با درود به ایران و ایرانی، همه قربانیان راه آزادی میهنمان ایران، بخصوص مجید رضا رهنورد که زادروزش در همین چند روز اخیر بعنوان روز ملی شیر و خورشید در تقویم ملی ما ایرانیان ثبت گردید.
در این نوشتار، من، بر خلاف هموطنانی که استرداد حمید نوری را به ضرر ایرانیان عنوان کردهاند، مایلم که صمیمانه بازگشت این عنصر پلید به ایران را به خدمت ملت بزرگ ایران شادباش بگویم.
همچنین لازم میدانم که با توجه به میزان دل آزردگیای که مماشات دولت کنونی سوئد در رابطه با عودت دادن حمید نوری در نزد ایرانیان بوجود آورده است، از شما خواننده عزیز بخواهم که قبل از هرگونه پیش داوریای در خصوص این نوشته، آن را از جنبهء پراگماتیکی / عملگرایی و از زاویه سود و زیان آن برای میهنمان ایران از نظر بگذرانید.
پس بدون پرداختن به مقدمههای طولانی، به اصل مطلب میپردازم و سعی میکنم که در خلال این نوشته، دستکم هفت دلیل مهم برای اینکه چرا فکر میکنم که این رویداد شایسته خوشحالی و شادباش گفتن است را بخدمت شما ارائه دهم.
نخست اینکه در پروندهء حمید نوری، آنچه که ملت ایران باید به جهانیان نشان میداد نشان داد و آنچه که باید ثابت میشد نیز ثابت شد. در این پرونده، ملت ایران، با همت آقای ایرج مصداقی، شاهدین و تیم مجرب قضایی و وکلای سوئدی در پرونده، موفق شدند تا برای نخستین بار در تاریخ، عملاً یک ناممکن را به ممکن تبدیل نموده، جنایتکاری که هنوز رژیم حامی او بر سر قدرت است را در دادگاهی در خارج از ایران و در یک کشور دمکراتیک به پای میز محاکمه کشانده، از رؤسای او بعنوان شرکای جرم در پرونده نام برده، خود او، یعنی حمید نوری را نیز به اشد مجازات، یعنی حبس ابد محکوم کنند.
دوم آنکه این محاکمه و محکومیت، موجب شد که مسئلهء جنایات رژیم و بخصوص کشتارهای دهه ۶۰ خورشیدی، بار دیگر مطرح شده، این بار به شکل گسترده تر به جهانیان معرفی بشود. این پرونده همچنین باعث شد تا این شاهکار، یعنی محاکمه و محکومیت حمید نوری و رژیم متبوعاش به کتب درسی حقوقی در کشور سوئد راه بیابد. امری که از این پس راه را برای استناد به آن در رابطه با دستگیری دیگر جنایتکاران، حال چه ایرانی باشند، چه متعلق به دیگرکشورهای دیکتاتور زده دیگر، باز و هموار خواهد نمود. همچنین شایان ذکراست که دادگاه حمید نوری، تفسیر جدیدی را از اصل صلاحیت قضایی جهانی برای جهانیان ارائه کرده است و خود این نیز دست آورد بسیار بزرگی برای ایرانیان بوده و خواهد بود. این را گفتم، این را هم اضافه کنم که از این منظر جا دارد که هر کس که به آقای حمید نوری، یا حمید عباسی، یا هر نامی که امروز ایشان از آن استفاده میکنند دسترسی دارد، از جانب ملت ایران و جامعه حقوق بین الملل یک قدردانی و شکر ویژه از ایشان بکند.
سوم آنکه از فردای روز دستگیری حمید نوری، نه تنها آزادی تردد جنایتکاران رژیم، بلکه آزادی تردد دیگر جنایتکاران در کشورهای دیگر نیز محدود شده است. امری که هم برای ایرانیان مبارک و هم برای کل بشریت پیشرفت محسوب میشود. برای اثبات این ادعا کافی است که به زمین گیر شدن تدارکاتچی گذشته علی خامنهای، یعنی ابراهیم رئیسی نگاهی بیاندازیم که چگونه همواره تا روزی که زنده بود از سفر به کشورهای آزاد هراس داشت و تا زمان مرگاش هم از این کار پرهیز مینمود. البته همین معضل، به مدد پروندهء حمید نوری، گریبانگیر دیگر دست اندر کاران این رژیم و بخصوص کاندید اخیر آنها یعنی مصطفی پور محمدی و امثال او نیز خواهد شد و یقهء آنها را ول نخواهد کرد و ایشان و امثال ایشان نیز، اگر بفرض محال (نگارنده بر این باور است که پورمحمدی انتخاب علی خامنهای نیست) در انتخابات فرمایشی بعنوان تدارکاتچی بعدی برگزیده شوند، از سفر به کشورهای آزاد هراس خواهند داشت و البته که تا بتوانند از آن پرهیز خواهند کرد. پس بر عهدهء این افراد است که هر بار که جرات نمیکنند که به خارج سفر کنند، سری به حمید نوری بزنند و شخصا و حضورا از او تشکر کنند که زحمات سفر را از آنها گرفته است.
