یکی از اخبار مهم روزهای اخیر این است که، مجلس تصویب کلیات طرح ایجاد سازمان حفاظت و اطلاعات قوه قضائیه را، با ارگانهای مربوطه تصویب نمود، که به معنی تبدیل شدن قوه قضائیه به یکی از نهادهای اصلی سرکوب مردم، با افزایش نهادها و با عناصر سرکوب مربوطه درین قوه است (علاوه بر بخش اداری فاسد و قضات و بازپرسان، دادستانها و بازجویان شکنجه گر و ماموران شکنجه در زندانها، با این دو نهاد جدید در قوه قضائیه، اکنون تعداد ارگانهای سرکوب رژیم، به رقم چهل و نه، نهاد رسیده است) نگاهی به لیست انبوه و غیر متعارف نهادها و ارگانهاهای سرکوب نشان میدهد. که بخش عمدهای از درآمد ملی و بودجه دولتی صرف سرکوب مردم میگردد. اینهمه تشکیلات و بساط سرکوب از اول تاریخ حتی در قرون وسطی ودر دستگاه هیتلر و استالین و.. سابقه نداشته و رژیم اسلامی ازین بابت، رکورد جهانی را، در طی قرون و اعصار، شکسته و اول شده است. که حکایت از ترس و وحشت رژیم وابسته اسلامی از ملتی است. که این توحش را، از سال پنجاه و هفت بکمک اجنبی بر ملت تاریخی و با فرهنگ و تمدن چند هزار ساله ایران، تحمیل نموده است.
به گفته ارنست همینگوی، سقوط دیکتاتور شبیه به ورشکستگی یک بازرگان است. ابتدا تدریجی و سپس ناگهانی این سقوط رخ میدهد. این گفته شاهد مثالهای زیادی در قرون گذشته و هم قرن جدید داشته و دارد. انقلابهای اروپای شرقی در قرن گذشته در دهه هشتاد و نود قرن گذشته همچون سرنگونی رژیم قدرتمند چائوشسکو در رومانی و رخدادهای مشابه آن در دهه اول قرن جاری که به انقلابات عربی موسوم گردید. شاهد مثال هایی زنده، برای این پروسه میباشند. که طی آن یک حلقه مخالف محدود حداکثر چند صد هزار نفره به یک جنبش تودهای میلیونی تبدیل و منجر به سقوط دیکتاتور و رژیماش گردید.
آنچه رخ داد تغییر آرای بخش بزرگی از جامعه از بی طرفی (قشر خاکستری) به نیروی فعال در خیزش نهائی بود. این قشر که شامل طبقه متوسط محافظه کار بود. به این نتیجه رسید. که افزایش نیروها و نهادهای سرکوب از سوی دیکتاتور، به جای این که درآمد ملی و بودجه دولتی را، صرف رفاه و آسایش و رونق و رشد و شکوفائی اقتصادی و در نتیجه بهره مندی این طبقه نماید. تخصیص بخش بزرگی از این درآمدها را صرف این نیروها و نهادهای سرکوب میکند.
همزمان با این امر، بخش بزرگی از نیروهای وابسته به قدرت حاکم سرانجام خود را در راستای حفظ ذات خود و یک نتیجه اخلاقی مواجهه میبیند. و از خود میپرسد. حفظ یک حلقه محدود قدرت با نیروی سرکوب حداکثری تا کجا و چه زمانی میتوان ادامه یابد. این تردید اولین سنگ بنای ریزش این نیروها را گذاشته و در گذر زمان و در اولین فرصت و پیچ تاریخی خود را از حلقه محدود قدرت جدا و به انبوه مخالفان میپیوندد. پیوستن قشر بیطرف و خاکستری و نیر بخش مهمی از نیروهای سرکوب، به خیزش تودهها، سرانجام پایان بساط دیکتاتور و رژیماش را رقم میزند. بنظر میرسد. که با اعتراضات و اعتصاباتی چون طلا فروشها... و همچنین جدایی و انتقادات برخی از نیروهای سابق علیه رژیم و پیوستنشان به مردم، سرانجام آغاز پایان رژیم اسلامی را رقم بزند.
علی اکبر امیدمهر