شاعر: چنین خرامان وُ دست افشان
با خرمن گیسوان،
و تن ِجوانت
به کجا میروی آهو جان؟!
آهو: به شکارِ گرگانِ گرسنه میروم شاعر!
شاعر: هشدار رعنای من!
گرگانِ گرسنه،
چنگ باز کردهاند،
دندان میسایند
آهو: نگران نباش
تنم خود، خنجری سوزان است
شاعر: میروی به کجا آخر
چنین آرام وُ خرامان؟!
آهو: میروم از چشمه آب بردارم،
تا چشمان ِتاریکِ مردمِ نابینا بشویم
شاعر: چشمهها خشکیدهاند آهو جان
آهو: پس، میزنم به دریا
شاعر: سفر خوش
اما؛
به دریا که رسیدی،
حواست به کوسهها باشد
آهو: باکی نیست شاعر!
دریا، خانه من است.
حسن حسام
پاریس
۵/۱۱/۲۰۲۴
خامش نمانیم، مهران رفیعی