگر صرف پیشرفت علمی و فن آوری کرده بودیم یا بکنیم، می توانستیم تمام منابعی را که برای کسب آن جنگیده ایم به اندازه ی بی پایان و ناکرانمند داشته باشیم. همه چیز به هر اندازه که می خواهیم برای هر مدت که بخواهیم.
نتیجه گیری:
نگارنده بر این باور است که بشر در مقاطعی از تاریخ خود مسیرهای انحرافی را به پیش گرفته و به سوی خودتخریبگری رفته است. وقتی به دلیل ناآگاهی، ترس یا تنبلی این انحرافات را به حال خود رها کنیم شروع به انباشت ضرر و زیان می کنند و در یک جایی، هستی بشر را در سیاره ی زمین محو و نابود می کنند. پس باید به خود آییم و جلوی بروز چنین سرنوشت سیاهی را بگیریم. به همین دلیل، تصحیح خطاهای بزرگ تاریخی یک وظیفه و یک ماموریت برای هر انسان فرهیخته ای است. مبارزه ی با مافیای ضد بشری صهیونیسم -به عنوان یک اشتباه بزرگ تاریخی- و آوردن آدمیان بر سر راه و مسیر درست امری است شدنی و لازم که باید برای آن تلاش هدفمند و سازمان یافته داشته باشیم.
بگذارید این نوشتار را با نقل قولی از یک استاد اسرائیلی دانشگاه حیفا، ایلان پاپه (Ilan Pappé) به پایان بریم. او در مقاله ای با عنوان «دوستان اسرائیلی! به این خاطر است که من از فلسطینی ها حمایت می کنم» با نقد تاریخ جنایت های صهیونیسم در اسرائیل نسبت به فلسطینی ها می گوید: « اما یک جایگزین وجود دارد. در واقع، همیشه یکی وجود داشته است: فلسطین غیرصهیونیزه شده، آزاد شده و دموکراتیک از رودخانه تا دریا. فلسطینی که از پناهندگان استقبال می کند و جامعه ای را می سازد که بر اساس فرهنگ، مذهب یا قومیت تبعیض قائل نمی شود. این دولت جدید تا حد امکان تلاش خواهد کرد تا بدی های گذشته را از نظر نابرابری اقتصادی، سرقت اموال و انکار حقوق اصلاح کند. این می تواند نویدبخش طلوع جدیدی برای کل خاورمیانه باشد.»
ایده های نابی از این دست بیانگر نکته ای است که نگارنده به آن اشاره کرد. سپردن راهبری جنبش ضد صهیونیستی به یهودیان باشرفی که قرار بوده در جبهه ی ستمگران صهیونیست باشند اما فریب نخورده اند و خط خود را با چیزی که ایلان پاپه از آن به عنوان «قطب نمای اخلاقی» نام می برد جدا کرده اند. همان قطب نمایی که می گوید ارزش هر زندگی برابر با ارزش زندگی است، وقتی پایان بخشیدن به «برخی» زندگی ها را مجاز دانستیم، پایان بخشیدن به زندگی را سبب خواهیم شد.
در این شرایط حساس سعی کنیم اسیر احساسات و هیجان و خشم و نفرت نشویم. با آرامش از عقل و خرد و تجربه ی تاریخی بشر بهره ببریم و به یادآوریم که این خنثی سازی هیتلر قبل از به دست آوردن بمب هسته ای بود که تمدن بشری را نجات داد. امروز نیز جمعی دیوانه در پی آن هستند که جهان را -در حالی که می رود با چالش های وحشتناک اقلیمی نیز روبرو باشد- به سوی پرتگاه آتش و خون و جنگ و کشتار و تخریب هدایت کنند. بنابراین خود را از اسارت چتر تبلیغاتی رسانه های در دست دشمنان بشریت بیرون بکشیم و با عقل و خرد انسانی و در ورای تمام جداسازی های مذهبی و قومی و نژادی و زبانی و غیره، به فکر آن باشیم که به عنوان اعضای جامعه ی بشری، بشریت و زندگی را از دست این دیوانگان نجات دهیم. شدنی است اگر بخواهیم.#
برای دنبال کردن برنامه های تحلیلی نویسنده به وبسایت تلویزیون دیدگاه مراجعه کنید: www.didgah.tv
جهت اطلاع از نظریه ی «بی نهایت گرایی» به این کتاب مراجعه کنید: «بی نهایت گرایی: نظریه ی فلسفی برای تغییر» www.ilcpbook.com
آدرس تماس با نویسنده: korosherfani@yahoo.com
توئیتر: KoroshErfani@
چرا ایرانیان در طرف اسرائیل هستند؟ معصومه قربانی