«روش دیگر ایجاد ترسی موهوم است که در میان مردم دیگر ایجاد «ترس حیاتی» کند. در حال حاضر و در غرب به آن «جایگزینی بزرگ/Great Replacement» میگویند. به این معنی که توطئهای در کار است تا در آمریکا، مهاجران آمریکای لاتین، جایگزین سفید پوستان اروپایی بشوند، که ترامپ زبان آنها شد. در اروپا، از آنجا که لاتین وجود نداشت، اجرای این نقش، بر گردن مسلمانان انداخته شد و اینکه مسلمانهای فرانسه و انگستان میخواهند آن کشورها را از درون تسخیر و اسلامی کنند. در ایران نیز از این مدل استفاده شده است و این نقش را قرار است که مهاجران افغانستان در ایران بازی کنند و گنده گوییها و شوخیهای بیمزه بعضی از طالبانیها را در بلندگو گذاشته که داستان جنگ داخلی و محمود افغان را تکرار کنند.»
در سیاست هیچ چیزی اتفاقی رخ نمیدهد و همیشه جریانهایی وجود دارند که سبب ساز آن رخداد میشوند و وقتی موجی بلند میشود، باید بدنبال موج سازان بود. داستان سازیها، شایعه سازیها، بزرگنمایی کردنها و ایجاد ترس و وحشت در جامعه در رابطه با هموطنان افغان (همیشه گفتهام که شخصا جدا کردن افغانستان از ایران به زور کشتیهای جنگی انگلستان و تهدیدها را نمیپذیرم) نیز در همین رابطه قابل توضیح است و باید دید که چه قدرتهایی از این دشمن تراشی سود میبرند. حداقل دو قدرت: یکی استبداد حاکم و دیگری اسرائیل.
اما قبل از آن لازم است به این واقعیت اشاره کرد، که آخوندی اداره کردن کشور و در نتیجه عدم مدیریت لازم، که از نتایج آن مرزها را باز گذاشتن و آنهم در وضعیتی که حدود ۶۰ درصد جامعه زیر حط فقر بسر میبرند، بگونهای طبیعی در میان بخشی از جامعه ایجاد نارضایتی میکند. رژیم طالبان که هم در بی کفایتی تای رژیم است و هم گرفتار تحریمهای آمریکا، یکی از راههای مهم کاستن از بحران را روانه کردن بخش مهمی از نیروی کار را به ایران و پاکستان یافته است تا با ارزی که آنها برای خانوادههای خود میفرستند، قدری از فشار اقتصادی بر خود بکاهد.
در عین حال، همانطور که گفته شد، جریانهایی در داخل استبداد حاکم و نیز اسرائیل سود میبرند. چرا و چگونه؟
۱. استبدادها، برای حفظ قدرت خود همیشه نیاز به ایجاد تنش در میان جامعه داشتهاند و اقوام ایرانی را در رابطه دشمنی و خصومت با یکدیگر قرار دادن. البته، روش «اختلاف انداز و حکومت کن» روشی است که همیشه در طول تاریخ بکار گرفته شده است و بکار گرفته خواهد شد. در اسناد ساواک هم میبینیم که یکی از وظائف آنها، رواج دادن جوکها بر علیه آذری هابود و ایجاد تنش با فارس زبانها.
