پهلوی مومی ست در دست آنهایی که ادارهاش میکنند. او از روز اول هیچگاه از خود شخصیتی بروز نداده و اختیار کار خویش را به دست گروهی یاور و مشاور سپرده است. احتمالاً هر بار هم که گروهی دورهاش کرده، با امید بستن به سست عنصری وی، به خود وعده داده که دیگرشاهزاده در دست ماست تا نوبت به گروه بعدی و تغییر موضع و گفتار رسیده. امروز شاهد تغییری نسبتاً بزرگ هستیم.
اول از همه اینکه تعدادی از چهرههای شاخص پهلوی طلب به عیان از وی فاصله گرفتهاند و بی پرده پوشی گفتهاند که از مبارزه ناتوانش میشمرند و خلاصه از وی امید بریدهاند. اینکه این افراد چه روشی در پیش بگیرند و به مبارزه ادامه بدهند یا نه و چگونه این کار را بکنند، معلوم نیست، فقط باید امیدوار بود که دست از کار نکشند و نیروی خود را عاطل نگذارند.
اما تحول مهمتر آنیست که در مورد خود پهلوی واقع گشته. او مدتیست که امید خود را به اسرائیل بسته و به این خیال دل خوش کرده که این کشور میخواهد و میتواند اسباب نشستن وی را بر تخت سلطنت فراهم بیاورد. داستان از زمان سفرش به این کشور معلوم بود و چندیست که روشن تر شده و عملاً حالتی رسمی گرفته است و در این میان تبلیغاتی هم که به نفع وی میشود، دست عوض کرده.
این تغییر مدیریت همه جا مشهود است. سبک تبلیغ و البته محتوایش، هردو عوض شده.
سبک کار رنگ اغراق افسار گسیختهای را گرفته که شیوۀ معمول اسرائیلی هاست. دروغگویی بی محابا و پرخاشگری وقیحانهای نیز که همه جا میبینیم و میشنویم، منبع کار را مشخص میکند. علاوه بر این، تظاهرات مختلف پهلوی چیها هم که همه جا پرچم اسرائیل همراه خود میبرند، به کار رسمیت کامل بخشیده. آنهایی که چنین برنامههای بی خردانهای میریزند به این امر آگاه نیستند که مردم ایران در مقابل این روشها واکنش منفی نشان میدهند، ظاهراً هدف دیگری را تعقیب میکنند و به این امر اعتنایی ندارند. ظاهراً به وسعت تبلیغات خود دل خوش کردهاند و مات و مبهوت تصویری شدهاند که خود در رسانهها ساختهاند. تبلیغات بسا اوقات خود تبلیغاتچیها را هم گول میزند و این هم مورد مثالی دیگر. اینرا نیز اضافه کنم که کیفیت تصاویری که از پهلوی پخش میشود تغییر کرده و کیفیت بسیار بهتری پیدا کرده تا مناسب نقش جهانی که میخواهند در آن جایش بیاندازند، باشد.
ولی داستان به تغییر سبک محدود نمیشود، محتوای کار نیز تغییر کلی کرده، هرچند به نظر نمیاید که این امر ـ به رغم اهمیتش ـ خیلی جلب توجه کرده باشد. نکته اینجاست که گفتار بازاریابی برای پهلوی از ایران بریده و رنگ بین المللی گرفته. خط عمل، جا انداختن وی در برنامۀ تشکیل نوعی بین الملل فاشیستی است که قرار ست اضلاعش از ترامپ و نتانیاهو و چند خرده پای آرژانتینی و هلندی و ... تشکیل شده باشد و با ارث سیاسی پدر و پدربزرگ وی هماهنگی دارد. قرار است دشمن فرضی این گروه چپگرایان و اسلامگرایان باشند و شعاری هم که برای پهلوی جستهاند مبارزه با ارتجاع سرخ و سیاه است که زمانی شعار پدرش بود و میدانیم که در عمل چه بود و در نهایت به کجا کشید. ایران در این گفتار جای چندانی ندارد، مثالی است در کنار باقی که کسی به جزئیاتش نمیپردازد. دعوای اصلی جهانی است و قرار است بین دو قطب انجام بپذیرد. ایران هم بخشی است از این نبرد وسیع. ابعاد جهانی دادن به کسی که جز یک عنوان و مقداری پول دزدی سرمایهای ندارد، جاه طلبی خارج از اندازه ایست که هیچکدام طرفداران این شخص در خواب هم نمیدید و حال دیگران دست به کار انجامش شدهاند.
این تغییر جهت هم پهلوی را از طرفداران ایرانیش میبرد و هم از مردم ایران، ولی برنامه ریزان به این اعتنایی ندارند. جبهه بندی در مقابل مسلمانان و نه چنانکه ادعا میکنند، اسلامگرایان و استفاده از پرچسب کهنه و بی خاصیت کمونیسم که حتی به دمکراتهای آمریکا هم میچسبانند، برایشان در اولویت قرار دارد. پهلوی هم وسیله ایست در کنار باقی. اینکه وی تصور میکند با آمدن ترامپ و یاری اسرائیل کار رژیم اسلامی تمام خواهد شد و نوبت به او خواهد رسید، مشکل خودش و طرفداران سبک مغزش است.
سخنرانی اخیر پهلوی در جمع محافظه کاران فاشیست مآب نشانۀ این تغییر ریل بود. سوزنبان به راه جدیدش انداخت. بر همه روشن بود که پهلوی امیدی به ایران و مردمش ندارد و رشتهُ کار را در دستانی میداند که خارج از ایران قرار دارد. ولی تا به حال اعتقاد قلبیش را به این روشنی بروز نداده بود. مرادش را از دیوار ندبه میخواهد و دخیلش را در جرز آن دیوار فرو کرده.
این چند سال شاهد بودیم که هر کس در ایران حرکتی انجام داد و خودی نشان داد، به محض رسیدن به خارج خریداری شد و پس از استفادهُ تبلیغاتی کوته بینانه، مثل دستمال آلوده دور انداخته شد. بسیاری اشخاصی که میتوانستند به کار ملت ایران بیایند به این ترتیب از حیز انتفاع افتادند. حال نوبت پهلوی شده که با قدری تأخیر و به سودای سلطنت اسباب دست این و آن بشود و به خدمت پروژهای غیر ایرانی و ضد ایرانی در بیاید. با ذهن کندی که دارد، احتمالاً حالیش هم نیست که کجا رفته. در نهایت شاید فایدهاش برای ما این باشد که بالاخره به حذفش از میدان بیانجامد و مزاحمت او را در حق اپوزیسیون رفع نماید.
رامین کامران
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
به نقل از سایت [ایران لیبرال]