رویا حشمتی را ۷۴ ضربه شلاق زدند و یک نفر از اصلاح طلبان باقی مانده، و نه رهبرشان، هم اعتراض کرد! اعتراضی دیرهنگام چرا که ما این اعتراض را ۲۳ سال پیش در انجمن پژوهشگران ایران به حکومت جمهوری اسلامی و سازمانهای بین المللی ارسال داشته بودیم: «جامعه زمانی به فساد و تباهی کشانیده میشود که قوانین حاکم بر آن، با جامعه خوانایی نداشته و مسئولین آن هم، توانایی پاسخگویی به نیازهای مردم را نداشته باشند.» [۱]
امروز ما با درماندگی حکومت جمهوری اسلامی مواجه هستیم، حکومتی که در درماندگی و فروپاشی مطلق قرار گرفته و تصورش بر اینست که با شلاق زدن رویا حشمتیها نظام را از فروپاشی نجات خواهد داد، غافل از اینکه این ۷۴ ضربه شلاق را بر پیکر نیمی از جمعیت ۹۰ میلیون نفری ایران زده است.
سردمداران و جامعه شناسان حکومتی بطور قطع خوب میدانند که بَر سَر شاخ نشستهاند و بُن میبرند، ولی راه دیگری هم باقی نگذاشتهاند. آنها خوب میدانند که «زن، زندگی آزادی» گریبانشان را رها نخواهد کرد. آنها خوب میدانند که رویا نماینده یک قِشر و طبقه اجتماعی است که ایستاده است، برای برابری مبارزه میکند و دیگر تن به تبعیض و حقارت و بی هویتی نخواهد داد، و تا سرنگونی این حکومت سیاه و ننگین راهش ادامه دارد، نمیهراسد و شلاق، خشونت و سرکوب و زندان و اعدام قرون وُسطایی شما را هم به هیچ میانگارد.
نرگس محمدی و جایزه نوبل هم همین معنا و مفهوم را داراست چرا که برنده جایزه نوبل هم تا به امروز تمامی تلاشش بر این بوده است که به جهانیان بگوید بر سَر زنان و دختران ایران چه آوردهاند. وظیفه و مسئولیتی که تا کنون به دست دختران و زنان مبارز ما به دُرستی و به روشنی به خوبی انجام شده است و تقدیر آفرین بوده است.
شاید و یا باید ما هم در اپوزیسیون به خودمان بیاییم و کارنامههایمان را بازهم بررسی کنیم که آیا در ۴۵ سال گذشته با تمامی تلاشهایمان گام مثبتی برداشتهایم؟ و اگر پاسخ منفی است امروز نه به دنبال پادشاهی و جمهوری و فدرالیسم و...، نه شیعه و سُنی و بهایی و یهودی و تُرک و کرد و بلوچ و عرب و ...، بَل با یک هدف مشخص که نبود این حکومت ننگین و به دنبال جایگزینش با آزادی و برابری باشیم.
به هوش باشیم، امروز جمهوری اسلامی در یکی از بحرانی ترین دوران ۴۵ ساله خود به سَر میبرد، نه راه پس دارد و نه راه پیش. در داخل خود با بُحرانهای متعدد و متفاوت خود دست به گریبان است و هیچگونه پاسخی ندارد و در صحنه منطقهای و جهانی نیز با چهره و عملکرد تروریستیاش بر همگان آشکار گشته و میرود که بازهم فاجعه دیگری بر ایران و ایرانی حاکم کند.
بُحران، زندگی تمامی ما ایرانیان در هر کجای این کُره خاکی هم که باشیم در بَر گرفته است و از آن رهایی نخواهیم داشت. فراموش نکنیم، بحران غزه و اوکراین تنها به همان به غزه و اوکراین منتهی نمیگردد، بُحرانی جهانی است که آوارش میتواند ما را نیز در بَر بگیرد.
بازهم به هوش باشیم و به دنبال پاسخ سوالی برای خودمان و آنهم نقش و برنامه اپوزیسیون برای امروز و فردای ایران و حمایت از تلاشگرانی باشیم که در ایران بزرگترین سرمایه خود یعنی جانشان را بر کف دست گرفتهاند.
ایران فرزندانش را صدا کرده است، پاسخگویش باشیم.
حسین لاجوردی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
[۱] شلاق زدن در ملا عام، سنگسار، اعدام و ترور کارنامه ورود جمهوری اسلامی به قرن بیست و یکم - ۲۴ مرداد ۱۳۸۰