چرا یاور همیشه مومن، هوادارنش را زخمی میکند؟!
گفت دانایی که: _گرگی خیره سر
هست پنهان در نهاد هر بشر
برایم خیلی دردناک است درباره یک خواننده صاحب سبک و مردمی بنویسم که اسطوره شده است. در نوجوانی یکی از خوانندگان مورد علاقه مان بود و با صدایش عشق و دوستی و رفاقت را یاد گرفتیم.
داستان از آنجا شروع شد که نام " یاور همیشه مومن" آواز ایران در فضای مجازی نه بخاطر خواندن بلکه بخاطر اظهارنظرهای شتابزدهاش مورد ریشخند و توهین قرار گرفته است! و او را خواننده پای منقل خطاب میکنند!
تا جایی که میدانم داریوش عضو گروه و دستهای نیست و انسان حساس و کتابخوانی است و دوست نویسندهام، زنده یاد عباس معروفی میگفت هر وقت داریوش در برلین کنسرت داشت، سری به خانه هدایت او میزد و کتاب ابتیاع میکرد. انسان حساسی مانند داریوش چرا باید حرفهایی بزند که در حد و قوارهاش نیست، کارش خواندن ترانه هایی ست که زندگی بخش است و مانند شاعر و نویسنده نباید از موضع خاصی حمایت کند باید فراتر از سازمان و گروههای مطرح باشد.
وظیفه امثال داریوش و ابی و... باید لحظات مردم را پربار کنند و لختی از رومرگی منفک شوند. کسانی که به کنسرتشان میروند با حرفهای سوتفاهم برانگیز دوری کنند و قلب هوادارانشان را جریحه دار نکنند، افسوس این صحبتهای جسته گریخته جز دوری و جدایی انسانها ارزشی ندارد.
هر که گرگش را در اندازد به خاک
رفته رفته میشود انسان پاک
داریوش باید کمافی السابق ترانههای اردلان سرفراز و ایرج جنتی و شهریار قنبری و... را بخواند و ذهن هوادارانش را پربار و عمیق کند نه اینکه در کنسرتش بحث سیاسی کند، هیچ اعتباری برایش نمیآورد ازشان و مقامش کاسته خواهد شد.
در یک کنسرتش، شعر "گرگ" زنده یاد فریدون مشیری را زمزمه کرد و سطح آگاهی ایرانیها را ارتقا بخشید یا ترانه هایی که سه چهار دهه است روح و روان ما را جلا بخشیده است، مانند لب دریا، آشفته بازار و پرندهی مهاجر و سقوط و دوباره میسازمت وطن که بموقع آهنگهایش را میخواند و روح و روان جوانان را پویا و زنده میکند. پس با موضع گیری سیاسی نباید خرابش کند آن را بعهده سیاسیون و مردم بگذارد..
چقدر برای امثال من دردناک است که داریوش اقبالی در فضای مجازی حرفهای رکیک و دور از واقع دربارهاش ردیف شود! خوانندهای که با ترانههای ماندگارش فریادگر نسلی ست که به فردای روشن مینگرد! و داریوش خودش اذعان دارد که منیت در وجودش نیست، پس چرا ناخواسته حرفی میزند که باعث رنجش و جدایی انسانها شود. و بقول مولانا:
" ما برای وصل کردن آمدیم
نی برای فصل کردن آمدیم"
متاسفانه داریوش جوگیر میشود، لطفا به خواندن ادامه بده و اگر میبینی بخاطرکهولت سن نمیتوانی مانند جوانی قبراق و سرحال بخوانی و بخواهی کمبودها را با دو سه جمله سراسر متناض تمام کنی از اعتبارت کاسته میشود و دم خروس پیدا میشود، لطفا در کنسرتهایت درباره سیاست حرف نزن چون مورد ریشخند قرار میگیری چون کار تو خواندن است و در جایگاهی نیستی درباره مردم و آیندهشان قضاوت کنی، نمیدانم این چند روزه عمر را بر خود و خانوادهات خراب نکن، جایگاه تو خواندن است نه بحث سیاسی، پس زمان را دریاب اگر دیگر حرفی برای گفتن در خواندن نداری زبان را حرمت بگذار و اعتبار گذشتهات را ضایع نکن، امیدوارم داریوش خواننده از این به بعد حی و حاضر باشد و نه گرگ درونش او را به کاری وا دارد که برازندهاش نیست، به امید اینکه هر کس در جایگاهی که است خود را ارزان نفروشد تا قدر و منزلتش کاسته نشود، ما داریوش اقبالی خواننده را میخواهیم که هویتش خواندن است و با صدایش به اوجها سفر کنیم و عشق و دوستی مانند سابق باید پیام صدای ماندگارش باشد و مواظب گرگ درونش باشد خودش را سبک نکند! و پایان بخش این یادداشت بیتی از مشیری است که داریوش هم قبولش دارد، خودش که میگوید دوران پاکسازی را میگذراند بهتر نیست گرگ درونش او را بازی ندهد! و خانه دوست را نشان مردم بدهد!
"گرگها همراه و انسانها غریب
با که باید گفت این حال عجیب؟"
امیر کراب
*
*
جنگ، همین کم داشتیم، سهراب ستوده