حسین طباطبایی، مدیر اورژانس استان یزد، از مصدومیت و جراحت ۱۳ نفر در دعوای پس از یک تصادف زنجیرهای در یزد خبر داد.
خبر در میان انبوه خبرهای ریزودرشت که از داخل ایران میشنویم. شاید یک خبر عادیست.
به گزارش ایرنا، آقای طباطبایی گفت این تصادف در زنجیرهای در جاده تفت که امروز شنبه ۱۷ شهریور رخ داد، شش خودروی سواری و دو وانت با هم برخورد کردند.
به گفته او "این تصادف مصدومی نداشت، اما با درگیری و نزاع سرنشینان این خودروها، ۱۳ نفر مصدوم و با اعزام سه آمبولانس به دو بیمارستان شهر منتقل شدند. "
چند بار خبر را میخوانم وحشتم میگیرد.
شش خود رو سواری ودو وانت که جملگی شهروند یک کشورند. در یک جاده عمومی بهر دلیل با هم تصادف میکنند. حادثهای که هیچ مجروحی ندارد و قاعده بر این است که سرنشینان در درجه اول باید خوشحال از این باشند که هیچ کدام خسارت جانی ندیدهاند وباید منتظر آمدن پلیس راهنمائی ورانندگی باشند تا طبق ضوابط قانونی عمل کند وشرکتهای بیمه خسارت وارده را بپردازد.
اما این تصادفی است در "ام القرای اسلام "تصادف کردن همان کشیدن فحش والفاظ رکیک بیکدیگر همان. پیاده شدن وگلاویز شدن همان.
این قاعده اکثر کسانی است که تصادف میکنند. بسیار کم هستند افرادی که با متانت و آرامش از ماشین پیاده شوند. سلامی بطرف مقابل یا بیک دیگر بدهند ودر آرامش مسئله را حل کنند.
جامعه چنان مستاصل، گرفتار، غمگین و تلخ کام است که خشمی دائمی وجودش را پر کرده است. خشمی ناشی از سالها فشار و سرکوب حکومتی که اجازه نمیدهد آبی خوش یک روز از گلوی این مردم پائین برود.
فرقی نمیکند همه قربانیاند! چه آن که طرفدار نظام است وامروز یکه تازی میکند. چه آن که مخالف نظام. چرا که فساد حکومتی تمامی پیکر جامعه را فرا گرفته. مانند یک رشته سرطانی در بافتهای جامعه نفوذ کرده است.
فرقی نمیکند که کی هستی. طارمی بازیکنی مورد احترام درسطخ جهانی یا هر ورزشکار دیگرکه طرفدار نظام است. " مهدی طارمی، مهاجم تیم ملی فوتبال، در واکنش به اعتراضات تماشاگران نسبت به بازی تیم ملی، گفت: «با این عقدهها و فشاری که روی مردم است، طبیعی است که بیایند خالی کنند یک جا اما نمیتوانیم به هم بگوییم بیشرف. "
طارمی با عصبانیت گفت: «کسان دیگر کشور را چیز کردند و به ما چه ربطی دارد که به میگویند بیشرف؟ ما بیشرف نیستیم. به والله کلمه سنگینی است... کشور را این بلا را سرش آوردید بعد ما میآییم فحشش را میخوریم. "
کشوری که در آن وقتی از عابر پیاده عبور میکنی جانت را سر دست میگیری و کمتر ماشینی است که ترمز کند بیاستد، راه بدهد. تا تو بی هراس به آنطرف خیابان بروی. بی آنکه چند تا لچار هم نصیبت نشود. اگر که تعلل کنی. حال میخواهد عابرزنی محجبه باشد، یا یک زن بی حجاب. همه در مظان یک خشونت نهادینه شده هستند که از روز نخست انقلاب از زبان خمینی بیان گردید.
دروغ بزرگی بنام انقلاب که تمام حکومت قبلی را در جایگاه متهم قرار داد ودر مقابل چشمان مردمی که در یک نئشه دسته جمعی بدنبال وی افتاده بودند بصلابه کشید.
متوهمی که میخواست مدینه فاضله بسازد. نفت بر سر سفره مردم بیاورد. یامذهبیون به اصطلاح انقلابی که از جامعه بی طبقه توحیدی میگفتند. چپهای خیال پردازی که از جامعه سوسیالیستی که نهایتا به جامعه سوسیالیستی موجود "اتحاد شوروی " میرسیدسخن میگفتند.
بسیج گران عقب افتاده ترین لایههای اجتماعی گردیدند. تا یک حکومت خلقی که تا امروز هم مختصات آن معلوم نگردیده است بر پا کنند که بمراتب بهتر از حکومت قبلی باشد!
حکومت نو پای مردمی همانی بود که خمینی شکل داد. که از راه نرسیده به قلع وقم دست اندر کاران حکومت دوران پهلوی زیر عنوان دشمنان خلق پرداخت. کسانی که "امروز که بدون تعصب گروهی به آنها مینگرم وبرکسانی که جای گزین آنها شدند از خود شرم میکنم. "
خشونت اعدامها، دروغهای مصلحتی، جنگی که تحمیل شد وبا لجاجت ادامه یافت. خشونت دسته جات راه افتاده در خیابانها، از ماشالله قصاب تا زهرا خانم. تا دار ودسته هادی غفاری و افراد سادیستی مانند خلخالی، لاجوردی ودهها وصدها لات بی سر وپا که نظام عظیم الشان پایههای حکومت خود بر دوش آنها نهاد و حصارهای گوناگون کشید.
شکلی از زندگی دو گانه توام با دو روئی ودروغ گوئی را به جامعه تحمیل کرد.
از کودک مهد کودکی تا پیر مردی که ناگزیر از بیدار بودن محتسب شراب در خفا میخورد. درد آور است فکر کردن به پروسه طی شده واین که چگونه افکار عمومی قدم بقدم مسموم شد. طبقه متوسط اجتماعی که در اواخر دورا ن پهلوی شکل گرفته واقشاری از طیفهای مختلف اجتماعی را که توان هماهنگ شدن با نظم در حال شکل گیری را داشتند و در سایه یک ثبات نسبی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و آزادیهای فردی نوعی شادابی اجتماعی را که درون خود یک احترام وحرمت وغرور ایرانی بودن را بهمراه داشت. زیر ضرب برد و بسوی نابودی کشاند. شولای کهنه وبید زده مذهب وسنت را که جامعه شهری داشت بسختی از تن میکشید. از حجرههای قرون وسطائی بیرون آورد و بعنوان لباس اسلامی، حجاب اسلامی، عفت اسلامی رنگ کرد وبر تن ملت نمود. صورتهای تراشیده شده وجذاب توام با نشاط را زیر ضرب برد. چهره اخمو، ریش نزده، سر و وضعی آشفته با پیراهنهای آخوندی را که پلشتی و رخوت میآورد. بخشی به اجبار با اعمال خشونت و بخشی فرصت طلبانه واز روی تزویربر جامعه مستولی ساخت
... ادامه دارد
ابوالفضل محققی
*
*
بحران در بهداشت و درمان، هاشم موسوی