یکم. انگارهی درخشان «دین حداقلی» که از طرف عبدالکریم سروش پیشنهاد شده است، اگر به درستی و راستی و تا پایان منطقیی آن دنبال شود در جایی به تهیشدن ادیان (۱) و ساکت شدن مومنان میانجامد.
مدنیت از لوازم ایمانهای دینی در جهانهای جدید است؛ آنکس که با مدنیت بیگانه است؛ با ایمان دینی هم مساله دارد؛ او بیخانهمانی عصبی است که در پوستین خلق و دین آنها افتاده است و ناداشتهها و نادانیهای خود را بر دیگران آوار میکند.
دوم. بدخوانی و بدفهمی متنهای مقدس همیشه برآمد نادانی و درک ناتمام ما از جهانهای جدید است؛ چه، اگر متنی را مقدس بدانیم نمیتوانیم و نباید آن را به گونهای بخوانیم که با برآمد درک ما از جهانهای جدید بیگانه باشد! (۲)
بر این قرار کسانی که متنهای مقدس و یافتهها و بافتههای آن را در برابر جهانهای جدید و دریافت ما از آنها میگذارند یا مومنانی هستند که در پیچ و خم سنت و درک سنتی از متن واماندهاند (و به جای متن به خوانشی از آن دل بستهاند) یا بیایمانانی هستند که در درک فرایند ایمان و قدسیشدن ماندهاند و این مومنان وامانده را سخن گویان راستین آن متن صامت و ساکت و لال پنداشتهاند!
اکبر کرمی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
پانویسها
۱) "تهیشدن" سرشت و سرنوشت هر متنی است که مقدس میشود. سالها پیش در سرنام «دین در کمند عقلانیت» این داستان را کاویدهام.
کرمی، اکبر، دین در کمند عقلانیت، تارنمای گویانیوز ۲۲ فروردین۱۳۸۴
۲) اهمیت ندارد متن از کجا آمده است؛ و ماتن کیست. ایمان است که سرنوشت یک متن را دگرگون میکند. هرگاه متنی به ایمان سنجاق میشود، به طور خودکار از خطا ایمن میشود؛ چنین سرنوشتی تنها با تهی شدن متن ممکن میگردد.
هرچه متنی مقدستر آن متن پوچتر و هیچتر.
تنها نیروی جاذبه، شکوه میرزادگی