Monday, Jun 24, 2024

صفحه نخست » رقصِ عطا، مهران رفیعی

Mehran_Rafiei.jpg

عطا الله مهاجرانی: آزادی حمید نوری مبارک

دوباره نوبتِ عیشِ عطا شد
چه جشنی در دلِ لندن بپا شد
عدالت از وطن چون رخت بسته
عطا در سایهِ شاهی نشسته
به شوقِ گنبدی او کرده هجرت
تحمل می‌کند غم هایِ غربت
چو دیدم دستِ او نزدیکِ فنجان
گمان کردم رسیده عیدِ قربان
فزون کرده نبوغش شُربِ قهوه
ولی ما را کُشد با حرفِ یاوه
ولی گویا ز خیری گشته خُرسند
شرابِ معده‌اش شرعا شده قند
نوشته رخصتی آمد مبارک
بدان علت زند فریاد و جفتک
عیان کرده دلیلِ شادمانی
که از سر در رَوَد هر بدگمانی
نگردد قامتش بیهوده رقصان
نباشد خصلتش چون کاسه لیسان
بداند نکته‌ها از فقرِ مردم
فقط گاهی خورد او نانِ گندم
چو یارش بی سبب تحت ستم بود
همیشه جایِ او پشتِ حرم بود
چو نوری عازم خاک وطن شد
مورخ راویَ شوقِ زغن شد
الهی هجرتش آید به پایان
بگیرد مزدِ خود از دستِ شیران

مهران رفیعی



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: info@gooya.com تبلیغات: advertisement@gooya.com Cookie Policy