کسی هست که بتواند مجاهدان را
از دخمههای تو در تو
و از غارهای عنکبوتی دینشان بیرون بیاورد
تا کمی هوا بخورند
و آنان را که هنوز در صحرای کربلا سرگردان شدهاند
و با کت و شلوار و کراوات
و لچکهای یکرنگ
در نمایی سوریالیستی
به سر و روی خود میزنند
به شهر برگرداند؟
*
کسی هست که بتواند
مجاهدان را به شنیدن آهنگهای زندگی برانگیزید
گللها، رنگینکمانها
و پرهای خوشرنگ پرندگان را نشانشان بدهد؟
*
کسیهست که بتواند
عینک سیاهبین درونیشان را که مقدس میدانند
از چشم باورهاشان برگیرد؟
کسیهست که بتواند
پیکر زنان مجاهد را به آنان برگرداند
و بگذارد که طیبعت اندامشان بهار کند؟
*
کسی هست که قطرههای خون ذلفقار علی را
در پیالهای بریزد
و از آنان بپرسد که چرا آن را
با شبنم اشتباه میگیرند؟
کسی هست که بتواند
مجاهدان
این سرگشتگان
این اسیران ژولیدهی ایمان را
دوباره به آغوش زندگی
باز گرداند؟
رضا فرمند
*
نشسته بر چهار پایهای در بازار زندگی، ابوالفضل محققی
پزشکیان و درد بیدرمان عقبماندگی کشور، سیامک بهاری