وضعیت عمومی جهان و منطقه فقط مزیدی بر علت است در تحولی که در انتظار ایران نشسته است. وضعیت، وخیم تر از آن است که حتی در نبود جنگ، مثلث ابربحرانهای «اقتصاد-جامعه-محیط زیست» ایران بتواند کشورمان را بدون حوادثی مهم و سرنوشت ساز در ماههای آینده رها سازد. رسم پیوسته بر این بوده که صبر کنیم تا رویدادی کلید بخورد و پس از آن به فکر بیافتیم که چه کنیم. یک بار هم که شده باید قبل از وقوع واقعه در صدد باشیم که ملزومات مدیریت آن چه در راهست را، از پیش، تدارک ببینیم.
صحبت از احتمال بروز جنبشهای اعتراضی است که این بار دیگر، نه با انگیزههای مقطعی و کم گستر - مانند آزادی، دمکراسی، حقوق مدنی و امثال آن- بلکه به واسطهی فشارهای بی امان اقتصادی و معیشتی شکل خواهد گرفت. این گونه جنبشها که نمونه هایی محدودتر از آن را در دو قیام معیشت محور دی ۱۳۹۶ و آبان ۱۳۹۸ دیدیم، از برخی ویژگیهای مرتبط با شورشها برخوردار خواهند بود:
۱) ناگهانی هستند و از قبل خبر نمیکنند.
۲) خشن و تهاجمی هستند.
۳) هدف و مسیر و هدایت ندارند.
این بار نیز احتمال این که این گونه از قیامهای شورش وار، اما در گسترهای وسیع تر، رخ دهد زیاد است. به همین دلیل عقلانیت مبارزاتی ایجاب میکند که در صدد باشیم برای چنین نوع از حرکت هایی از حالا تدارک ببینیم. این شورشها برای تبدیل به جنبش و تاثیر گذاری واقعی نیاز دارند به:
۱) هدف تعریف شده
۲) استراتژی دستیابی به هدف
۳) مدیریت سازمان یافته
۴) رهبر
هر یک از اینها را روشن سازیم:
· هدف، یعنی بدانیم از طریق حرکت اعتراضی و اجتماعی به چه میخواهیم دست یابیم.
· استراتژی یعنی بدانیم از چه طریق و روش و مسیری میخواهیم به آن هدف دست پیدا کنیم. و
· مدیریت سازمان یافته یعنی ساختاری شبکه وار که حرکت را در نقاط و مراحل مختلف هدایت و به پیش میبرد.
· رهبر، فردی است که به واسطهی او تمامی سه عنصر بالا ممکن و میسر میشود و در نبود وی هیچ یک از سه عنصر بالا تحقق نمییابد.
بنابراین از میان چهار مورد، عنصر کلیدی، تعیین کننده و سرنوشت ساز، «رهبر» است. به طور معمول گفته میشود که تا رهبری نباشد رهبر هم نخواهد بود. اما در برخی موارد، مثل مورد جامعه و فرهنگ سیاسی ایران، تا رهبر نباشد رهبری هم نخواهد بود.
در چهل و چند سال گذشته مخالفان رژیم کنونی در داخل و خارج از کشور تلاش زیادی کردهاند که بدون حضور یک رهبر به طور گسترده مورد قبول جامعه، مردم را به قیام و جنبش و انقلاب و براندازی و امثال آن تشویق کنند. این فرمول بارها امتحان شده کار نکرده است. آنها حتی در بعضی از فرصتها برخی از سه عنصر بالا را تدارک دیده و معرفی کردهاند، اما به جایی نرسیده است. به همین خاطر، به تجربه دریافتهایم که به دلیل عدم وجود «رهبر» سه عنصر دیگر یا پدید نیامدهاند یا اگر هم جلوهای از آن بوده، ره به جایی نبرده است.
به همین خاطر، نه بر اساس هیچ قانومندی نظری غیر قابل رد، بلکه به واسطهی یک فهم تجربی و لذا بدیهی، این نکته، یعنی ضرورت وجود یک رهبر باید به طور جدی مورد توجه هر ایرانی علاقمند به تغییر سیاسی قرار گیرد.
