به یاد کیانوش سنجری
به من، آنجا که آدمی خوار است
زندگی یک وطن بدهکار است
سُخنی در دل است و گفتنِ آن
با توای جانِ خسته دشوار است
فصلِ سود و زیان به استمرار
دورِ سوداگری به تکرار است
وطنت را به دین فروختهاند
شیخ، دلاّل و شرع، بازار است
خائن از هر طرف فروشنده
دشمن از هرطرف خریدار است
میفروشند و بخشی از سودش
خرج زندان و صرف کشتار است
وطنت را ربودهاند و کنون
شرحِ این درد بر تو دشوار است
کرچه ظُلم است و ظُلمت است و سُکون
گرچه دنیا به کامِ اشرار است؛
این غبارِ غم از نُحوستِ خواب
هان فروشوی، عشق، بیدار است!
مشعلِ عقل اگر بر افروزی
راه بر سرنوشت هموار است!
م. سحر
۱۸/۱۱/۲۴/ پاریس
https://msahar.blogspot.com/
*
*
صدای بالقوۀ پای فاشیسم، باقر قلیائی