۲. اسرائیل؛ دولت آپارتاید، نژاد پرست و صهیونیست اسرائیل، آخرین پروژه استعماری/ colonial-settler project بوده است که انگلستان آن را اجرا کرد. و این دولت سخت ایدئولوژیک، از آنجا که ملت خود را «مردم بر گزیده» میداند، نتیجه آن شد. این دولت که نطفه آن بر جنوساید/نسل کشی و پاکسازی قومی/ethnic cleansing فلسطینیها بسته شده است و سلطه گری بر سرزمین فلسطین و ورای آن، از سالهای ۱۹۸۰ به این نتیجه رسید که باید به ابر قدرت منطقه تبدیل شود. برای واقعیت بخشیدن به آن، جناح راست آن، حزب لیکود، حزب نتانیاهو، طرح «موزاییکی کردن» آسیای غربی/خاورمیانه را بر مرزهای مذهبی و قومیتی در پیش گرفت. البته با چنین نوع نگاهی، بزرگترین قدرت و تهدید برای اسرائیل، کشور ایران بود. یعنی تاریخی ترین، بزرگترین، پر جمعیت ترین و با سواد ترین کشور که بقول یکی از سیاستمداران آن، بیش از حد بزرگ است. به همین علت است که همیشه از تمامی جریانهای تجزیه طلب حمایت کرده است؛ از سازمانهای تجزیه طلب در کردستان گرفته تا بلوچستان و خوزستان و تا ایجاد پایگاههای نظامی- اطلاعاتی در کشور آذربایجان. در واقع، مشکل اسرائیل، نه با استبداد حاکم (که در واقع حیات یکدیگر را ایجاب میکنند) بلکه با کشوری تاریخی به نام ایران است. به سخن دیگر، دموکراتیک ترین رژیم نیز بر ایران حاکم بود، باز، دولت صهیونیستی اسرائیل با کشور ایران مشکلی جدی داشت. بیشتر، نفس ایران مردمسالار، خطر بسیار جدی سیاسی نیز ایجاد میکرد، چرا که اسرائیل را از سپر دفاعی ایدئولوژیک"تنها دموکراسی در منطقه" که در محاصره استبدادها قرار دارد محروم میشد.
در این بستر میشود فهمید که چرا یکی از برنامههای این دولت، ایجاد شکاف در حوزه عظیم فرهنگی ایران در آسیای میانه میباشد. در اینجاست که افغانستان که پل واسط ایران و حوزه فرهنگ ایرانی با آسیای میانه میباشد، باید شکسته شود و البته این شکسته شدن از طریق ایجاد خصومت بین این دو کشور میباشد. روش اصلی کار هم ایجاد دشمنی و ترس بین این دو میباشد. در این رابطه، موساد اسرائیل، با در اختیار داشتن بسیاری از تاریخدانان، جامعه شناسان، روانشناسان و... بسیار موثرتر عمل میکند. برای مثال، داستانهای تجاوزات جنسی به کودکان و مرتکب قتل شدن (یادمان باشد که در هر قوم و قبیله و ملتی، این جنایتها انجام میشود) و آن را از خصوصیات مردمی خاص دانستن، از روشهایی است که در طول تاریخ بسیار بکار گرفته شده و سبب کشتار بسیار شده است. از جمله قربانیهای آن در اروپا بیشتر یهودیان بودهاند، که بیشتر متهم به دزدیدن کودکان میشدند و خوردن خون آنها و هر چند زمان یکبار کشتار. از قربانیان دیگر، بیشتر زنان بودهاند که هزاران هزار از آنها به جرم جادوگر بودن، زنده زنده در آتش سوزانده شدند.
روش دیگر ایجاد ترسی موهوم است که در میان مردم دیگر ایجاد «ترس حیاتی» کند. در حال حاضر و در غرب به آن «جایگزینی بزرگ/Great Replacement» میگویند. به این معنی که توطئهای در کار است تا در آمریکا، مهاجران آمریکای لاتین، جایگزین سفید پوستان اروپایی بشوند، که ترامپ زبان آنها شد. در اروپا، از آنجا که لاتین وجود نداشت، اجرای این نقش، بر گردن مسلمانان انداخته شد و اینکه مسلمانهای فرانسه و انگستان میخواهند آن کشورها را از درون تسخیر و اسلامی کنند. در ایران نیز از این مدل استفاده شده است و این نقش را قرار است که مهاجران افغانستان در ایران بازی کنند و گنده گوییها و شوخیهای بیمزه بعضی از طالبانیها را در بلندگو گذاشته که داستان جنگ داخلی و محمود افغان را تکرار کنند.