روشن سازیم که این جا منظور از «رهبر» به طور خاص و دقیق، یک «فرد» دارای توان رهبری کردن است نه هیچ معنا و مفهوم تفسیرمدارانهی دیگری مانند «رهبری جمعی»، «شورای رهبری» و امثال آن: یک شخص دارای شرایط مناسب برای این کار، همین و بس.
شرایط مورد نظر برای این فرد رهبر نیز باید ساده و واقع گرا باشد. چیزی شبیه به این سه شرط:
۱) ارتباط گر خوبی باشد: قادر به برقراری ارتباط کلامی تاثیر گذار برای لایههای مختلف جامعه باشد.
۲) مدیر خوبی باشد: قادر باشد مجموعهای از افراد را که برای هدایت و رهبری جنبش در اختیار خواهد داشت مدیریت کند.
۳) فرماندهی خوبی باشد: چون در نهایت خلع قدرت از یک رژیم سرکوبگر و تا دندان مسلح بدون رویارویی ممکن نیست، حداقلی از درک فرماندهی داشته باشد.
در حالی که اگر بخواهیم به حرف و حدیث در این باره بپردازیم میتوان بسیاری از شرطها و قیدها و بندها را به آن اضافه کرد، اما در یک نگاه مصلحت گرایانهی توام با عقلانیت و واقع گرایی همین سه شرط بالا بسنده میکند.
این که این رهبر چه گذشتهای داشته باشد همان قدر مهم است که چه آیندهای داشته باشد، اما آن چه از هر دو اینها مهم تر است این که در حال حاضر، اینجا و اکنون، چه میتواند بکند. آیا قادر است برای جنبش مردمی بعدی این نقش حساس را بر عهده گرفته و در راستای نیاز حرکت به رهبر، برای تامین سه عنصر ضروری دیگر، اقدام کند. این بدان معنی است که آیا فردی را داریم که با اتکاء به این سه توانایی بالقوه بتواند: جنبش را به یک هدف مجهز سازد. برای رسیدن به آن هدف خود و یارانش استراتژیی را تنظیم و ارائه کنند و در نهایت این که، اجرای این استراتژی را مدیریت کند.
این که این فرد را چگونه بیابیم راهکارهای متعددی دارد. اما در یک رویکرد کلی:
۱) آدمهای مناسب را لیست کرده و با روش حذفی بهترین آنها را برگزینیم.
۲) فرد مورد نظر خود را به عنوان رهبر در جامعه معرفی و پشتیبانی کنیم.
۳) این کار را تا زمانی که یک رهبر برای جنبش شکل گیرد ادامه دهیم.
اگر کسی هنوز میپرسد که آدمهای مناسب را چگونه پیدا کند، باید بداند که این کار برای او نیست. در این مقطع، آدم این کاره افراد مستعد یا حتی فرد مناسب خود را میشناسد.
اگر کسی میپرسد که از چه راهی فرد مورد نظر خود را به عنوان رهبر در جامعه معرفی کند و بشناساند، پاسخ به سادگی این است که «به هر طریق» که میتوانید. خود را محدود به روش خاصی نکنید! فقط سعی کنید در این مسیر پا روی اخلاق نگذارید، اما در عین حال، به مثابه یک شهروند مسئولیت پذیر و دارای خلاقیت هیچ فرصتی را هم از دست ندهید.
اگر فردی بپرسد تا چه موقع باید به این کار ادامه دهیم پاسخ این است تا زمانی که اطمینان پیدا کنید جنبش مردمی از یک رهبر توانمند و کارآمد برخوردار است.
جان کلام این که به مرحلهای رسیدهایم که باید مسائل پیچیده و مبهم را ساده و روشن و به زبانی کوتاه و شفاف بیان کنیم و از بحثهای طویل و بی حاصل نظری به طرحهای قابل عمل روی آوریم تا در فرصت کوتاه باقی مانده میهن را از این بن بست رو به فنا برهانیم. شدنی است اگر بخواهیم. انتخاب با ماست.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
برای دنبال کردن برنامه های تحلیلی نویسنده به وبسایت تلویزیون دیدگاه مراجعه کنید: www.didgah.tv
جهت اطلاع از نظریه ی «بی نهایت گرایی» به این کتاب مراجعه کنید: «بی نهایت گرایی: نظریه ی فلسفی برای تغییر» www.ilcpbook.com
آدرس تماس با نویسنده: [email protected]
توئیتر: KoroshErfani@
به استاد عالی پیام، محسن مشفق