هنوز
سرافکنده
پوتین استالین را واکس میزنند
*
هنوز سرسپردهتر از مَومنان
کورتر از دین
به باورهای آرمانیاشان چسبیدهاند
*
هنوز دیوار برلین
در باورشان فرو نریخته است
و هنوز
ویرانههای بلوک شرق را شاهراه میبینند
*
هنوز داس و چکش را
گرامیتر از مکانیزاسیون میدانند
هنوز گمان میکنند
که تنها کارگران و کشاورزان زحمت کشاند
و رهبران «سرسخت»شان را از میان آنان میجویند
رهبرانی که بتوانند سرسختانه
سرمایه و سرمایهداران را تار و مار کنند
*
هزارپاره شدهاند
با اینکه مهرابشان شرق است
امنیت و آسایششان را در غرب میجویند
آنجا هم
آزادیشان را، امنیتشان را باور نمیکنند
بر دمکراسی غربی میشورند
و از اینکه غرب
معنای دمکراسی عادلانه را
از دیکتاتوری پرولتاریا نمیآموزد
خشمگیناند
*
هنوز خواب امّت کمونیسم را میبییند
از بمباران دمکراسی در اوکرائین خرسندند
و از شنیدن طنین پوتین
بر ستون فقرات ایران، شاد
*
*
دیوهای دین را
که زیر و روی بنای ایران را ویران میکند
نمی بییند
و معنای یهودی را از دین یورشگر
از شمشیری که هنوز در تن ایران است
میپرسند
*
باور نمیکنند که زندگی
آزادی، هنر، فرهنگ، ادبیات، آسایش اجتماعی
و هر آنچه به انسان مربوط است
از باور تنگ آرمانیشان بیرون مانده است
در بُنبست ایدئولوژی منسوخشان
پیش و پس میروند
و به زمین و زمان دشنام میدهند
رضا فرمند