بررسی حداقل دستمزد مصوب برای کارگران در سال ۱۴۰۳ همچنان این طیف زحمتکش جامعهی ایران را در مقابل خطرات بیشمار اجتماعی که سرتیتر آن «فقر و فلاکت» است، قرار میدهند.
این میزان دستمزد آن هم با توجه به بالارفتن ناگهانی «قیمت دلار» در برابر «پول نابود شدهی ملی» که از روز ۱۳ فروردین با حملهی اسرائیل به کنسولگری ایران در سوریه شدت بیشتری هم گرفت، مشکلات بسیار بزرگتری را برای کارگران، کارمندان و اقشار آسیبپذیر جامعهی ایران رقم زد.
پایین بودن میزان دستمزد نه تنها خانوادهها را با مشکلات معیشتی بسیار زیاد روبهرو ساخته و باعث «سوءتغذیه» اکثریت جامعه ایران شده، بلکه این خانوارها را با مشکلات «بهداشتی» بیشمار نیز روبهرو کرده است؛ به ویژه اینکه «بیمههای درمانی» نیز هر روز بهدلیل برداشتهای غیرقانونی از صندوق آنها و «اختلاسها»، پوشش بسیار کمتری برای خدمات پزشکی و دارویی به «قشرهای کم برخوردار جامعه» ارائه میدهند.
از «خدمات دندانپزشکی» که در همین ابتدا میگذریم، زیرا آنقدر هزینههای خدمات پزشکی در این رابطه سرسامآور است که اکثر ایرانیان کمتر دندان سالمی در دهان دارند و گاهی حقوق یک ماهشان را باید صرف درمان تنها دو دندان خود کنند. قیمت یک عصبکشی و پر کردن دندان در یک مطب دندانپزشکی متوسط حدوداً بین ۷ تا ۱۰ میلیون تومان میشود. در حالیکه حداقل دستمزد در سال ۱۴۰۳ حدود ۱۰ میلیون تومان است، بیمار پس از درست کردن یک دندان خود باید در ادامهی ماه، «هوا» نوش جان کند.
در سایر موارد نیز وضعیت تا همین اندازه تأسفآور است. از قیمت ویزیت پزشکان متخصص گرفته تا هزینههای جانبی مانند دارو، رادیولوژی،ام آر آی و آزمایشگاه، به حدی است که حتی برخی در بیمارستانهای دولتی هم توان پرداخت هزینههای آن را ندارند.
قیمت اکثر داروهای تخصصی تحت پوشش شرکتهای بیمه نیست و در بازار آزاد نیز اگر قابل دسترس باشد آنقدر نجومی است که بسیاری از خانوادهها توان خرید آن را برای عزیزان خود ندارند و باید شاهد خاموش شدن شمع وجود اعضای خانواده و نزدیکان خود و ذره ذره آب شدن آنان باشند.
در این بین اوج فلاکت کمبرخورداری آنجاست که بیماری نیاز به عمل جراحی داشته باشد. در این صورت یا باید در نوبت بیمارستانهای دولتی قرار بگیرند ـ که در بهترین حالت و به دلیل مراجعات بسیار، نوبتشان به شش ماه تا یک سال آینده یا حتی بیشتر موکول خواهد شد ـ یا در صورت اینکه عمل جراحی باید در اسرع وقت انجام شود مجبور به فروش وسایل خانه یا گرفتن وام و قرض و یا حتی «نزول» میشوند؛ زیرا تأمین هزینههای آن از عهدهی بسیاری از خانوادههای ایرانی بر نمیآید.
هزینههای بسیار زیاد خدمات پزشکی حتی باعث شده تا برخی از مداوای خود دست بکشند و همین موجب شده تا میزان سلامت جامعهی ایران به سطح بسیار پایینی برسد. در اکثر موارد روسای خانوادهها «از پدر گرفته تا مادر»، پس از مراجعه به پزشک و فهمیدن اینکه بیماری خطرناکی دارند از در میان گذاشتن آن به خانواده خودداری کرده و در خلوت با بیماری سخت خود میسوزند و میسازند زیرا نمیخواهند پیامدهای مالی و اقتصادی سنگین مداوایشان، دامنگیر فرزندانشان شود. آری! در موارد بسیار، پدران و مادران میانسال و سالمند برای بهخطر نیفتادن اقتصاد خانواده در خفا با بیماری خود دست به گریبان میشوند و این در واقع یعنی با مرگ دست به یقه میشوند تا مبادا هزینههای درمان یا عمل جراحی آنان، فرزندان و عزیزانشان را با مشکلات مالی جبرانناپذیر بیشتر روبهرو کنند.
