دخیل بستن به اندیشههای هانا آرنت و هابر ماس، یعنی یتیم فکری بودن
اکبر گنجی هیچگاه از مسئولیت و سطح همکاریاش با جمهوری اسلامی و رفتار مشمئزکننده اسلامیاش نسبت به ایرانیان داخل در همین زمان، تا کنون چیزی بر زبان نیاورده. به مصداق همان ضرب المثل، فریاد آی دزد آی دزد سر میدهدتا کردهاش در جمهوری اسلامیِ جهل و خرافه مکنون بماند. رسم آدمیِ منتقد این است که اول از خود انتقاد کند و سپس به انتقاد از دیگران برسد. اما او بمانند بسیاری دیگر چون او، پنبه را چنان در اعماقِ گوشهایش فرو کرده تا هیچ نشنود. آدمیِ مؤمن، باورمند و معتقد یعنی همین و یعنی هیچ نبینی و نشنوی و اگر قدرت داشته باشی سوار بر اسب دین تاخت و تاز کنی و در بی قدرتی مظلوم نمایی.
پُرافادگی میزان استغناء طبعش است. اندیشههای هانا آرنت و یورگن هابر ماس را فوت آب است اما از خود اندیشه ندارد و اندیشیدن را هم به میزان سطح دین یاد گرفته و میفهمد و فراتر از آن را بلد نیست. چونکه اگر بلد میبود حتماً اندیشهای از او ارائه میشده و اینهمه هم به معناها و مفاهیم فکری غربی دخیل نمیبست. اینطور بگویم اگر هانا آرنت و هابر ماس از امثال اکبر گنجیها گرفته شوند مجبورند به همان ابن مسکویه، ابن رشد و ابن خلدون اکتفاء کنند. چون که اکبر گنجیها همینها هستند، منتها، با زیرکی و شگرد مخصوص به خود که امساک جستن از اندیشمندان غرب است، برای خود و آنها حیثیت فکری دست و پا میکنند. "حیثیت فکری" که، نه "اسلام ستیزی" را مجاز میداند و نه "اهانت به پیامبر گرامی" اسلام را. در حالیکه از منظر فکر و الگوی طنز هر دو مجازند.
کسی "دین ستیز" یا همان "اسلام ستیز" است که آنها را مانند هر اعتقاد، نظر و فکر دیگر، نقد میکند. آدمی که تولید کننده ارزشهای انسانی خود است میتواند نفی کننده آن هم باشد. این "ستیز" و "نفی"، "اهانت" نیست و اگر در قالب هنر طنز به صورت "اهانت" جلوه کند اما اتهام نیست و جرم محسوب نمیشود. چنانچه در جامعه باز غرب، "اهانت" به عیسی مسیح، اتهام نیست و کسی به خاطرش مجرم شناخته نشده است. اسلام بر ضد هنر است، خاصه، بر ضد قالبهای هنری طنز. چنین قالب هایی در مخیله اسلامی اکبر گنجیها نمیگنجد. اکبر گنجی به دلیل معذوریت دینی چون نمیتواند از خود فکربکر داشته باشد بونه گرفته و "اسلام ستیز" و "اهانت" کننده را، مذمت میکند. وی بعنوان "روشنفکر" دینی که یتیم فکریست، مجبور است در آغوش گرم و نرم مادر اندیشههای غرب لم دهد آنهم از نوع اندیشه هایی چون "پساسکولاریسم" هابر ماس، که خیال میکند اسلام بواسطه آنها میتواند جان سالم در ببرد.
نیکروز اعظمی
*
*
معادنِ همچنان ناایمن و دولت پوپولیست! بابک خطی