مصطفی تاجزاده
استراتژی باخت- باخت جمهوری اسلامی در منطقه، بهویژه در اعزام نیروهای نظامی به سوریه افزون بر هزینه سرسامآورش، نقش مهمی در عقب ماندن از همسایگان و تحمل تورم و گرانی کمر شکن برمردم نموده، انتخابهای کشور را در منطقه روز به روز محدودتر و پرمخاطرهتر کرده است.
در آخرین نمونه پس از حملهی خونبار و تحریک کننده اسرائیل به کنسولگری ایران در دمشق که در تعارض با حقوق و موازین بینالمللی بود، ودر عین حال با سکوت مجامع مسئول بینالمللی همراه شد، حاکمیت خود را در انتخاب بین بد و بدتر گرفتار دید.
اگر ایران به اسرائیل حمله نمیکرد، نتانیاهو گستاختر از پیش به انهدام مراکز وابسته به جمهوری اسلامی وکشتار وابستگانش میپرداخت و اعتبار سیاسی و نظامی سیستم آسیب فراوان میدید و چنانکه حمله میکرد، نتانیاهو را از انزوا وتنگنای اخیر او ناشی از رد آتشبس و ادامه جنایاتش در غزه، درعین ناکامی در دستیابی به اهداف اعلامی خود تا حدود زیادی خارج میکرد. احتمال بروز جنگ را افزایش میداد، غرب را به دفاع از دولت اسرائیل تحریک و کمکهای نظامی و مالی بیشتری برای تلآویو ارسال میشد. ایران هراسی نیز با شدت بیشتری در دستور کار قرار میگرفت.
در حالت دوم پاسخ ایران نمیبایست به کشتن افراد و تخریب مراکز مهم اسرائیل منجر میشد. تا نتانیاهو برای تداوم راهبرد جنگ طلبانهاش بهانه دندانگیری بدست نیاورد.
تأسفبارتر این که ایران چه به تهاجم وکشتار اسرائیل پاسخ میداد و چه آن را بیپاسخ میگذاشت، بهای طلا و دلار و بسیاری کالاها افزایش مییافت و فشار بیشتری بر مردم وارد میآمد که آمدهاست.
حتی پس از اعلام پایان یافتن عملیات در این مرحله، کشور همچنان در شرایط صلح مسلح قرار دارد. و چشم انتظار تصمیمات اسرائیل است.
امید آن که چرخه باطل و خطرناک «زدی ضربتی، ضربتی نوش کن» شکل نگیرد و به جنگی خانمانسوز منجر نشود. تأسف بزرگتر آنکه حتی اگر جنگی درنگیرد، ملت ما همچنان آثار و پیامدهای یک جنگ و تحریمهایی به مراتب شدیدتر از دوران جنگ هشت ساله را تحمل میکند، بدون آنکه رسماً با کشوری در حال جنگ باشد.
بهنظر من مادام که استراتژی ایران تغییر نیابد ومیدان در خدمت دیپلماسی، توسعه و رفاه مردم قرار نگیرد، چشمانداز روشنی در افق ملی پدیدار نخواهد شد.
نقد راهبرد جمهوری اسلامی و نیز همپیمانانش به معنی درست بودن رویکرد آمریکا، اروپا، عربستان، ترکیه و... در منطقه نیست. خطاهای منطقهای آنان اگر بیشتر نباشد، کمتر هم نبوده است. اما اشتباهات آنان هرگز نباید توجیهگر رهیافت نادرست حاکمیت ایران باشد. بهویژه آن که هزینههای آن را در درجه نخست ملت ایران میپردازد.
من همچنین افزایش توان و قدرت نظامی کشور را در منطقه جنگ و ترور و داعش زده خاورمیانه مفید و بلکه لازم میدانم. اما بار دیگر یادآور میشوم آنچه باعث نظم و ثبات سیاسی میشود، رضایت و اعتماد ملت است نه بمب و موشک.
شوروی سوسیالیستی در زمان فروپاشی بزرگترین قدرت موشکی و اتمی جهان پس از آمریکا بود. اما حتی بدون جنگ، تکه و پاره شد. ساختار تک حزبی و تک صدایی آن و انحصار طلبی، تمامیت خواهی و آزادی ستیزی حکومت، شوروی را از درون تهی کرد. خطری که امروز ایران را نیز تهدید میکند.
🔻نکته پایانی: صرفنظر از این که حمله موشکی-پهبادی ایران به اسرائیل را مثبت یا منفی، ضروری یا اجتنابپذیر ارزیابی کنیم و مستقل از این که به جنگی فراگیر منجر بشود یا نشود، که امیدوارم نشود.
معیار من برای تشخیص این که عملیات مزبور از موضع دفاع از اعتبار و امنیت ومنافع مردم انجام شد یا انگیزه اصلی تحکیم پایگاه حکومت از جیب ملت بود، عملکرد دستگاه رهبری است.
چنانچه حاکمیت همچنان بر سیاستهای فقر گستر، فسادپرور و تحمیلگر خود اصرار ورزد و به لجاجت با مردم خاتمه ندهد، معلوم میشود دغدغههایش تآمین حقوق و آزادیها و کرامت، امنیت و رفاه مردم ایرانزمین نیست. اما اگر به بگیر و ببندها پایان دهد، حقوق و آزادیهای سیاسی و مدنی ایرانیان را پاس دارد و با مردم از در صلح و آشتی برآید، و در یک کلام به تصحیح خطاها و جبران کاستیهایی خود بپردازد، تغییر رویکرد آن را باید به فال نیک گرفت و از آن استقبال نمود. زیرا به سود مردم و در جهت استقرار دموکراسی در ایران و صلح در منطقه است.
فروردین ۱۴۰۳
زندان اوین