Tuesday, May 21, 2024

صفحه نخست » مرگ رئیسی، ایران را نجات نمی‌دهد، عرفان قانعی فرد، اورشلیم پست

Erfan_Ghaneifard.jpgرئیس جمهور رژیم، رئیسی، ستمگر، جلاد خون آلود و سرکوبگر، قصاب نامدار تهران مرده است. استراتژی رژیم این بود که خبر سقوط رئیسی را به تدریج اعلام کند - حتی درحالی که خامنه‌ای به دعا خواندن دعوت می‌کرد - تا اطمینان حاصل شود که نیروهای امنیتی و نظامی به طور استراتژیک در خیابان‌ها مستقر شده‌اند تا از شادی عمومی نسبت به برکناری یکی از منفورترین و کشنده‌ترین ملاها استقبال کنند. اما سرانجام مرگ رئیسی اعلام شد.

ملت ایران دارد از دست می‌رود، و وظیفه ملی و انسانی هر ایرانی وطن پرست حکم می‌کند در پیشاپیش خویش، در صف اول، پرچمدار مبارزه باشد. رژیم امروز در ایران، با هیچ واقعیت تاریخی و فرهنگ و اجتماعی ملت ایران تطبیق نمی‌کند. چون نمایندگان واقعی ملت نیستند.
البته ملت ایران، زندانیان زندان بزرگ و خشن و دام شیطانی ولایت اسلامی هستند. کلیدداران انحصاری اسلام، تروریسم اسلامی را بیداری اسلامی نامیدند و امروزه هم مردم ایران مشابه فراموش شدگان و قربانیان جهان هستند در قرن ۲۱م شده‌اند. اما آتش مهر و حقیقت در دل مردمان ایران همیشه روشن است.

به همین خاطر ایرانیان قرار گرفته در دوراهی مرگ و زندگی به سخن فردوسی - شاعر ملی خود - توجه دارند که چندان افتخار آمیز نیست که پس از حریف وارد میدان شوند یا در انظار مرگ حریف بمانند؛ مردم ایران حماسه آفرین هستند و چند بار در دوران سیاه ریاست جمهوری رئیسی به خیابان‌ها آمدند و شجاعانه اعتراض کردند و کشته شدند. جامعه زنده و پویای نسل جوان، ناتوان و ضعیف و بی خاصیت نیستند اما از اینکه یک مانع از پیش پای آنها در راه دمکراسی برداشته می‌شود، شادی می‌کنند. هرچند که اکثر اپوزیسیون هم به مرگ خامنه‌ای می‌اندیشند، همانطور که منتظر مرگ خمینی نشسته بودند و هیچ برنامه‌ای نداشتند. اما واقعا مرگ احتمالی رئیسی، مشکل واقعی ایران را حل نمی‌کند.

رژیمی که هزاران جوان را به قربانگاه فرستادند بدان خاطر است که رسالت ملا ویرانگری و مرگ آفرینی است. این روزها در ایران، مشابه دوران صفوی است که صدها اندیشمند و نویسنده وسخنور - حقیر شده و آزار دیده از ملای قشری از ایران رفتند.

اما با صراحت بیرحمانه باید گفت" ایران زخم خورده و از نفس افتاده "، وضع اضطراری در ایران بدین خاطر است که در لحظات بحرانی است. ایران، کشتی طوفان زده‌ای است که در حال غرق شدن است. جامعه به وضع انفجاری بی سابقه رسیده است هرگز وضع اجتماعی ایران به اندازه امروز حالت انفجاری نداشته. کمر این ملت بخاطر فاجعه حکومت ملایان شکسته شده است. بصورت بی حساب و کتاب ایران غارت شده است. یک کشور نابسامان جهان سومی در ناگوارترین حالت ممکن با همه دستاوردهای به زوال رفته قرار دارد. بحران کنونی جامعه ما، بحران سیاسی و بحران متن اجتماعی، بحران هویت ملی و بحران اصالت فرهنگی است و این تراژدی واقعی ملت ایران است.

حقایق زنده‌ای که در برابر دیدگان ماست این است که شیشه عمر ملا و حجت الاسلام‌ها آدمکش، دزد، جیب بر و آیت الله‌های فاسد و خونخوار شکسته است. زیرا رژیم حاکم بر ایران امروز - این نماینده‌های تام الاختیار خداوند بر روی زمین مایه شرم تاریخ و فرهنگ ملت ایران هستند و ۴۵ سال (۱۶۴۲۵ روز) است که کابوس ملت هستند. ایران اهرمن زده، فاجعه زده و دستخوش تاراج و ویرانی، در شرایط قرون وسطی کنونی، مسیر سراشیبی سقوط را می‌پیماید. کشور بلا زده جهان سوم در لبه پرتگاه نابودی است. و حکومت رو به زوال است و به پایان عمر خود نزدیک شده است. طبعا، واقعیت دیرپا و تغییر ناپذیر این است که نظام ارتجاعی سخیف و وحشیانه محکوم به شکست است.