چهار آنکه، اگر درست به خاطرم باشد، آقای ایرج مصداقی - که چه در به دام انداختن و چه در دستگیری حمید نوری، و چه در جریان محاکمه و محکوم شدن او نقش نخست را ایفا کردند - در برنامهای با آقای سعید بهبهانی در «میهن تی. وی» عنوان نمودند که (نقل از حافظه) دولت سوئد در رابطه با محاکمهء حمید نوری نزدیک به دها میلیون یورو هزینه کرده است. شک ندارم که خود جناب مصداقی، در صورت لزوم و با حافظه درخشانشان این رقم را تایید یا تصیح خواهند نمود؛ رقمی که صرف نظر از میزان آن، از جیب ملت زحمت کش، صلح طلب و بسیار شریف سوئد هزینه شده است و البته که سزاوار حق شناسی ما ایرانیان حق شناس نیز میباشد. از دید راقم، خود این امر میتواند که در آینده برای دولت و رئیس دولت فعلی سوئد که لوازم عودت حمید نوری را به دامان رژیم فراهم نموده، بحث مهم حیف و میل کردن پول ملت سوئد را مطرح کرده، متعاقباً برای نخست وزیر کنونی سوئد و حزب او درد سر ساز بشود؛ امری که اگر اتفاق بیافتد یقیناً کار را برای اینگونه همکاریهای ضد بشری در جهان دمکراتیک سخت تر خواهد نمود. البته در خصوص این نکته باید صبر داشت و منتظر واکنش دیگر احزاب سوئدی و رسانههای این کشور شد که تا چه حد پیگیر این مسئله بشوند که رئیس دولت سوئد با یک طرح ضد بشری و یک امضاء، پول و سرمایه ملت بزرگ سوئد و زحمات تیم قضایی این کشور را به هدر داده و، با بی خردی تمام، این دستاورد درخشان قوهء قضائیه کشور سوئد را از یک افتخار تاریخی برای ملت بزرگ سوئد به مایهء شرمساری و لکهء ننگی در کارنامهء تاریخی این ملت بزرگ تبدیل نموده است - امری که یقینا اما در آینده گریبان کشور سوئد را خواهد گرفت و چه بسا دولتهای آیندهء سوئد را مجبور به عذر خواهی بکند.
پنجم آنکه، از قرار، حمید نوری خودش در دادگاه به مسئولین پرونده ابراز داشته، که حتی در صورت تبرئه شدن نیز مایل به بازگشت به سوئد میباشد. همچنین بنابر آنچه که از رفتار آدمخواران رژیم، مثلا در داستان سعید امامی و همسر او و... دیدهایم، شایسته تر است که حمید نوری میهمان برادران مکتبی و همجنس خودش باشد، تا سر بار مالیات دهندگان محترم کشور سوئد. خاطر عزیزانی که دادگاه حمید نوری را دنبال میکردند هست که او چگونه در دادگاه سوئد سینه سپر میکرد و با خونسری تمام به لودگی میپرداخت. حال آنکه از دید راقم، حمید نوریای که از هواپیمای رژیم پیاده شد و یا آن مصاحبهء تلویزیونی را انجام داد، بسیار مضطرب بود و بهیچ وجه حالت عادی نداشت و در بهترین حالت، خودش را به موش مردگی زده بود و برای آن آخوند روضه شمر و اشقیا تعریف میکرد. لذا ظن نگارنده بر این است که فساد اخلاقی جناب حمید نوری و افتضاحی که به طمع هرزگی با زنان سوئدی و فنلاندی برای رژیم بپا کرد، برای او بسیار گران تمام خواهد شد و دیر یا زود و احتمالا بعد از اینکه کار تبلیغاتی رژیم با او تمام شد، مورد رأفت ویژهء آدم خواران حاکم قرار خواهد گرفت و باید که دستکم خودش را برای بازجوییهای مکرر و ضد انسانی متداول در رژیم آماده کند. امری که بهیچ وجه با رفتار انسانی دستگاه قضایی سوئد و شرایط او در بازداشتگاههای آن کشور قابل مقایسه نخواهد بود. در واقع، از دید راقم، همین هراس و وحشت حمید نوری از آینده خود میتواند که دلیل اصلی پریشان حالی او بهنگام پیاده شدن از هواپیما باشد. در هر صورت، امروز حمید نوری میداند که در لحظهء سقوط رژیم امکان اعلام پناهندگی از سوئد و یا یک کشور آزاد دیگر از او گرفته شده است و باید که او آن را بخواب ببیند.