شایعه سازیها، از جمله شایعه زیر که دیروز بدستم رسید در این رابطه است که معنی پیدا کرده و محل خود را مییابد. چرا هدف از آن هیچ نیست جز ایجاد ترسی موهوم که سونامی شایعات آن را ایجاد کردهاند.
خوشبختانه، فرهنگ ایرانی راه مقابله با «نفرت گرایی» و روش «نفرت زدایی» را در اختیار ما گذاشته است و بما میآموزد که برای مقابله با زهر نفرت و کینه و دشمنی، جامعه ملی ایران با تکیه به فرهنگ عظیم و انسانی خود میتواند از آن به عنوان پادزهر استفاده کند.
درخت دوستی بنشان که کام دل به بار آرد/ نهال دشمنی برکن که رنج بیشمار آرد.
و اما شایعه امروز:
با درود به یکایک عزیزان، این خبر و پیام ذیل را امروز ۱۴۰۳/۰۶/۱۲ یکی از دوستان بنده حمید خ. مستقر در ایران (کرج) ارسال کردند.
یک واقعه که در صباشهر شهریار اتفاق افتاد و نیروهای امنیتی و اطلاعاتی آنرا از مردم پنهان نگهداشتن و قضیه از این قرار بود:
یک باغچه را که چندتن افغانی در آن بودند شناسایی شد و طی یک عملیات اطلاعاتی که از چندی قبل روی آن کار کرده بودند داخل باغچه شدند، پس از بررسی متوجه شدند که یک قسمت از زمین بصورت مشکوکی دستکاری شده، وقتی مقداری از خاک آنجا رو برداشتند متوجه یک دریچه شدند، با باز کردن دریچه وارد یک سالن که برای جاسازی طراحی شده بود میشوند.
در آنجا با مقدار بسیار زیادی اسلحه و مهمات و مواد اولیه بمب گذاری مواجه شدند، پس از بررسی بیشتر یک اتاق دیگر پیدا شد که مخصوص عملیات و آموزش نیروهای خودشون بود که با کلی نقشههای اماکن مختلف و چندین لپتاپ و پرینتر و آثار و لوازم جعل اسناد و مدارک دولتی بود مواجه شدند، بعد از دستگیری افراد و گرفتن اطلاعات از آنها فهمیدند که این باغچه یکی از پایگاههای مربوط به نیروهای القاعده میباشد که در آنجا به افغانهایی که بصورت قاچاق وارد کشور میشوند جا و آموزش میدهند و برای آنها کلاسهای آموزشی جهت درگیری میدهند که بصورت زیر پوستی و مخفیانه آموزش میبینند و در محلهای نزدیک به هر یک از آن پایگاهها در هر شهری که میباشند مستقر میشوند.
شاید باورتان نشود فقط در همین صباشهر به این کوچکی ۱۷۰۰ تن تا کنون از این نیروهای افغان شناسایی شدهاند و به دلیل نداشتن هیچگونه هویتی موفق به دستگیری تعداد محدودی از آنها شدهاند، حالا ببینید چقدر نیرو در تمام این سرزمین برای نابودی ما ایرانیها آموزش مخفیانه میبینند. همگی آگاه باشید این افغانیها با برنامه ریزی تمام، وارد کشورمان شدند به بهانه طالبان که این سناریو طالبان را اسرائیل و امریکا بوجود آوردند برای نابودی ما، وقتی بصورت لفظی بایکی از افغانیها بحث میکنید از روی صحبتهای اونها متوجه میشید کلماتی که به کار میبرند نسبت به سطح سواد و آگاهیشون از یک منبع دیگر تغذیه میشوند که بصورت اعتقادی آنهم از نوع افراطی در ذهن همگی آنها تزریق شده.
باز تکرار میکنم و خواهشمندم همینطور سرد با قضیه برخورد نکنید، نگذارید به راحتی در محلهای زندگیتون ساکن بشن، اونهارو از هر نظر تحریم کنید نگذارید ریشه اونها محکم بشه در غیر اینصورت ایران سوریه دوم خواهد شد.»
محمود دلخواسته
*
*
شبنشینی بیشکوه، مهران رفیعی