۱. به عنوان یک تحریمی جمهوری خواه که پس از انتخابات ۹۶ آینده ایران را در ساختار سیاسی جمهوری اسلامی ارزیابی نمیکند نمیتوانم خوشحالی خود از عدم شرکت بیش از ۶۰ در صد مردم بنا به آمار رسمی و بنا به برخی آمارهای غیر رسمی تا ۷۰ درصد در انتخابات ریاست جمهوری دوره چهاردهم را پنهان کنم. آماری که به روشنی نشان میدهد عصر اصول گرایی و اصلاح طلبی به پایان رسیده است و قاطبه مردم خواهان عبور از جمهوری اسلامی هستند. پیش بینی میکردم محمد باقر قالیباف که پس از ریاست مجدد بر مجلس دوازدهم و شکستهای پیا پی در ادوار گذشته ریاست جمهوری، مجدد اسب خود را برای این مهم زین کرده بی گدار به آب نزده وپس از هماهنگی با بیت رهبری و هم چنین کلیه گرایشهای اصول گرایی و اطمینان از اینکه همگی پوششی ایشان هستند و شب انتخابات به نفع وی کنار میروند پا به میدان نهاده است. آنچه اما از صندوق بیرون آمده حکایت دیگری دارد که نیازمند تحلیل و بررسی است. بررسی پایگاه اجتماعی راست سنتی در گذشته و اصول گرایان در امروز و تحلیل نتایج انتخابات ادوار گذشته نشان میدهد آنها بدنه رای ثابتی دارند که عمدتا سازمانی و بوروکراتیک است و در صورتی که مشارکت پائین باشد پیروز میدان هستند. به عبارت دیگر تصور میشد در صورت مشارکت خیلی پائین قالیباف در دور نخست پیروز شود یا در صورت دو مرحلهای شدن با مشارکت بالای ۳۵ درصد رقیب پزشکیان در دور دوم باشد.
۲. این تحلیل مبتنی بر این بود که رای سازمان اصول گرایی شامل نیروهای سپاهی و بسیجی و شبکه مساجد و خیریههای وابسته به آنها و کارکنان نهادهای ریز و درشت تحت نظر رهبری پشت نامزد واحدی بسیج میشود و آن نامزد قالیباف است چنانکه شواهد و قرائن متعددی از جمله حمایت چهرههای سپاه به شکل تلویحی و شبکه حامیان مرتبط با فرماندهان سپاه از جمله مداحان به شکل تصریحی از قالیباف و حملات پور محمدی به جلیلی به عنوان روحانی برخاسته از راست سنتی به چهره اصلی پایداری درستی این ظن را تقویت میکرد. گمانهها همه بر این اساس بود که در روز هشتم تیر یک نفر از میان جلیلی یا قالیباف رقیب پزشکیان خواهد بود وآنچه بر این گمان میافزود این بود که میان این دو قالیباف کارنامه اجرایی بیشترو بهتری داشت و در میان مردم بسی شناخته شده تر از جلیلی بود. به عنوان ناظر بیرونی که نظر سنجیها را نیز دنبال میکردم گمان بردم که سوم بودن قالیباف در نظر سنجیها به ویژه نظر سنجی ایسپا نتیجه سو گیری گرداننندگان این موسسه است که نزدیک به سعید جلیلی هستند و عدم کناره گیری قالیباف از رقابتها را حمل براین کردم که او نتایج منتشره توسط ایسپا را نظر سازی میداند و معتقد است رای سازمانی پشت اوست و در نتیجه رقابت میان او و پزشکیان است و حالا نتایج نشانگر آن است که رای سازمانی به رغم آنچه نشان داده میشده و قالیباف هم بر این اعتقاد بوده که به نفع اوست چنین نبوده و به سبد سعید جلیلی رفته است. پرسش حالا این است چرا چنین شده است؟ آیا ستاره بخت قالیباف در نزد هسته اصلی قدرت افول کرده و مانند لاریجانی و روحانی مورد غضب قرار گرفته و دور خورده است یا اینکه این فرضیه اشتباه است و موضوع ریشه در تمرد بدنه بورکراتیک سپاه و بسیج از دستور فرماندهان دارد. به این معنا که فرماندهان سپاه نیز از این ماجرا شوک شدهاند که دستور حمایت سازمانی نادیده گرفته شده و بدنه به جای قالیباف به جلیلی رای داده است.