دلیل ششم این شادباش اما بر میگردد به افتادن نقاب از چهرهء بسیاری از رسانههای ضد ملی. هر چه که بسیاری از این به اصطلاح «رسانه»ها در جریان دادگاه حمید نوری سعی بر خفیف کردن این رویداد بزرگ کردند، در جریان عودت حمید نوری به رژیم به سیاه نمایی این استرداد پرداختند. همچنین شاهد آن شدیم که این به اصطلاح «رسانه»ها علیرغم اینکه آقای ایرج مصداقی نقش اصلی را در دستگیری و محاکمهء حمید نوری بازی کرده بود، با بیشرمی تمام، بعد از عودت حمید نوری بیشترین توجه خودشان را به افرادی معطوف کردند که اصولاَ در این پرونده یا کوچکترین نقشی نداشتند و یا اگر داشتند، نقششان بسیار منفی بود. نتیجه اینکه خود این نکته برای ملت ایران متر و میزانی خواهد بود برای سنجش میزان تعهد این رسانهها به اصول ژورنالیستی و همچنین علاقه و تمایل آنها نسبت به برقراری عدالت، آزادی و دمکراسی در ایران.
و بالاخره، هفتم، و شاید مهمترین دلیل این شادباش، درسی است که در این میان باید گرفت و اینکه ملت و اقشر نحبگان ایران، و در رأس آن شاهزاده رضا پهلوی، باید که بعد از ۴۵ سال آزمودن آزمودهها، بالاخره به این نتیجه برسند که هیچ کشوری در جهان امروز خواهان رفتن رژیم حاکم بر ایران نبوده و نیست و اینکه همهء کشورها، البته دست کم تا زمانی که ملت ایران و قشر نخبگان و رهبری آن قدرت خودش را در قالب نافرمانی مدنی و اعتصابات گسترده و هماهنگ در کف خیابانهای ایران به نمایش نگذاشته و ارادهء خودش را در جهت تعیین سرنوشت خودش و آیندگاناش به آنها تحمیل نکرده، همواره سیاست مماشات، باج دهی و همکاری را با رژیم مافیایی حاکم را بر کمک به ایرانیان و پروسهء برقراری آزادی و دمکراسی در ایران ترجیح خواهند داد.
نتیجه و گوهر سخن این نوشته اینکه ملت ایران و قشر نخبگاناش باید بدانند که در راه آزاد سازی ایران کاملا یکه و تنها هستند و باید که اتکاشان منحصرا به یکدیگر و قدرت خودشان باشد؛ امری که به هیچ وجه جای ترس و تاسف ندارد، مگر برای آنانی که همواره به قدرت عظیم ملت ایران شک و یا از آن هراس داشتهاند. لذا به اعتقاد راقم این سطور، ملت ایران و قشر نحبگان میهن دوستاش که قدرت بالقوهء بدست گرفتن امور را در این شرایط دارد، بویژه مطرح ترین شخصیت امروز آن، یعنی شاهزاده رضا پهلوی، بخصوص بعد از اثبات سیاست مماشات کشورهای غربی با رژیم جنایتکار حاکم، آن هم برای هزارمین بار، شایسته است که تمرکز خود را بر روی اولویتها - و در رأس آنها برقراری دیالوگ مستقیم با ملت ایران و آماده سازی آنها برای آغاز نافرمانی مدنی و اعتصابات گسترده در سطح کل ایران - قرار بدهد.
اگر غیر از این شود، متأسفانه باید اعتراف کرد که ملت ایران دیر یا زود، هر که را که بر آزمودن آزمودهها ابرام ورزد و وقت عزیز را صرف گفتگویهای بظاهر پر طمطراق، اما در واقع بی فایده با فلان کمیسیون، یا فلان سناتور و پارلمان و مجلس بکند، حالا چه ما دوست داشته باشیم و چه دوست نداشته باشیم، نه بعنوان سیاستمداران قابل، بلکه در زمرهء سیاست ورزان آماتور قلمداد خواهد کرد.
در پایان اجازه میخواهم که یکبار دیگر، با تکیه بر آنچه که در بالا آمد، عودت حمید نوری را بخدمت ملت و اقشر نحبه و خردورزو عملگرای ایران تبریک گفته، از جانب ملت ایران امیدوار باشم که این حادثه برای همهء ما زنگ بیدار باشی بشود تا از این پس تنها بر روی قدرت نهفته و عظیم هم دیگر حساب کنیم و با حرکت به سمت کلید زدن پروسهء نافرمانیهای مدنی و اعتصابات گسترده، بجای امید داشتن به دفع شر از اراذل و اوباش و خرده پاهایی نظیر حمید نوری و رادان و پورمحمدی و امثال اینها، یکبار برای همیشه ایران و ایرانی و جامعه جهانی را از لوث وجود نکبت این رژیم ضد بشری و ضد ملی و ایدئولوژی آن خلاص کنیم، چرا که تا این رژیم برقرار است، هر روز چندین حمید نوری را تولید خواهد کرد.
ایران هرگز نخواهد مرد
شهاب صنیعی
تحریم سیرک انتخابات، مهران رفیعی