در زمان جبش مهسا و اندک زمانی نه چندان دور برای چندمین بار از نیروهای اپوزیسیون خارج از کشور و به نحو اولی از نیروهای داخل که متاسفانه بیشترشان در بند هستند پرسیدم. آیا فکر نمیکنید دیر یا زود خواهد رسید روزی که جمهوری اسلامی با سیاستهای ویرانگر، با تکیه بر خودیهای ابن الوقت حرامی که صرفا برای غارت و دزدی با ریش و پشم انقلابی و پیشانیهای داغ نهاده دور "حضرت آقا" گرد آمدهاند در وضعیتی قرار خواهد گرفت که از خارج با تهاجم دشمنانی که خود برای خویش و متاسفانه کشور ایران تراشیده مواجه خواهد شد و از درون با جنبش اعتراضی مردمی که طی این چهار دهه زیر بار انواع فشارهای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و دهها فشار گوناگون قرار گرفته و جانشان به لب رسیده است؟
سرنوشت مختومی که برای دیکتاتورها رقم زده میشود. آن هم در کشوری که همیشه خواهان تحول، خواهان زندگی بهتر بوده ودر طی تاریخ به هر دلیل از دیگر کشورهای منطقه و حتی جهان جلوتر در کشیدن فریاد آزادی و آمدن به میدان عمل کرده است.
مردمی پر شور، خواهان عدالت وآزادی. معترض به قدرت حاکم. مردمی که اگر یک قدرت حال چه فردی، چه ائتلافی از جریانهای سیاسی در میدان نباشند و رهبری بدست نگیرند! اگر سرازیر خیابانها شوند به سختی میتوان جلودارشان شد و مانع از هرج ومرج و درهم ریختگی اوضاع گردید. اوضاعی که نتیجه آن سرکوب شدید مردم خواهد بود و سرخوردگی مجدد.
شور و نفرت به یک باره بر آمده فضای هیجانی و این که هرکس علمی برمیدارد با تعدادی اجامر و اوباشی که فریاد میزنند |"شلوغ کن داداش شلوغ کن. "می توانند یک برآمد سازنده و انقلابی در مفهوم مبارزه برای آزادی را چنان دچار تشتت و درگیری کنند که آن سرش نا پیدا.
در چنین شرایطی حتی ائتلاف سریع نیروها اگر هم صورت گیرد. به دلیل عدم هماهنگی حداقل و همکاری مشترک، همگامی و هم عملی موردی در گذشته، تا جا بیفتد، اعتماد عمومی را جلب کند. کارایی نخواهد داشت. ضربه پذیر در مقابل فرصت طلبان و حامیان نظامی رژیم خواهد بود.
حداقل برای مدتی کشور دچار آشوب نالازم خواهد گردید..
من روزهای پیش رو را بسیار سخت و پر التهاب همراه با دیوانگی رژیم در سرکوب مردم میبینم. از این رو بار دیگر وظیفه ملی و میهنی خود میدانم که هشدار دهم. بگوم وبنویسم که تاریخ بر ما نخواهد بخشید. این اهمال، سخت سری و پای فشردن بر فردیت و گروه گرائی را!
نه بر آقای رضا پهلوی که از حمایت و احترام طیف وسیع تری نسبت به دیگر چهرههای سیاسی در بین مردم بر خوردارند! امامتاسفانه نمیتوانند در این شرایط حساس از قیدهای نهاده شده توسط اطرافیان متعصب و تند رو که در عمل جز خود نمیبینند. هیچ نقدی بر عملکرد خود نمیپذیرند وبه گونهای طلبکارانه با دیگر نیروهای مخالف جمهوری اسلامی یر خورد میکنند. خود را رها کر ده ودر موقعیتی شایسته در کنار دیگر نیروهای اپوزیسیبون قرار گیرند. عمل لازمی که اگر صورت نگیرد. بر ایشان نیز بخشوده نخواهد شد.
تاریخ هم چنین بر جریانها و سازمانهای مختلف، از مشروطه خواهان، ملیون، جمهوری خواهان و جریانهای چپ گرد آمده در "هم گامی" اصلاح طلبان عبور کرده از جمهوری اسلامی که متقابلا دهها اماواگر برای همکاری با سلطنت طلبان معقول خواهان همکاری و هم کاری مینهند وعملا قدمی در نقد خود و گشودن راهی برای این هم گامی باز نمیکنند نیز نخواهد بخشید!
نه بر فعالان شناخته شده از خانم مسیح علی نژآد نه آقای اسماعلیون. نه احزاب و چهرههای تاثیر گداز کردی مانند آقای مهتدی که در بیانه مهسا پایبندی خود را به جنبش بزرگ شکل گرفته حول مهسا و شعار "زن، زندگی، آزادی" نشان دادند!
نه بر زندانیان مبارز سالیان، نه بر خانم نرگس محمدی، نه بردیگر شیر زنان وشیر مردان گرفتار شده در بند جمهوری اسلامی و دیگر مبارزان که نقشی تعین کننده در داخل کشور دارند! نخواهد بخشید! اگر امروز برای نجات وطن " پیام وحدت بخشی به تمامی نیروهای مخالف رژیم ندهند. تلاشی مضائف برای کنار نهادن جمهوری اسلامی و حرکتی سازنده در راستای شکل دهی به حکومتی سکولار دموکراتیک، در چهار چوب اعلامیه حقوق بشر. حفظ تمامیت ارضی ایران با تکیه بر حضور تمامی اقوام ساکن در این سرزمین تاریخی و آبائی انجام ندهند. آنها نیز با تمام جان بازیها جواب گویان تاریخ خواهند بود.
حرکت در راستای جوا ب به ندای حساس تاریخ در این مقطع سرنوشت ساز.
شکل دادن بیک وفاق ملی حول موارد یاد شده.
نه تاریخ، نه هم نسلان ما، نه نسل جوان امروز و نه نسلهای آینده بر ما نخواهند بخشید! اگر به وظیفه ملی ومیهنی خود عمل نکنیم.
مو سپید کرده، جان فرسودهام. واقعا با تنی لرزان! فکر میکنم این اجازه را دارم که برای بارها وبارها تکرار کنم. برای رهائی، هیچ راه دیگری جز همگامی، هم رائی و عمل مشترک تمام نیروهای آزادیخواه نیست.
ابوالفضل محققی
مناجاتِ رزمیِ عظما، مهران رفیعی