دیروز نیروهای امنیتی و اطلاعاتی، در همزمانی با مرگ ابراهیم رئیسی؛ یکی از اعضای مؤثر هیات مرگ برای قتل عام زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷، وحشتزده از گردهم آیی خانوادههای خاوران، با چند ماشین نیروی انتظامی ورود خانوادهها به خاوران را ممنوع کردند و حتی نگذاشتند این داغ بر دل شدگان عکسهای عزیزان خود و گلهای شان را پشت در بستهی خاوران بگذارند تا کمی آرام شوند. خانوادهها با موهای نقرهای زیبایشان، مدتی ایستادند و مقاومت کردند و سپس راهی بهشت زهرا شدند تا در مراسم خاکسپاری شهناز (قمرالملوک) پارسا؛ از خانوادههای فعال و دادخواه خاوران (رضا گلپایگانی همسر شهناز در کشتار زندانیان سیاسی چپ در شهریور ۱۳۶۷ در زندان اوین اعدام شد)، شرکت کنند. آنها گلهایشان را برای گرامیداشت شهناز عزیز بردند و گفتند این گلها را از طرف رضا از خاوران آوردهاند و این برای دو دختر نازنین شهناز (مریم و مینا)، بسیار ارزشمند بود.
مزدوران حاکمیت میخواستند نشان دهند که آثار جنایتهای رئیسی و شرکایش برای آزار و شکنجهی خانوادهها تا این حاکمیت برجاست، همچنان باقی است. خیلی هم متعجب نشدیم، زیرا همانگونه که شهرها را از وحشت حرکتهای مردمی امنیتی کردهاند، خاوران را نیز امنیتی کردند چون از عزیزان ما که ناعادلانه کشته شدند و از گورهای بینام و نشان آنها و از حضور مداوم و مقاوم خانوادههای خاوران ۴ دهه است که به شدت میترسند. اما هر چه بحرانهای حاکمیتشان بیشتر میشود، عاقبت خود را در نشستن پای میز محاکمهای مردمی در ایران نزدیکتر میبینند. واقعیت اینجاست که جنایتهای آنها، تنها کشتن مبارزان و آزادیخواهان نبوده است، بلکه شکنجه و آزار خانوادهها نیز نوعی جنایت است و باید روزی پاسخگو باشند.
بی تردید با رفتن هر عزیزی چون شهناز مقاوم و خستگیناپذیر، داغ ما تازه میشود و تمام بلاهایی که در طی این چهار دهه بر سر ما آوردهاند، چون نواری به جلوی چشمان ما میآید و خشم ما را بیشتر میکند. اینکه او به عنوان یک زن مستقل چه فشارهایی را تحمل کرد تا توانست زندگی خودش و فرزندانش را با لبخند زیبایش و متکی به خود بسازد.
درود به خانوادههای مقاوم و فعال خاوران که پیگیر و خستگی ناپذیر برای یادآوری نام و راه عزیزانمان و برای کشف حقیقت، دادخواهی و برقراری عدالت و برای ساختن دنیایی انسانی شجاعانه ایستادهاند.
درود به آن جانهای جوان و عاشق که با سری افراشته و تا پای جان برای دستیابی به آزادی، برابری و عدالت اجتماعی مبارزه کردند و از مرگ نهراسیدند.
دیروز برای همگی ما روز بسیار تلخی بود، هم به خاطر ممنوعیت ورود خانوادهها به خاوران و دیدن آن ماموران زشت منظر اطراف خاوران، هم به خاطر رفتن و خاکسپاری رفیق شفیق و یار دیرینمان شهناز (قمرالملوک) پارسا، چه برای ما که از راه دور و در غربت نظارهگر بودیم، چه برای خانوادههایی که از نزدیک و زیر تیغ گزمگان سرکوب، شاهد این تلخیها بوده و هستند. تعدادی از خانوادههای خاوران از صبح و مستقیم و تعدادی از خاوران راهی بهشت زهرا شدند تا دوست عزیزمان را با دلی پر درد به خاک بسپارند و دختران نازنین و داغدارش را همراهی کنند.
یار دیرین ما؛ شهناز عزیز را در قطعه ۳۹ بهشت زهرا، همراه استخوانهای مادر مهربانش به خاک سپردند. رضا گلپایگانی همسر شهناز را پس از دو سال بازداشت، در قتل عام زندانیان سياسی در تابستان ۱۳۶۷ در زندان اوین اعدام کردند و پیکرش را مخفیانه در گورهای جمعی خاوران به خاک دادند.
از صمیم قلب به مریم جان و مینا جان، دو دوست جوان و نازنینم تسلیت میگویم و آرزوی سلامتی و طاقت بیشتر برایشان دارم. امید چون مادرشان بتوانند مقاوم و استوار باشند. به دوستان و یارانم از خانوادههای خاوران نیز تسلیت میگویم و آروزی سلامتی و توان بیشتر برایشان دارم.
یاد شهناز پارسا، یاد رضا گلپایگانی و تمام جانهای عاشق گرامی و عشقشان ماندگار است!
اینروزها سیوششمین سالگرد اعدام انوشیروان لطفی نیز هست که در ششم خرداد ۱۳۶۷ در زندان اوین اعدام شد و پیکرش را در خاوران مخفیانه به خاک دادند. یاد تمام مبارزان و فروغ تاجبخش (مادر لطفی عزیز)، آن زن مبارز و مادر دادخواه و دیگر مادران و خانوادههای دادخواه که از میان ما رفتند، گرامی و ماندگار و جایشان بسیار خالی است!
پیروز باد #جنبش_دادخواهی
پیروز باد قیام #زن_زندگی_آزادی
منصوره بهکیش