۱
برافکندن چند گردن
شمشیر را مقدس میکند
و برکَشندهی آن را معصوم؟
۲
ای حضرت، این قدیس
در روند دگردیسی
در فرایند مقدس شدن
چه شد که انسان را دیگر انسان ندیدی؟
چه شد کز آئین یکسانبینی، آزادهگی دور شدی؟
ای حضرت!ای قدیس!
چه شد که میان خون انسانها مرز کشیدی؟
ای حضرت!ای قدیس
نمیتوانستی انسان بمانی؟
فرق سرشتِ خون «کافر» و مومن کجاست؟
۳
پدیدهایست مومن
شمشیر اماماش را نیلوفر میبیند
و خونی را که از آن میچکد، گلاب
پدیدهایست مومن
آراسته به توپ و تفنگِ «کفار»
به شمشیر ذوالفقار میاندیشد
۴
هنگامهای در صف عقد و طلاق آن حضرت بود
*
سدها زن
در شهوت آن قدیس، آب شدند
بیانکه لکهای گناه
بر معصومیت تفلونیاش بچسبد
۵
زامبیزدگان، نذر میکنند که نگذارند
تا قدیسانشان به سردی خاک خو کنند
نامهاشان را بر نان و آب و آرزوهاشان مینویسند
و آنان را از گورهاشان
سینهزنان و زاریکنان بیرون میکشند
و بر سر سفرههاشان مینشانند
۶
در قلمروی قدیسان
یک جرعه آب را هم نمیتوان
در سقاخانهها بیمنّت نوشید
۷
قدیسان معصوم،
شمیشرهای مبارکشان را
از گردن ایرانیان دریغ نمیکردند
۸
زنان، شمشیرهای معصوم دوازدهگانه را
پرستارانه
از روان ایران بیرون میکشند
رضا فرمند
از فضلالله تا روحالله، سیروس فیروزیان
ایران یک بار دیگر عزادار شده است، حسین لاجوردی