۳. جریانی که امروز تحت عنوان پایداری خوانده میشود و صادق محصولی دبیر کل آن و تنی چند از وزرا و اطرافیان احمدی نژاد از اعضای آن هستند و آبشخور فکری آنها تفکرات مرحوم مصباح یزدی است نخستین بار با راهیابی محمود احمدی نژاد به پاستور به امکانات دولتی به شکل فراگیر دست پیدا کردند و از آن زمان به بعد توانستند با نفوذ در مراکز متعدد سیاسی و اقتصادی شبکه تامین مالی مناسبی برای خود فراهم کنند. با انتخاب حسن روحانی به ریاست جمهوری از امکانات دولتی که در اختیار آنان قرار داشت تا حدودی محروم شدند اما با حضور ابراهیم رئیسی در دولت بازگشت قوی به دولت داشتند و تقریبا میتوان گفت در همه وزراتخانهها به گونهای رخنه و نیروهای خود را چیدمان کردند. حضور آنها در دولت امکانات مختلفی را برایشان فراهم کرد از جمله توزیع رانت هایی برای بدنه هوادار خود که در چنین روزی در نبود ابراهیم رئیسی به کارشان آمد اما چگونه سعید جلیلی و حامیان او توانستند چنین رای قابل توجهی را برای خود فراهم کنند و به عبارت دیگر رای سازمانی و بوروکراتیک سپاه و بسیج و شبکه پیرامون آن را از آن خود سازند؟
محمد باقر قالیباف در کمیپن تبیلغاتی امسال خود نه تنها بار مثبتی اضافه نکرد بلکه بارهای منفی نیز به سوابق منفی خود افزود. افتادن قالیباف در تله فساد علاوه بر کارنامه نظامی او به عنوان یکی از فرماندهان سابق سپاه که با دانشگاه در تقابل بود صحنه رویارویی وی با حسن روحانی در انتخابات سال ۹۲ و ۹۶ را تداعی میکرد. بازداشت روزنامه نگاران و فعالان سیاسی مخالفی که خواستار پاسخگویی ایشان در برابر اتهامات فساد مالی بودند قبل از آغاز مناظرات انتخاباتی چهره آزادی خواهانهای که سعی میکرد از خود به نمایش بگذارد را به شدت لکه دار کرد. پرسشگری روز نامه نگاران منتقد قالیباف به یقین آسیب کمتری به وجهه وی در ایام انتخابات میزد تا بازداشت آنها، فرزندان قالیباف چه اسحاق که مشخص شد برای دریافت ویزای سرمایه گذاری در کانادا در تلاش بوده است و چه دخترش مریم که پاسخی برای رسوای سیسمونی گیت نداشت و به جای عذر خواهی مسیر انکار در پیش گرفت وجهه بد قالیباف را در میان بدنه اصول گرایی که به عدالت دست کم در ظاهر اهمیت میدهد را بدتر کرد. نکته دیگر شخصیت منفی سیاسی قالیباف فقدان اندیشه سیاسی و انتخاب یک طبقه اجتماعی مشخص برای سیاست ورزی و صرفا سیاست ورزی معطوف به قدرت و نه معطوف به یک طبقه اجتماعی خاص است. نه طبقه متوسط او را نمانیده خود میدانست نه طبقه فرودست، آنچه اما همه میدانستند این است که او عاشق صندلی ریاست جمهوری است و مهدی اسماعیلی وزیر ارشاد دولت رئیسی به طعنه گفته بود در سرنوشت او چنین چیزی نوشته نشده است و حالا هم معلوم شد که سرنوشت او با ریاست جمهوری گره نخورده و چه بسا از صندلی ریاست مجلس هم او را پائین بکشند.
اما جدای از اینها باید به دنبال دلایل دیگری نیز بود که به گمان من مهمترند. جریان پایداری و حامیان آنها و بدنه اصول گرایی که برای سرکوب مردم معترض همواره در صحنه بوده و مزد بگیر بودهاند حالا دیگر به مزد قانع نیستند و سهم خود را از قدرت طلب میکنند که نمونه بارز آنها امیر حسین ثابتی و رائفی پور هستند و چون احساس میکنند بحران جانشینی نیز نزدیکتر از همیشه است خیز بلندی برای قدرت برداشتهاند و به جای گرد آمدن حول چهره بدنامی چون قالیباف حول سعید جلیلی جمع شدهاند که کمتر شناخته شده است. جریان پایداری رقیب اصلی اصول گرایان سنتی است که برای آینده خود پس از خامنهای نیز نقشه میکشد، گزینه مطلوب خامنهای به گمان من هم چنان قالیباف بود اما میان پایداریها و اصول گرایان سنتی مداخله نکرد تا در میان پایگاه حداقلی خود زمانی که اکثریت مردم را از دست داده مناقشه جدید تولید نکند. در جمع بندی باید گفت شواهد موجود نشان میدهد قالیباف علاوه بر افتادن در تله فساد خود و اطرافیان و مشاورههای نادرست مشاوران قربانی جنگ رهبری شده است تا بیت رهبری...
حامد آئینهوند