جامعه سرخورده بدبین، ناباور، نومید، روحیه باخته، آفت زده و تحت سلطه آخوند به یک قیام ملی می‌اندیشد. هر آن احتمال دارد که میلیون‌ها نفر بیاید داخل خیابان و کار را تمام کنند. البته زمینه یک قیام ایرانی فراهم است.

ملت بلا زده و زخم خورده ایران برای خاتمه دادن به کابوس حکومت دکان داران دین، در صدد راه چاره‌ای است. در پی هرج و مرج کنونی، دل مردم دردمند و غمگین و خشمگین ایران به امید رهایی از حکومت مرگ و وحشت و کبکبه آخوندی، در پی بازگشت به غرور ملی و اصالت به قبل از ۱۹۷۹ است. هرچند که غرور ملی تحقیر شده و زخم خورده و هرگز التیام نمی‌یابد و ورشکستگی ۴۵ ساله برگشت ناپذیر است. اما مردم در انتظار پایان کابوس روزشماری می‌کنند. ایرانیان سرخورده و پشیمان و خسته و دردمند - در داخل و خارج - منتظر پایان شب سیاه هستند. واقع بینی مردم ایران پس از فاجعه‌های پی در پی بیشتر شده و ایران در مسیر سرنوشت قرار گرفته. ایران، آبستن حوادث بنیادی است.

در ارزیابی واقع بینانه، بلوف‌های حاکمیت مسخره و چهره زشت و ویرانگر رژیم خونخواران دیوانه تاریخ و چماقداران جهان اسلامی را می‌شناسند که فقط یک ببر کاغذی است. تمام قدرت ملا به عربده جویی و لاف و گزاف است. اکنون شرایط مساعد سقوط است و طبعا در صحنه جهانی هم سقوط حکومت استبدادی سرکوبگر و نحس را جشن می‌گیرند. جهان هم فهمید با این عمامه دارها، همزیستی مسالمت آمیز ممکن نیست. جهانیان سالهاست که جزو آوای وحش صدایی از ایران شنیده نمی‌شنوند.

البته مردم ایران، بخت زیادی برای پیروزی دارد. این ملت، همواره توانایی‌های خفته در دل خود دارد. میهن پرستی سرسختانه وجود دارد و نشان نفرت آوری از زبونی و خودباختگی است. آّبرو باختگی وحشتنناک ایران در جهان متمدن برای نسل جدید قابل تامل نیست. هرچند که بازسازی ایران بر روی ویرانه‌های ایران امروز راهی طولانی است اما اگر سکانداری این کشتی طوفان زده به دست پهلوی باشد، مسیر هموارتر خواهد بود.

نسل جوان، نسلی آگاه و مثبت و روشنفکر به فرهنگ کهنسال خود بازگشته‌اند. چون در خود مسئولیت سرنوشت و تاریخ و فرهنگ خود را دارند. حقیقت انکارپذیر انجاست که رژیم پاسخگوی انتظارات و امیدهای نسل جوان نیست و اصالت ایرانی ندارد. جوانان ایرانی هرچند، این حکومت فاسد مُلای وحشی، سالهای جوانی آنان را به پژمردگی رساندند اما نسل جوان آشنا به اندیشه و گفتار و کردار نیک است. و کلید هر نوع دگرگونی بنیادی در ایران امروز و فردا در دست نسل جدید است.

نسل جوان می‌خواهد پس از فروپاشی، به بازسازی ایران بپردازد. این پیکار سرنوشت ساز است و نسل جوان هم حماسه آفرینان تاریخ امروز ایران هستند. و ایرانیان در پی عدالت و حکومت قانون و رهایی از قید و بند مافیای ملای وحشی - حکمرانان ستمگر و وحشی و جنایتکار - هستند. در طی تاریخ، همواره ایرانیان ملت سرسختی است و سیلاب‌ها از سر گذرانده و حماسه آفرین بوده‌اند.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

لینک به اصل مقاله



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: info@gooya.com تبلیغات: advertisement@gooya.com Cookie Policy