پرویز جاهد گفت: فیس بوک بزرگترین اعتیاد قرن است
و پیشکش به خودش که اعتیاد به سینما دارد
چه گواراست:
به عطر نفس یار، اعتیاد پیدا کردن
و چه گواراست:
به دوست داشتن اعتیاد پیدا کردن
و چه گواراست به فیس بوک!
که هرروزه به دوستان نادیده،
به نوشتههای آنها معتاد شدن.
برای من، برای ما،
که معتاد به فوتبال، عشق، زندگی...یم
و هر آنچه هست معتادیم؟!
زمانی، در نوجوانی، در خرابههای تپه شانی، چارباغ، خاوران
بی محابا به دنبال توپ میدویدم؟
توپ زندگیم قل خورد و مرا با خود برد
وعطش دویدن مرا؛
معتاد کردبه خوب دیدن،
من فقر را لمس کردم،
من کسانی را دیدم
برای بلیط سینما خود فروشی میکردند!
من در شتر خون، کسانی را دیدم،
بخاطر قرصی نان خود را کوچک میکردند؟!
من در خرابهها معتادینی دیدم
که مواد را هجی میکردند
برای من و ماها، که اعتیاد
به سیگار، سیگاری و بنگ، هروئین، شیشه، و تریاک... بودیم؟!
حالا معتادیم به فیس بوگ
هر روز صفحهها را تورق میزنیم
و عطر دوستان نادیده مان ما رامست
و چه زیباست، این قسم معتادی را تجربه کردن.
اگر ماهیها به آبهای آبی و بیکران دریا معتادند
ما به "هوا"معتادیم.
به استقبال "حوای" جدیدبشتابیم،
این معتادی، عین بهشت یکرنگی ست.
این معتادی از جنس زندگی ست.
چه خوب میشد، معتادین به موادمخدر
با تپش فیس بوک تراپی میشدند.
دوستان اعتیاد، به مواد خانمانسوز بشتابید!
و از مواد زندگی بخش قرن جرعهای بنوشید
اکسیر زندگی را خواهید یافت!
و دیری نخواهد پائید:
در کتابهای روانشناسی قرن،
جملهای خواهد آمد:
"تراپی با فیس بوک"؟!
"تراپی با فیس بوک"؟!
من از اعتیاد خود دلشادم
شما چطور معتادان بی نام و نشان؟!
لطفا چهره کتاب قرن را خط خطی نکنید!
امیر کراب هفتم نوامبر ۲۰۱۲