احزاب راست افراطی، اغلب با پیشینه نژادپرستی، نئوفاشیستی، خارجی ستیز و مهاجر ستیز، مسلمان ستیز در آلمان، فرانسه، ایتالیا، بلژیک، اتریش، در حال پیشرویاند.
چرا چنین است؟ سوسیال دموکراسی و دولت رفاه چرا مدام رنگ باخته، عقب نشسته، با راست میانه درهم آمیخته و نهایتا راه را برای پیشروی راست افراطی باز کرده است؟! آیا پیشروی راست افراطی انتخاب مردم اروپا است یا حاصل ناامیدی از احزاب سنتی و بیاثری که نقش و تاثیری در بهبود زندگی و ممانعت از یورش راست برای بازپس گیری دستاوردهای تاکنونی جامعه نداشته است!؟
میلیونها مردمی که با تورم و گرانی، بیکاری و از دست دادن رفاه عمومی، سقوط استانداردهای زندگی هر روز فقیرتر و محرومتر و به آینده بدبینترمیشوند، افزایش گتوها و حاشیه نشینی، با گسترش تبعیض و نابرابری و فقر دست به گریباناند، زیر بار وام و بهره سنگین کمر خم کردهاند و سایه جنگ و کشمکشهای مرزی بیخ گوششان دارد مانند خوره پیش میرود. در پی تغییر وضع موجوداند.
نارضایتی و روی گردانی از احزاب سنتی "چپ و راست" روی گردانی از کل سیستمی است که دیگر در تغییر وضعیت موجود اثربخش نیست. احزاب راست افراطی خود را ضد سیستم کنونی جا میزنند. دکترین ترامپ هم در انتخابات پیشین آمریکا همین بود. ضد سیستم و احیا کننده عظمت پیشین!
راهحلهای به ظاهر زود فرجام پوپولیستی، ناراضیان از سیستم موجود را جذب میکند بیآنکه حتی یک میلیمتر دست به ریشه مصائب دردناکی که جامعه را در خود پیچیده ببرد. سنتی شناخته شده که ریشه عمیق در احزاب نژادپرست و فاشیستی دارد. دموکراسی پارلمانی به این هجوم مشروعیت میبخشد.
سرمایهداری با هجوم هر بیشتر به جامعه هدفی جز تأمین سود ندارد، این اساس و بنیاد جهنمی است که زیر پای مردم اروپا دهان باز کرده است و دارد ارزشهای تاکنونی آنرا میبلعد. بحران سرمایهداری، رکود و تورم افسارگسیخته سکوی پرش احزاب راست افراطی و تصاحب قدرت است.
صدها هزار نفر اعتراض به وضعیت نابسامان موجود را به خیابان آوردهاند در فرانسه و آلمان شاهد تظاهراتهای عظیم علیه جریان راست فاشیست هستیم. این نیرو باید سازمان یابد. نه تنها در واکنش به راست افراطی که همه آزادی و رفاه و زندگی انسانی را مطالبه کند. باید سوسیالیسم و نفی استثمار و از ریشه کندن بساط تبعیض را به پرچم اعتراض خود بدل کند تا بتواند بعنوان نماینده انسانیت قد علم کند!
سیامک بهاری