رحیم قمیشی (رزمنده سابق در جنگ ایران و عراق و بازنشسته سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است. او از سال ۱۳۶۵ تا ۱۳۶۹ در اسارت ارتش صدام بود)
دو روز است کلیپی از کتک خوردن و سیلی خوردن خانمی محترم بهدست پلیسِ مردی، دست به دست میشود.
من نمیتوانم آن را در کانالم بگذارم، از فرط خجالت، از شدت ناباوری، از شرم بیعرضگیام در پیشگیری از چنین حوادثی. از اینکه هر روز باید چنین چیزهایی در کشورم ببینم و باز زنده باشم.
فردا بگویند آن پلیس را گرفتند و زندان کردند.
بگویند آن پلیس را محکوم به ده سال زندان کردند.
بگویند آن پلیس اعدام شد!
فرمانده کل پلیس بیاید عذرخواهی کند.
فرمانده کل قوا بیاید و بگوید ببخشیدم. جبران میکنم!
مگر آب رفته به جوی برمیگردد؟
اگر این کلیپ ضبط نشده بود مگر شما عذرخواهی میکردید!؟
مگر وقتی صدها نفر گفتند در زندان در بازداشت، در موقع دستگیری، چه جنایتها، چه تجاوزها، چه وحشیگریها دیدند، کسی توجهی کرد؟
عبدالله مومنی الان کجاست؟
او گفته بود در موقع بازجویی وحشیانه، بارها سرش را در توالت فرنگی پر از آب و کثافت فرو برده بودند تا به چیزی که آنها میخواستند و حقیقت نداشت، اعتراف کند، حتی نامه به رهبر هم نوشت و صراحتا آنجا هم گفت. گفت چه بلاهایی به سرش آوردهاند.
چه شد؟ چه کسی رسیدگی کرد!
الان او کجاست؟
زندان!
اهانت به خانمها، به دختران، اهانت به خانوادهها، خیلی خیلی زود جواب میدهد. چقدر احمقند آنها که خود را به نفهمی میزنند.
همان یک کلیپ، که نه میتوانم دوباره نگاهش کنم، نه میتوانم بازنشرش کنم، کافیست تا مردم فریاد بزنند؛
"نمیخواهیم شما را" "دست از سر ایران ما بردارید"
این روزها من حتی به نسبت پایگاه مردمیِ پنج درصدی این نظام هم به شک افتادهام.
شاید مجموعا سه چهار درصد باشند که تا خرخره خوردهاند و یا بهشدت میترسند! همین.
کجای دنیا پلیس جرئت میکند چنین کتک بزند، و مقامات تنها نگاه کنند!
کجای دنیا این همه ظلم تحمل میشود؟
نمیدانم غیرت ما مردمان کجا رفته.
غیرت آنها که میگویند؛ لطفا رعایت کن، نظام میگیرد، میزند، میکُشد، ننویس.
آخر این سرافکندگی را به کجا ببریم؟
حاکمیتی ناپاک، سرتاسر فساد، بیفرهنگ، ترسو، سنگدل، ناکارآمد، شکست خورده در عرصه بینالملل، بدون هیچ حامی جدی داخلی، تا کجا میتواند ادامه بدهد!؟
به زور اسلحه، با تهدید دستگیری و حبس!
نه!
او تمام شده.
بهطور واضحی میگوید به پایان خط رسیدهام
میگوید شما مردم هیچ هستید
فریاد میزند زور است و حکومت!
نه اقتصاد، نه فرهنگ، نه درمان، نه آموزش، نه امنیت، نه دلخوشی، نه امید به آینده
به چه چیزی از این بیگانهها دلخوش باشیم!؟
ما نخواهیم گذاشت بیش از این تحقیر شویم.
زنان ما از عهده همه تانکها و توپها و اسلحههای پوشالی شما برمیآیند.
عذرخواهی نکنید...
عذرخواهی شما به هیچ درد ما نمیخورد!
بگذارید درد ناتوانی ما در یکی شدن
ناتوانی ما در جلوگیری از ظلم و ستم
حقارت ما در برابر تجاوز شما بیگانگان
ما را نابود کند...
ما یا باید انسانی زندگی کنیم
یا بمیریم
ما باید به شما نشان بدهیم
برخورد با خانمهای این سرزمین
یعنی سلام به پایان
که خواهید دید!