Monday, May 13, 2024

صفحه نخست » دخترکِ ترمینال مسافربری قاهره، رضا فرمند

Reza_Farmand_2.jpg

در ترمینال مسافربری قاهره
دخترکی زبر و زرنگ
ناگهان چشم‌ام را روشن می‌کند
با نگاه‌اش نگاه‌ام را می‌کاود
و یک‌ریز حرف می‌زند
کنجکاوانه به دفترم نگاه می‌کند
خودکارم را چابکانه می‌گیرد
نام‌اش را بردفترم می‌نویسد
و به من می‌فهماند که نام‌ام را برای‌اش بنویسم
نام‌ام را که می‌نویسم آن را به خط هیروگلیف برمی‌گرداند
و انتظار «بخشش» دارد
اسکناسی را که می‌دهم نمی‌ پذیرد
می‌گوید: کهنه است
و با انگشت‌اش گوشه و کنارِ پاره پوره آن را نشان می‌دهد
اسکناس کوچکتری را که دارم به او می‌دهم
مدیر کافه‌ی چرکین با او درگیر می‌شود
او را هُل می‌دهد و می‌راند
و دخترک هق‌هق کنان دور می‌شود

«حبیبه»
نامی که با خط لرزانی نوشته است
هنوز در دفترم می‌تپد

رضا فرمند



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: info@gooya.com تبلیغات: advertisement@gooya.com Cookie Policy