مهم است دانسته شود در پشت طرحِ عملیات تروریستی ۷ اکتبر در داخل خاک اسرائیل که انسانهای بیگناه کُشته و گروگان گرفته شدهاند چه اشخاص یا کدام نهاد امنیتی نقش داشتهاند اما مهمتر از آن، عاملین اجراییِ عملیات بودهاند. یعنی شبه نظامیان حماس این نیروی نیابتی جمهوری اسلامی. "عملیات" مذکور با بحران دولت دست راستی نتانیاهو همزمانی داشته است. این را هم میدانیم که این دولت در فکر راه فراری بوده تا افکار عمومی اسرائیل را بدان سمت بکشاند. و چنین هم شد و نتانیاهو دولت امنیتی جنگی تشکیل داد.
این اولین نشانههای تغییر اوضاع بنفع دولت دست راستی نتانیاهو بوده است. اما جمهوری اسلامی که همواره محو اسرائیل را در سر داشته (و دارد) و بر حسب ذات نابخردانه سیاست خارجیاش، طبیعی بوده که نسبت به روند "تغییر اوضاع" بی توجه بماند.
هر چقدر دولت جنگی نتانیاهو بر قدرت مانور خود میافزود به همان میزان جمهوری اسلامی در سراشیب تله این دولت گرفتار میآمد. اسرائیل ابتدا در جنگ با حماس، این گروه اسلامی شبه نظامی را ضعیف کرد و اکنون از چند سو در لبنان در یمن و در سوریه مشغول تار و مار کردن نیروهای نیابتی جمهوری اسلامی است. اکنون با برتری نظامی، اوضاع جنگی کاملاً در کنترل و بنفع اسرائیل است. پیام مستقیم نتانیاهو به مردم ایران و وعده آزادسازی ایران در زمانی نه چندان دور، باز میگردد به همین "برتری نظامی" و "تغییر اوضاع" بنفع اسرائیل. اینکه پشت پرده "پیام" چه خوابیده حداقلش این است که با زدن و روند تار و مار کردن نیروهای نیابتی جمهوری اسلامی، جمهوری اسلام بیش از پیش تضعیف شده و مردم میتوانند آخرین ضربه را به آن وارد کنند.
تغییر ایجاده شده اوضاع بنفع اسرائیل و دست بالا داشتن در جنگ با نیروهای نیابتی جمهوری اسلامی، نشان از این دارد که جمهوری اسلامی عملاً در تله اسرائیل افتاده و نه راه پس دارد و نه پیش. همین امر باعث اختلافات درون حکومت هم شده است. از خود میپرسند که چرا جمهوری اسلامی در مقابل کشته شدن سران حماس و حزب الله و حمله به حوثیها هیچ عکس العمل نشان نداده و به کمک نیابتیهای خود نمیشتابد؟
نیکروز اعظمی
*
*