با سلام و عرض ادب،
سالهاست که به همراه صدها هزار ایرانیِ دیگر شما را انعکاس فریاد فروخوردهٔ سه نسل بعد از خود میبینم؛ و غبطه میخورم به شخصیتی که رو در روی سفلگان جیرهخوار حاکمان بر آمده از عصر حجر، با تیز هوشی و شجاعت حقارتشان را به طنز میگیرد. میدانم خطابم کیست و امیدوارم که سطور زیر به کمبَها دادن به هزینههایی که در این راه پرداختهاید تعبیر نشود، که دور از انصاف خواهد بود.
ما همه میدانیم، که راهی را که تاریخ در برابر فرزندانمان قرار داده؛ راهی را که ناگزیر، ولی مُصمّم در پیمودنش قدم گذاشته اند، راهیست بی بازگشت و متأسفانه پر از سنگلاخ که نتیجهٔ اشتباهات نسل ما بوده؛ همهٔ نسل ما، از الیتهای روشنفکری اثرگذار وقت، تا نخبگان و خیل عظیم تودههای روشنفکری جامعهٔ آن عصرِ بی خردی، که به فاجعهٔ انقلاب پنجاه و هفت منتهی شد.
آن اشتباهات چه بودند؟ جرأت کرده و با پا نهادن در عرصهای که قلمرو حکمرانی شماست، یعنی طنز، عرض میکنم که همهٔ آن اشتباهات نشئت گرفته از یک سه پلشکِ خودفریبی بودند، که سه راس آن سه پلشک را خودفریبی جهان وطنی، خودفریبی غرب ستیزی، و خودفریبی پهلوی ستیزی مُجسّم کرده بود.
این قلوه سنگهایی که توبرهٔ تاریخ سراپا غفلت و اشتباهات نسل ما به گردنهای فرزندانمان نهاده، باریست گران و دست و پا گیر که پیمودن راه را برای آنها ناممکن و طاقتفرسا کرده. خانم بهارهٔ هدایت، در بیانات اخیرشان، بهدرستی سعی کرده اند که توجّه نسل ما را به آسیبهای درمان نشدهای که از نتایج انقلاب پنجاه و هفت بوده متمرکز کنند؛ آسیبهایی که نسل ما را به یک پارانویا و عدم اعتماد به یکدیگر دچار کرده، و نقش حیاتی این نسل را در مشارکت سیاسی و کمک به هدایت روند انقلاب مختل کرده. بهجای نقد منصفانهٔ اهداف یکدیگر جهت تصحیح انحرافهایی که احتمالا در دیدگاههای هرکدام از ما وجود دارد، و تشویق مخالفانمان به نزدیکتر شدن به یک دید مشترک، در صدد مُچگیری و بی اعتبار کردن یکدیگر هستیم. بهجای برقرار کردن یک دیالوگ محترمانه و شروع نقد با اذعان به دیدگاههای مثبت مُخاطبانمان، و نکات مشترکمان، منتظر فرصتی برای به رخ کشیدن ضعفها و هل دادن مخاطبمان به سوی پافشاری و دفاع از ضعفهایش هستیم. در یک کلام، پیروزی ما شکست (و انشألّه!) حذف او از صحنه سیاسیست. هموطن گرانقدرم، نقد، مُچگیری نیست!
در آنچه که احتمالا فکر میکردید یک افشاگری به موقع بوده، هدفمند، یکی از سرمایههای بی بدیل و محبوب در اِلیتهای سیاسی نسل ما را به تخطئهٔ بی رحمانه و لجامگسیخته میکشید که او درایت ندارد! حال آنکه، در "افشاگری" خود شما او درایتی بی نظیر نشان داده، و با اذعان به اینکه نقشی در گرد آوردن آن جمع باشکوه و میهنی در پاسارگاد نداشته، فرصت اینکه دژخیمان بتوانند شما، و فرزندانمان را که در آن تظاهرات با شکوه شرکت داشتند، خدای ناکرده، با چوبهٔ دار مواجه کنند به آنها نمی دهد! شما خوب میدانید که منصوب بودن به او، یکی از بالاترین دلائل مورد ادّعایِ مقامات قضایی-امنیتی برای اعدام مردم ما و فرزندان ماست. آن سفلگان جیرهخوار، آن دژخیمان پست فطرت که با غیض وحشیانه مشت بر سینه شما میزدند، بهراحتی میتوانستند بعد از آن ضربوشتم بی رحمانه، شما را به "جرم" طرفداری از پهلوی متهم کرده، و این بسیار باعث افسوس من و امثال من میشد که هموطن آزادهای را از دست میدادیم. و این واقعیتی که شما "طرفدار" که هیچ، بلکه یک وطنخواه مخالف او بودهاید، نهتنها درد از دست دادن شما را برای ما تقلیل نمیداد، که بر آن میافزود.
همواره، به او تهمت ناروا میزنید که او فرصتطلب است و همهٔ اعمالش بی هدف، و برای کسب اعتبار کاذب و مُفت. حال آنکه، در "افشاگری" خود شما او برخوردی مُتواضعانه، و درخور یک اِلیت روشنفکر وطنپرست ایرانی را منعکس کرده است، و حاضر نمیشود که برای کار ناکرده اعتبار بیجا بگیرد. اگر اشتباه نکنم، او میگوید که من چه کارهام که برای یک حرکت مردمی، که بهدست خود آنها شکل گرفته پیام دهم؛ خود آنها میدانند که چرا و به چه انگیزهای جان و سلامت خود را به خطر انداخته اند؛ من کی هستم که به آنها پیام بدهم؟ (نقل به مضمون)
پس او نه بی درایت است، و نه فرصتطلب. لیکن، با تمام این خصیصههای ایران منشانه، آیا بنده او را "نور یزدان بر زمین" میدانم!؟ بی نقص و مُطهّر!؟ خیر هموطن، خیر. مردمان ما (خصوصا فرزندان ما) دیر زمانیست که بهدنبال یک ناجیِ از آسمان آمده نیستند و به خرد خود تکیه کرده اند. نترسید، این پارانویا و عدم اعتمادبهنفس را دور بیندازید. حرکتی را که فرزندان ما آغاز کرده اند، بی تردید بهدنبال چهرهٔ معصوم در ماه نیستند. و خوشبختانه، این چهرهٔ سیاسی بی بدیل و محبوب ما هم عاری از این توهّمات عصرِ کهن است. و اگر منصف باشید، و او را بدون حُبّ و بغضهایی که ممکن است در همهٔ ما باشد، قضاوت و نقد کنید شاید بتوانیم که دِینی را که نسل ما (نسل بی خِردیِ پنجاه و هفت) به فرزندانمان داریم، تا دیر نشده ادا کنیم.
دوستدار شما...
محسن مشفق
از فضلالله تا روحالله، سیروس فیروزیان