در واقع میتوان گفت که مردم ایران در حوزهی بهداشت و درمان تا حدود زیادی با یک تراژدی روبهرو هستند زیرا از سلامت خود میگذرند و در مواردی با مرگ روبهرو میشوند زیرا توان پرداخت هزینههای سرسامآور پزشکی را ندارند و نمیتوانند از پس آن برآیند.
نکتهی بسیار دردآورتر اما اینجاست که بسیاری از زنان و مردان ایرانی حتی در دورهی جوانی و میانسالی و به دلیل هزینههای زیاد خدمات پزشکی و درمانی و نداشتن بیمه، قادر به دادن آزمایشها و «تستهای دورهای» نیستند تا در صورت مبتلا شدن به بیماریهای صعبالاعلاج از بروز آن باخبر شده و بتوانند در ابتدای شروع بیماری، جلوی آن را بگیرند. این بخش از جامعه متأسفانه زمانی متوجه وجود بیماری خود میشوند که کار از کار گذشته و بیماری چنان ریشه دوانده که مداوای آن را غیر ممکن یا بسیار دشوار میکند و یا هزینههای آن چنان سنگین میشود که نمیتوانند از پس مخارج بسیار آن برآیند.
متأسفانه سطح درآمد بسیار پایین نسبت به میانگین جهانی در ایران با توجه به نکاتی که قبلاً ذکر شد چنان است که بهداشت و سلامت جامعه به پایینترین میزان و سطح خود رسیده و این وضعیت، هزینههای بسیار بیشتری را در آینده بر دوش جامعه خواهد گذاشت.
هزینههایی که در موارد بسیاری دیده و شنیده شده که خانوادهها پس از این در و آن در زدنهای بسیار برای تهیه مخارج درمان یا عملهای جراحی و نا امید شدن از تأمین آن، رو به فروش خودرو یا منزل شخصی خود میآورند و مجبور میشوند سقفی که زیر آن زندگی میکنند، بفروشند تا جان عزیزان خود را نجات دهند. وای به آن روز که خانوادهها وسیلهی نقلیه یا منزل مسکونی هم برای فروش نداشته باشند که در آن صورت یا مجبور به فروش اعضای بدن خود مانند «کلیه» میشوند که آگهیهای آن حتی در بخش نیازمندیهای برخی نشریات هم دیده میشود و یا مجبورند دست به کارهایی برخلاف قانون بزنند تا هزینهی درمان عزیزان خود را فراهم کنند.
اما دردآورترین بخش این معضلات و مشکلات بسیار زیاد آنجاست که دولت، مسئولان و در نهایت «حاکمیت»، بسیار دقیقتر از کارشناسان و مطبوعات از این فجایع خبر دارند اما تنها به تماشا نشسته و کوچکترین واکنشی برای بهبود وضعیت ملت ایران نشان نمیدهند. طبیعی است که مسئولان میتوانند با تدابیر و راهکارهای کوتاه و بلند مدت با چنین فاجعهای به مقابله برخیزند و از درد و مشکلات طاقتفرسای مردم بکاهند اما موضوعات دیگر «ایدئولوژیک» در سیاست داخلی و خارجی آنقدر برایشان حیاتی و پررنگ است که تمام هزینههای کشور صرف آن حوزهها میشوند.
متأسفانه وضعیت بهداشتی و پزشکی ملت ایران از وضع اسفبار و فاجعهبار و حتی هشدار نیز گذشته است. هرچند برخی پزشکان و مسئولان میانی با وجدان بارها نسبت به آن هشدارهای جدی دادهاند اما متأسفانه گوش شنوایی وجود ندارد و تنها چیزی که در این میان ارزش ندارد، سلامتی و جان ایرانیان است.
هرمز شریفیان
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
برگرفته از [ماهنامه خط صلح]
رپ خوانِ قهرمان، مهران رفیعی