از مظفر الدین شاه میپرسند: شما هر ساله که به جاجرود تشریف میآوردید با اسب و استر و الاغ میآمدید امسال را با چه آمدید؟
گفت: با مستوفی الممالک!
حالا حکایت ماست.
آقا! این مرحوم دهخدا حق داشت میگفت نشخوار آدمیزاد حرف است و «حرف» هم باد هواست! باد هوا هم الحمدالله نه مالیات دارد نه خمس و زکات به آن تعلق میگیرد؛ اما آدمیزاد اگر حرف نزند غمباد میگیرد والله!
راستش را بخواهید ما خیال میکردیم حالا که از زمین و آسمان و در و دیوار بمب و گلوله و موشک وخمپاره میبارد این آقای آسید علی آقای موسوم به عظما میآید حکم جهاد میدهد ما هم بنام اهورامزدای بخشنده بخشایشگر پاشنه گیوه مان را ور میکشیم همراه حاجی آقاها و حاجی زادهها و اویار قلیها و جعفر قلی خانها و قمه زنهای مسجد آسید عزیزالله و روسای انجمنهای لات و لوتها و ایضا دور از جناب دور از جناب همپای خرمگسهای معرکه و ساندیس خوران سنواتی و بلاتشبیه بلا تشبیه سرداران غیور تریاکی و یک فوج از این قبا سه چاکیها و برادران جان برکف بسیجی، یک چماق ارژن بر میداریم بعنوان یک مسلمان متقی دوازده امامی و یک شیعه مرتضی علی میرویم با امریکا و اسراییل و روس و پروس و اقالیم سبعه میجنگیم!
هی با خودمان میگفتیم:
امروز بکش چومی توان کشت
کاتش چوبلند شد جهان سوخت
مگذار که زه کند کمان را
دشمن، که به تیر میتوان دوخت
اما وقتی به ایلدرم بیلدرمهای آقا گوش دادیم ودیدیم مثل شتر زنبورک خانه نعره میکشد و فقط پنبه لحاف کهنه باد میدهد گفتیم:ای بابا!
تا تو از بغداد بیرق آوری
در کلاته کشت نگذارد کلاغ
گفتیم: آقا جان! قربان جدتان برویم ما، شما با این ریش میخواهی بروی تجریش؟ حیف که بابای خدا بیامرزت مرد و آوازت را نشنید، برو عقل پیدا کن بنگ از دکان بقالی نستان که ترا به بند بلا میاندازد.
آنجا بود که حالی مان شد هوا پس است . بد جوری هم پس است لاجرم به خودمان گفتیمای آقا! عیسی به دین خودش موسی هم به دین خودش. ما را چیکار به اینکه خر آمد و رسن برد؟ این مطلب خیلی گنده است و آن روی کار بالاست. اصل دعوا سر لحاف ملا نصر الدین است. حالا بنشین سر جات کمی خستگی در کن!. اصلا چه معنی دارد آدم همه خوشیهای دنیا را ول بکند برود با این و آن بجنگد؟ هر کس بز را برده پشت بام خودش هم پایینش میآورد. ما را نه از این خمیر نه از آن فطیر!
نشستیم چرتکه انداختیم دیدیم این آش ترش قابل سرپوش را ندارد. بهتر است ما همینجا در ینگه دنیا در پناه آقای عمو سام بمانیم و فکر رفتن به فلسطین وشامات و ارض موعود و قدس و بیت المقدس و ایضا زیارت قبه الصخره و مسجد الاقصی و دیوار ندبه و معبد سلیمان و آن ده فرمان حضرت کلیم الله و جای پای حضرت آدم در سرزمین بیت المقدس و جنگیدن با دشمنان اسلام ومسلمین را از سر بدر کنیم برویم کشک خودمان را بسابیم!
خداوند درد و بلای این علمای ما را بردارد بزند بجان ما شیعیان مرتضی علی. خداوند از عمر ما بردارد بگذارد روی عمر آنها انشاالله!
فقط میخواستیم خدمت جناب آسید علی آقای موسوم به عظما عرض کنیم:
چو کردی با کلوخ انداز پیکار
سر خود را به نادانی شکستی
چو تیر انداختی بر روی دشمن
چنین دان کاندر آماجش نشستی
«گیله مرد»
*
*
با درفش برهنگی، رضا فرمند