روزی تلخک از خانه بیرون آمد غربالی پیش در بود. پای بر غربال نهاد. غربال بر جست بر زانویش خورد ضربتی سخت تر زد عربال بر جست بر پیبشانیش خورد. آنقدر زد و خورد که نهایت به کنجی نشست وفریاد بر آورد کهای مردم بدادم برسید که غربال مراکشت!
سالها قبل نوشتم که داستان خامنهای وحکومت گران اسلامی داستان همین تلخکهای مسخرهای است که مرتب در حال ضربه زدن و ضربه خوردن هستند. نهایت عمل کردشان منجر به زخمی شدن خود وتمام باورهای ساخته پرداخته قرنها تلاش دستگاه دینی خواهد شد، که در عصر دیجتالی علی خامنهای امروز را یا علی گویان از شکم مادر خارج میکند و علی دیگر را که هزار وچهار صد سال قبل در شکم مادر سخن میگوید و پیام بر قبول نبوت پیغمبر میدهد الگو میسازد.
چنین یاوه سرائیها و تحمیق کردنها نهایت منجر به مورد مضحکه مردم قرار گرفتنشان خواهد شد.
مورد مضحکه ملتی که روزی ندانسته دریک نئشه دسته جمعی مردی را که نگاهش نه به آینده بل به گذشته بود و اقتصاد را مال خر میدانست وحکم بر قتل دختری میداد که دربرنامه زنده تلویزیونی در جواب پرسش گر تلویزیون که میپرسید "الگوی شما کیست؟ گفت "اوشین. "
دختری که زمانی گوینده تاکید میکرد الگوی شما باید حضرت زهرا باشد چرا اوشین؟ میگفت: حضرت زهرا مال ۱۴۰۰ سال پیش است. ما یک الگوی امروزی میخواهیم! "سالها از آن روز میگذرد!
این هنوز آغاز کار بود. بسیاری ازمردم و جریانهای سیاسی از خواب بر نخاسته بودند.
زمان لازم بود تا نتیجه عمل کرد حکومتی ایئدلوژیک و فردی خودشیفته که ظرفیتی بس غریب بر تملق شنیدن داشته و دارد! درقامت یک مستبد خونریزو بی رحم که همه را در قالب دشمن میبیند و هراس از توطئه دارد. آشکار گردد.
"هراسی که اکثر دیکتاتورها مبتلای آن میشوند" جنون قدرت، تصور خدا گونه از خود، ومالک الرقاب دانستن خویش و تحکم بر پذیرش آن گونه سیاست و حیات اجتماعی که نتیجه آن تباهی یک جامعه، قطع شدن شریانهای حیاتی از اقتصاد گرفته تا فرهنگ را شامل میشود. دورانی سخت مرارت بار! که در بسیاری موارد منجر به تباهی دردناک یک ملت میگردد.
تنها آن ملت هائی در این کشاکش نفس گیر که اکثرا با سرکوب و قتل عام مبارزان همراه است. پیروز میدانند که از یک بن مایه قوی تاریخی و فرهنگی بر خوردار باشند. نسلهای جدید و آگاه آن که حاضر به تن دادن به این عقب ماندگی وسبک زندگی قرون وسطی نبوده ومی خواهد درسیمای انسان مدرن ومتمدن عصر خود زندگی کند! نسل جوان امروز در میدان! مبارزه "زن، زندگی، آزادی"
اگر در اوج قدر قدرتی خمینی دختر جوانی که حال میتواند مادر یکی از جوانان نسل جدید باشد، که جنبش مهسا را از دل خود بیرون میدهد. معیارش "اوشین" بود این نسل بمراتب فراتر از اوشین رفته و خواهان آن سیک از زندگی غربی است که در مخیله حاکم لجوج و مستبد نمیگنجد. مستبدی که با لجاجت میخواهد آن سبکی از زندگی که نوحه خوانها، شمایل گردانها، ومشتی دزدان و کلاشان گرد آمده در سپاه، نیروهای سرکوب، مجلس، قوه قضا ودولت بشدت مرتجع رئیسی نمادآن است را بر مردم دیکته کند. غافل از آن که "آن سبو بشکسته و آن پیمانه ریخته "است.
او باید که امروز شاهد بالا آمدن فرهنگ یک سرزمین وملتی باشد که هر مراسم و اعیادش پیامی جز شادی ندارد. فرهنگی غنی که غنائت از زندگی میگیرد ودرروز شمارش جز شادی، جش وسرور و سازندگی ودر آمیختنن باطیعت نیست.
مسلم است که چنین فرهنگ و آئینهای شادی بخش چون نوروز و سیزده بدر را نمیتوان به روز سرنیزه و سپر مانع از حضورشان در قلب وروح مردم شد. فرهنگی که در بطن خود تفکرآزادگی و آزاد زیستن وشادمانه بر حیات نگریستن را حمل میکند.
فرهنگی که نه خزبلات علی امروز را میپذیرد و نه بر سر زدن بخاطر کشته شدن علی در هزار چهار صد سال قبل را. نسل جدید و پرسش گری که میپرسد برای چه درروزی که باید با طبیعت در آمیزم! شادمانه پای کوبم و زندگی را پاس بدارم. رخت عزا بر تن نمایم و بر سرو سینه خود بکوبم چرا؟ چرا؟ کافیست این همه بیداد که بر ما گردید! تخم یاس و نفرت افشاندید! میدان به ابلهان و کوتولههای تاریخی دادید و عرصه بر عالمان و فرهیختگان جامعه بستید! که حاصلی جز طوفان نداشت.
ما خواهان نسیم شادی بخش نوروزی هستیم! نه جنگ، نه خون ریزی، نه زندگی در چهار چوبهای بسته شما! آیا این را میفهمید؟
باید که سر انجام روزی بر چنین باورهای برخاسته از ذهن مجلسیها،، خامنهایها، جماعتی چون صدیقیها و مداحانی چون غرضیها نقطه پایایان نهاده شود! چرا امروز همان روز نباشد؟
ابوالفضل محققی
خوابِ رهبر، مهران رفیعی
نگاهی به رهنمودی از حافظ، مهدی استعدادی شاد