حسن المصطفی - ایندیپندنت فارسی
اسامه علی، عضو شورای ملی فلسطین، اخیرا در یک مصاحبه تلویزیونی درباره تحولات غزه، حملات مستمر اسرائیل به غیرنظامیان، تلاش برای اخراج اجباری ساکنان غزه از خانههایشان با هدف بیرون کردن آنها از نوار غزه و ایجاد کمربند حفاظتی برای تامین امنیت شهرکهای واقع در نوار غزه نکات مهمی را مطرح کرده که سزاوار تامل و تعمق است.
او بهصراحت از جناح راست اسرائیل و جنبش حماس انتقاد کرد و گفت: «آنچه در هفتم اکتبر اتفاق افتاد، اقدامی نسنجیده بود که پیامدهای فاجعهباری برای مردم فلسطین داشت و بهایی که با خون فلسطینیان بیگناه برای آزادی اسرای فلسطینی از زندانهای اسرائیل پرداخته شد، بسیار سنگین و فراتر از توان و تحمل بود.»
اسامه علی افزود: «آنچه جامعه جهانی را به مخالفت علیه تداوم جنگ در غزه واداشت و باعث شد مردم در نقاط مختلفی از جهان برای محکوم کردن کشتار زنان و کودکان در سرزمینهای فلسطین راهپیمایی کنند، در واقع همدردی با قربانیان غیرنظامی جنگ بهویژه زنان و کودکان بود، نه حمایت از جنبش حماس. بنابراین، این موج احساسات شدید بیانگر مخالفت اکثریت مردم جهان با کشتار کودکان و غیرنظامیان است و هدف از راهپیماییهایی که در کشورهای مختلف برپا شد، همدردی با ملت فلسطین بهخصوص کودکان بود، نه اینکه مردم از جنبش حماس و رهبران آن دفاع کنند.»
مطالب بیشتر در سایت ایندیپندنت فارسی
سخنان اسامه علی از این نظر اهمیت دارد که او مستقیم به عمق انگیزهها و عوامل جنگ بین حماس و اسرائیل میپردازد، در حالی که بسیاری از افراد و شخصیتها به این بهانه که «هیچ صدایی بلندتر از صدای نبرد نیست»، نمیخواهند درباره عوامل جنگ غزه صحبت کنند. آنها بر این باورند که اکنون زمان محکومکردن اسرائیل است نه اینکه بهدنبال حساب خواستن از حماس برویم. در حالی که واقعیت این است که در قبال فاجعه بزرگی که در نوار غزه رخ داد، هر دو طرف مسئولیت دارند و رویکرد فعلی و آینده آنها سرنوشت راهحل دوکشوری را رقم میزند و میتواند مسیر صلح عادلانه و همهجانبه را در منطقه هموار کند یا اینکه سراسر منطقه را دستخوش جنگ و آشفتگی کند.
حماس مصون از انتقاد نیست و مسئولیت اخلاقی، انسانی و سیاسی کشتار یا آوارگی هزاران کودک و غیرنظامی بر دوش رهبران این سازمان، بهویژه یحی سنوار است.
مشکل حامیان حماس این است که آنها تفکر «هیچانگاری» دارند؛ به این معنی که ریختن خون و کشتار غیرنظامیان فلسطینی اگر محبوبیت «مقاومت» را بیشتر کند و به همدردی بیشتر با فلسطین منجر شود، هیچ اشکالی ندارد. به عقیده آنها، خون انسانها مانند سوخت یک نبرد بزرگ است و بهایی است که باید پرداخته شود.
البته این تفکر فاقد آگاهی از تاریخ و درک نداشتن از روند کار رهاییبخش و ناسازگار با تغییرات سیاسی است که جهان اکنون درحال ازسر گذراندن آن است. این اندیشه بیشتر شبیه «شعارهای انقلابی» است تا برنامههای آزادیبخش ملی که درنهایت به کسب حقوق مردم و ایجاد یک کشور مستقل منجر میشود.
بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، جنگی را رهبری میکند که دلیل اصلی آن عمدتا شخصی و انتخاباتی است. در اسرائیل هم جناح راستگرایی وجود دارد که صلح نمیخواهد و اغلب مردم اسرائیل با اندیشه و رویکرد این جناح مخالفاند و بر لزوم محاکمه و حسابرسی از آن اصرار میورزند. این درحالی است که جامعه جهانی بهطور کلی در آرزوی دستیابی به صلح و پایان دادن به جنگ است. با این حال، نباید فراموش کرد مسئولیت فاجعهای که در نوار غزه رخ میدهد، بر دوش رهبران جنبش حماس است و مردم فلسطین حق دارند این رهبران را بازخواست کنند، زیرا هیچکس فراتر از قانون نیست؛ به ویژه اینکه نبرد غزه منطقه را به شعلهور شدن آتش جنگی گسترده و فاجعهبار تهدید میکند. بنابراین باید برای توقف تشدید تنش و آغاز روند یک راهحل سیاسی جامع، اقدامهای جدی و سریعی اتخاذ شود.
اکنون آیا رهبران و کادرهای حماس توانایی بازنگری پیامدهای جنگ غزه و انتقاد از خود را دارند و آیا قادرند از گفتمانی که «مسئله فلسطین» را نظامی میکند، به سمت گفتمانی عملگرایانه با قابلیت مانور و ایجاد ائتلاف گام بردارند؟!
درست است که در حال حاضر در دولت کنونی اسرائیل، هیچ شریک شایستهای برای «صلح» وجود ندارد و راست افراطی هم تمام دستاوردهای توافقنامه اسلو را به باد داد و باعث شد اسحاق رابین، نخستوزیر سابق اسرائیل، در سال ۱۹۹۵ به دست یکی از افراطگرایان به نام ایگال عمیر کشته شود. علاوهبر این، در دوره حکومت راست افراطی دامنه شهرکهای یهودینشین گسترش یافت، میزان خشونت علیه فلسطینیان بالا گرفت و تلاشها برای آزار و اذیت و آوارگی فلسطینیها شدت یافت؛ با این حال، این رنجها باید به پایبندی بیشتر به گزینه صلح منجر شود، زیرا این تنها راه رسیدن به هدف ایجاد کشور مستقل و با ثبات فلسطین است، هرچند دستیابی به آن دشوار و طاقتفرسا باشد.